من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس
همكاري و همگامي امامان شيعه با حكومت هاي اموي و خصوصا“ « عباسي »
مگر اين : « امام رضا » ( امام هشتم شيعيان ) نبود كه از مبارزات « زيديٌه » عليه خلافت عباسي ؛ خشمگين و بيزار بود ؟ --»
--» ( زندگي سياسي هشتمين امام - جعفر مرتضي حسيني - ص 123 ) .
مگر اين : « امام محمد تقي » ( امام ’نهم شيعيان ) نبود كه ضمن ازدواج با دختر « مآمون عباسي » ؛
2 ميليون درهم ( حدود 2 ميليون دلار آمريكائي ) نيز بعنوان “ دامادي “ از خليفهْ عباسي دريافت كرد ؟ --»
--» ( تاريخ يعقوبي - ج 2 - ص 473 + ’مروج الذهب - ج 2 - ص 442 + كامل - ابن اثير - ج 10 - ص 293 ) .
و مگر اين : « امام موسي’ كاظم » ( امام هفتم شيعيان ) نبود كه بهترين “ پيوند “ها و ارتباطات را با « هارون الرشيد عباسي » داشت ؟
بنابراين : نظريه پردازان اسلام راستين با كدام صداقت و انصاف علمي از “ مصونيت و آزادي مخالفان اسلام “
و از “ شكنجه و آزار شيعيان توسط خلفاي عباسي “ سخن ميگويند ؟ .
بايد دانست كه مخالفت خاموش و گاه آشكار بعضي امامان شيعه - اساسا“ - از انگيزه هاي قشري ( مانند اجراء كامل اصول و حدود اسلامي )
و از هدف هاي ارتجاعي آنها ( مانند استقرار خلافت موروثي خاندان علي يا كسب سهم بيشتر در حكومت ) سرچشمه گرفت. --»
--» ( نقل قول از سه كتاب : طبري + حبيب السير + كتاب الوزراء و الكتٌاب ).
بررسي دقيق “ واقعهْ كربلا “ ؛ بروشني نشان ميدهد كه در “ قيام (؟) امام حسين “ نيز انگيزه هاي مردمي و مترقي ؛ بسيار اندك بوده اند.
قابل ذكر است كه در تمامت دوران سياه حكومت ظالمانه « معاويه » ( پدر يزيد ) - حدود بيست سال « امام حسين » روابط دوستانه و “ محترمانه “اي با وي داشت.
نظريه پردازان “ تشيع سرخ علوي “ ( از جمله دكتر شريعتي و ...... ) كه معاويه را “ نمايندهْ اشرافيت تاريخي “ و “ مركز و مظهر ارتجاع سياسي “ دانسته اند -
- عمدا“ - در اين باره سكوت ميكنند كه در سفرهاي « معاويه » به مكه و مدينه ؛« امام حسين » اولين كسي بود كه همواره به “ پيشواز “ « معاويه » مي شتافت
و “ نمايندهْ اشرافيت تاريخي “ و “ مركز و مظهر ارتجاع سياسي “ را در آغوش ميگرفت .
با چنين مناسبات و روابط “ دوستانه “اي بود كه عليرغم خواست توده ها - در خلع « معاويه » و سرنگوني حكومت بني ا’ميٌه - امام « حسين » ميگفت :
“ ميان من ( حسين ) و « معاويه » عهدي است كه آنرا نقض نميكنم . بنابراين تا « معاويه » زنده است من ( امام حسين ) عليه او مبارزه و طغيان نميكنم “.
امام حسين در نامه اي يه معاويه تاكيد كرد كه : “ من خواهان نبرد يا مخالفت با تو نيستم “ و از اينرو به ياران خويش گفت :
“ تا « معاويه » زنده هست بايد هر يك از شما ( خانه نشيني ) را پيشه خود سازد “ --» ( اخبار الطوال - ص 244 و 245 و 248 ) .
در برابر اين “ آرامش “ و “ ’حسن تفاهم “ بود كه « امام حسين » - همواره - از كمكهاي مالي فراوان و از “ رشوه “هاي هنگفت « معاويه » برخوردار ميشد.
------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))