Thursday, January 30, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس
قتل عام “ ’كفاٌر و بدكيشان و زنادقين “

« طبري » - بطور روشن و آشكار - مينويسد كه : منصور ( خليفه ْ عباسي ) به پسرش ( مهدي ) سفارش كرد كه :
“ بدان ! كه خدا در كتاب خويش ( قرآن ) دستور داده كه شكنجه و عقوبت كسي كه در زمين به تباهي كوشد ؛ مضاعف شود ...
كساني كه با خدا و پيغمبر خدا مي ستيزند ؛ سزاي شان جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار شوند يا يكي از دست ها و يكي از پا ها يشان - به عكس يكديگر - بريده شود.
پسركم ! ’سلطه ؛ ريسمان استوار خداست و دستاويز محكم آن ؛ دين قائم خدا ( اسلام ) است ؛ به حفظ و رعايت آن بكوش و آنرا مصون دار و از آن ( اسلام ) دفاع كن .
’ملحدان را از ميان بردار و منحرفان را از ريشه برانداز و برون شدگان ( از دين ) را با عقوبت بكش و اعضاء ببر’ ! .....“
--» ( تاريخ طبري - ج 11 - ص 5050 - 5051 ).

در اجراي سفارش « منصور عباسي » بود كه پسرش ( مهدي ) قتل عام “ ’كفاٌر و بدكيشان و زنادقين “ را در تماميت دوران خلافت خويش دنبال كرد.
بر خلاف ادعاي نظريه پردازان شيعه مبني بر اينكه : “ اگر معلوم ميشد كسي ؛ شيعه است ؛ ( خلفاي عباسي ) او را ميكشتند “
نيز بي اساس و مغاير با اسناد و حقايق تاريخي ميباشد :

ما - در اينجا - قصد نداريم كه به مماشات ؛ سازش ؛ همكاري و همگامي امامان شيعه با حكومت هاي اموي و خصوصا“ « عباسي » بپردازيم
( در اين باره ما در كتاب « ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و اسلام راستين » سخن گفته ام ) اما پرسيدني است كه :

مگر اين : « امام جعفر صادق » ( پيشوا و مؤسس شيعه جعفري ) نبود كه در تمامت دوران « منصور » ( خليفه عباسي )
در كمال راحتي و رفاه به تبليغ و تعليم فقه شيعه مشغول بود و حتي اشخاص و خصوصا“ افراد خانوادهْ خود را از شركت در فعاليت هاي سياسي باز ميداشت ؟ ــ»
ــ» ( در اين باره نگاه كنيد به : تاريخ فخري - ابن طقطقي’ - ص 208 - 209 و 223 + كتاب الوزراء و الكتاب جهشياري - ص 121 - 122 ) .

مگر اين : « امام جعفر صادق » نبود كه از طرف همين منصور ( خليفهْ خونخوار عباسي ) به دريافت لقب « امام صادق » نائل آمد ؟ --»
--» ( نگاه كنيد به : مقاتل الطالبيين - سيد احمد صقر - ص 206 ) .

مگر اين : « امام رضا » ( امام هشتم شيعيان ) نبود كه ضمن ازدواج با دختر مآمون ؛ به « وليعهدي » خليفه عباسي انتخاب شد ؟
--------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home