Friday, July 27, 2007

بابـك خُــرّمـی


بابك خُرّمدين و داستانِ تحريفِ تاريخ آذربايجان
مسعــود لقمـان



جنبش خُرّمدینان در ايران، با نامِ «بابك خُرّمی» گره خورده است.
بزرگ مردي كه نمادِ مبارزه هاي پيگير ملتي در برابر اشغالگراني است كه با وحشيانه ترين شيوه ها، همه ي شورش ها و جنبش هاي مليِ ايرانيان را سركوب كردند.




Babak Khoramdin



نگاهی به جنبشِ خُرّمدینان آذربايجان

خُرّمدینان، كه به خاطر جامه هاي سرخي كه به تن مي كردند، سرخ جامگان نيز ناميده مي شدند، قيامي بود فراگير كه در سراسرِ ايران زمين، از خراسان و گرگان و ری گرفته تا اصفهان و همدان و آذربایجان، عليه اشغالگرانِ عرب دنبال مي شد.

پس از مرگ "جاویدان پور شهرک" (فرماندهِ ی خُرّمدینان آذربایجان) بابك، رهبري اين جنبش را به دست گرفت و در سال 200 هجری، عليه سلطه ي تازيان برخاست و "دژ بَذ" (جمهور) نزدیکِ "کلیبر" را به عنوانِ مركزِ فرماندهيِ خود، برگزيد.

اين جنبش، براي آزاد سازي ايران از چنگ اشغالگران، توانست قشرهای مختلف اجتماعی را به گِرد خود جمع كند و بيش از 20 سال در برابر سلطه گران بايستد و شش تن از سرداران برجسته را شكست دهد و خوابِ راحت را از چشمانِ خلفاي عباسي بگيرد.

تا اين كه "معتصم" خليفه ي عباسي، از "افشين" خواست تا به جنگِ بابك رود. به نوشته ی "جریر طبری": «معتصم چون در کارِ بابک، بیچاره شد، اختیار بر افشین افتاد.»

افشین كه از شاهزادگانِ شهر "اشروسنه" (بین سیحون و سمرقند) بود، به جنگِ بابك رفت و توانست پس از سه سال نبردِ دشوار، در فاصله ي سال هاي 220 تا 223 هجری با خُدعه و نيرنگ، خُرّمدینان را شكست دهد و بابك را اسير كند.

خليفه براي خوار كردن بابك، فرمان داد، او را سوارِ فيلي كنند و برادرش "عبدالله" را سوار شتر و در شهر بچرخانند. گويند: خليفه دستور داد تا بابك را زنده، مُثله كنند. نخست، دست هاي او را بريدند، در اين هنگام بابك قدري از خون خود را بر چهره اش ماليد. خليفه پرسيد: اي سگ! اي زنديق! اين چه كار بود كه تو كردي؟ بابك گفت: چون خون از روی برود، زرد شود. من روی خویش را به خون، سرخ کردم تا وقتی خون از تنم بیرون رود، نگویند از بیم، رویش زرد شده است.

پس از كشتن بابك، جسدش را در سامرا به دار آويختند و سرش را به همراه عبدالله به بغداد فرستادند. "اسحاق بن ابراهیم" فرمانروای بغداد در موردِ برادرِ بابک همان كاري را كرد که خلیفه انجام داده بود.
ادامـــه در « روزنـامک » -



بالهء بابک خـرمــدين، نیما کیان، اجرا از بالهء ملی ایران (1)





بالهء بابک خـرمــدين (هفت پيـکــر)، نیما کیان، اجرا از بالهء ملی ایران (2)




Thursday, July 05, 2007

دین ، مذهب ، سحر وافسونگری


خِــرَد بر جادوگری و خرافات پیروز خـواهــد شد



بـريـده هائی از ديـدگاه " پولی توین‌بی"، مفسر نشريــهء گاردين، ساکن لنــدن _ ترجمهء: محمد ربوبی _ برگرفته از سايت: ايـران امروز

در هرکجا آزادی، دانش ، فرهنگ و دمکراسی گسترش یابد، دین ، مذهب ، سحر وافسونگری افول می‌کند.
از این همه کلیسا‌های متنوع و بی نظیر که ازقرون گذشته دراروپا برجای مانده اند، اینک بیشتر توریست‌ها دیدار می‌کنند تا نمازگزاران. مشاهده گروهک‌هایی آدم کهنسال، که دربرابر کشیش‌های کهنسال تر زانو زده طلب بخشایش می‌کنند و شمارشان پیو سته کاهش می‌یابد یادگار جهان کهن است و نه بیش ازآن!
در جهان نوین اروپا ، دین و مذهب دغدغه اقلیت‌ها شده است. خِرد بر جادوگری و خرافات پیروز شد.
.کاهش دایمی گروه‌های مذهبی، نسلی پس از نسل دیگر،سبب شد که تاثیرشان نیز پیوسته کاهش یابد. طبق همه پرسی انستیتوی پژوهشی گالوپِ بین الملل، اروپا در مقایسه با سایر قاره‌های جهان، کمترین افراد کلیسارو را دارد: در این قاره فقط 17% مردم یک بار در هفته به کلیسا می‌روند. بیشترین تعداد کلیسا رو 87%(هشتاد وهفت در صد) در آفریقای خاوری است. اهالی سوئد بیش از همه‌ی کشورها فارغ از دین و مذهب‌اند. این آمار نشان می‌دهد در عرصه‌ی جهان مناطقی که اهالی آن از دانش کمتری برخوردارند بیشترین متدیّن‌ها را دارند. درعین حال، بنابر همه پرسی‌ها، اکثریت اروپاییان فارغ از دین و مذهب‌اند.
اعتراف به دین و مذهب و تظاهر به آن بهانه خوبی برای برافراشتن پرچم مناسبِ هویت جمعی بوده است!



آخــونــدهـا می گـوينــد! دمکراسی ساخته و پرداخته‌ی غرب است و با قرآن منافات و مغایرت دارد! و دمکراسی ایده‌ی نیمه اسطوره‌ای و غیردمکراتیک حاکمیت خلفای اسلامی را تجویز می‌کنند.
قدرت گرفتن روز افزون و پنهانی ادیان و مذاهب برای حفظ آزادی نامساعد است. درست همان‌هایی که بایستی با صدای بلند از سکولاریسم دفاع کنند خاموش نشسته‌انــد!؟

کجا هستند لیبرال‌ها و روشنفکران؟
اخیرا انگلستان به منظور دلجویی از تعصب مذهبی تا بدان جا پیش رفته که حکومت این کشور اجازه تاسیس شصت مدرسه اسلامی را داده است تا محصلین در مورد ارزش‌های فرهنگی خود آموزش ببینند. کتاب‌های آموزشی این مدارس در مورد علوم طبیعی به جای نظریه تکامل انسان،حاوی افسانه خلقتِ انسان بر حسب روایات دینی است. در مورد این جدایی‌گرایی و مشکلاتی که در آینده به بارخواهد آمد کسی اعتراض نمی‌کند و خشمگین نمی‌شود. کجا هستند لیبرال‌ها و روشنفکران؟ چرا صدای اعتراض آنها شنیده نمی‌شود؟ اینک در انگلستان به دلایل مشکوک تاریخی یک سوم آموزشگاه‌ها‌ی دولتی را کلیساهای کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها اداره می‌کنند و این امر در کشوری فارغ از دین و مذهب انجام می‌گیرد. محصلین این آموزشگاهها بیشترشان از خانواده‌های مذهبی نیستند بلکه خانواده‌هایی کودکان خود را به این آموزشگاه‌ها روانه می‌کنند که به مذهبی بودن تظاهر می‌کنند تا کودکانشان پدیرفته شوند. چون کیفیت این آموزشگاه‌ها بهتر و مقام اجتماعی آنها والاتر است. حال لیبرال‌ها به حق می‌پرسند چرا آنچه برای مسیحیان رواست برای مسلمان روا نباشد؟ اما پاسخ مناسب این است که کلیه آموزشگاه‌ها در اروپا باید دولتی باشند.

ندای خرد آهسته است!؟

حقوق بشر در اساس با دین و مذهب در تعارض‌اند. تقریبا تمام ادیان و مذاهب تلاش می‌کنند آزادی زنان را محدود کنند و می‌خواهند درباره حاملگی زنان تصمیم بگیرند. اینان امتناع می‌کنند که انسان‌ها خود تصمیم بکیرند چه موقع می‌خواهند کودکی بزایند و چه موقع مایلند بمیرند. اینان از پذیرش حق انسان‌هایی که مایلند به دلخواه خود زندگی جنسی خود را بگذرانند امتناع می‌کنند. و مهمتر این که تلاش می‌کنند این حق را از مردمی سلب کنند که به آن حقایق مذهبی و دینی که در متون کهنه و فرسوده به عنوان «وحی و مکاشفه» نقل شده است شک و تردید کنند و آنها را به سخره گیرند.

Labels: , ,