Wednesday, February 24, 2010


استبداد خاندان پهلوی، بلای جان ملا ها!


امير سپهر



اگر قرار بود که پول نفت باعث پيشرفت و مدنيت گردد، امروزه بايد مردم سعودی و ليبی و کويت و عراق و ونزوئلا با فرهنگ ترين مردمان جهان باشنــد،
نه سوئدی ها و هلندی ها و دانمارکی ها و فنلاندی ها و فرانسوی ها...

برآمدن «رضا شاه پهلوی» بيش از آنکه علت باشد، خود معلول و يک برايند بود. معلول نيازی تاريخی مربوط به دوران ويژه از حيات اجتماعی و سيه روزی و درمانده گی مردم و کشور ما، و همان تاريخ «ايران» هم بود که در آن روزگار، فردی ميهن پرست، تجدد خواه، نترس و با اراده-ای پولادين را بی صبرانه انتظار می کشيد.
و سرانجام هم او می آيد، نظامی مردی بی باک و دلير و وطنخواه، کم سواد اما بی گزافه از هر پُرسوادی باسواد تر و دانا تر و مترقی تر، «رضا خان مير پنج»، بالابلند اميری از خطه-ی مازندران، خود ساخته مردی که نه به سبب وابستگی به دوله ها و سلطنه ها و يا سفارش عم و عموی خود، بل که از سر لياقت و کاردانی و با مدد پشتکار تا درجه اميری رسيده. مردی که خود گفته بود؛ همه ی جوانی خويش را برای حفظ ناموس اين مردم در کوه و کمر؛ پای پياده و يا سوار بر اسب با ياغيان و اشرار جنگيده و همه-ی خوشی های زندگی خود را هم در بيابان های بی آب و علف تشنه و گرسنه به پای حفظ اين سرزمين تاريخی ريخته.
«رضا شاه بزرگ» آنچنان دولتی مقتدر و نوگرا در «ايران» بوجود می آورد که فقط و فقط در يک دوره کوتاه شانزده ساله [1320-1304]، بدون اغراق «ايران» را به اندازه-ی چند قرن نو سازی و مدرن کرده و بجلو می راند. بدانسان که خدمات بی همتا و دگرگونی های شگرف و باور نکردنی که او در همان دوران کوتاه بوجود می آورد را حتی ديگر دشمنان خونين خاندان پهلوی نيز تحسين می کنند.
اين بود انديشه و مرام و هدف آن مرد بزرگ و ايرانخواه:
«من می خواهم اين مملکت پيشرفت کرده و مردم از اين نکبت و سيه روزی نجات پيدا کنند و اصلآ هم در بند اين نيستم که ديگران مرا چگونه آدمی بدانند. بگذاريد هرچه که می خواهند مرا بنامند، اما «ايران» از اين بدبختی تاريخی نجات پيدا کند!».

منش آن مرد والا بگونه ای بود که حتی دشمن ترين دشمنان خود را هم هرگز از تدريس در دانشگاه و طبابت و حقوق فردی محروم نکرد. بلافاصله پس از رسيدن به پادشاهی هم عفو عمومی داد و برای نخستين بار در تاريخ «ايران» انتقال قدرتی بدون خونريزی و انتقام گيری را شکل داد.
نخستين پادشاهی بود که به سُنت ديرين اما چندش آور حرمسرا داری پادشاهان در «ايران» خاتمه داد. او پس از رسيدن به قدرت نه تنها حتی يک نفر از طايفه قاجار را نکُشت، بلکه حتا به آنها پست و مقام های بالای حکومتی هم داد. خود گفته بود: «اينها با پول اين ملت پاپتی و گرسنه درس خوانده اند و بايد به اين مردم خدمت کنند.»
آن مرد بزرگ بود که در هفتاد سال پيش با دلاوری در برابر متحجرين و ناسزا و فتوای ارتداد آنها جانانه ايستاد و اتهام کفرورزی را بجان خريد و سنگ بنای دانشگاه و سيستم آموزش علوم جديد و مدرن را در «ايران» پی ريزی کرد.
اگر «رضا شاه» بزرگی ظهور نمی کرد، رژيمی مشروعه چون جمهوری اسلامی همان پنجاه سال جلوتر بر روی کارمی آمد و بدليل عقب-ماندگی فرهنگی «ايران» هم ای بسا که دويست ـ سيصد سال هم دوام می آورد.

گرچه پهلوی ها حتی اجسادشان هم در ايران نيست، اما چو نيک و با چشم جان بنگری، نفس و روح آنها را در همه جای ايران و هر جا که چند ايرانی پاک-نهاد حضور داشته باشند به نيکی حس خواهی کرد...

رژيم [اشغالگر اسلامی]، پس از پهلوی ها، حتا در مسئله حجاب بکلی وامانده است. هرچه هم می کوشد حريف زن ايرانی نمی شود و در مقابل کشف حجاب «رضا شاه» به زانو در آمده. روح الله خمينی، متوجه شده بود که آن پدر و پسر حتی در فقدان فيزيکی خود هم همچنان در جامعه «ايران» حضور دارند و مانع پذيرش افکار قرون وسطايی وی از سوی مردم هستند. به همان خاطر هم می گفت که: «ما هر چه می کشيم، از دست آن پدر و پسر است!»
خمينی گفت: « فرهنگ ما را آلوده کردند اينها! » اشاره به آن فرهنگ جاهليت داشت که پهلوی ها آنرا نه تنها آلوده، بل که اصلآ در سطل زباله انداختند.
ادامــه[+]

Labels: , , ,

Friday, February 19, 2010


قم؛ فاحشه خانه ای به وسعت یک شهر مقدس



«طلبه ها، شماره تلفن روحانیانی را دارند که زن های صیغه‌ای را می‌شناسند و آلبوم‌هایی را دارند که، عکس این زن ها در آن‌هاست. این روحانیان با گرفتن روزی ۱۰، ۱۵ هزار تومان افراد را صیغه می‌کنند و صیغه نامه می‌دهند. این زن ها را بیشتر مردها و روحانیانی که سن و سالی از آن ها گذشته است و یا همسرانشان به سفر رفته اند صیغه می‌کنند».

در سايت زيگزاگ گزارشی چاپ شده درباره ی تن فروشی در شهر قم با نام «ازدواج موقت در مهمترين شهر مذهبی ايران». اين گزارش از فضاي زشت، غير انسانی، و هراس انگيز اين شهر پرده بر می دارد و خواننده را با شهری روبرو می کند که در واقع «فاحشه خانه» ای بزرگ است که در آن، حتی در کنار امامزاده ها که ظاهرا بايد محلی روحانی و آرام و به دور از اين مسايل باشند، خود طلبه ها به خريد و فروش سکس، تحت عنوان صيغه و حرام را حلال کردن و مهريه رد و بدل نمودن، مشغول بکار هستند. از زن جوان گرفته تا زن های بيمار و معتاد، و از سی ساله تا پنجاه ساله، همگی به فروشی مشغولند و از اين راه برای خود ايجاد درآمد می کنند. در بين خريداران سکس هم از جوان هفده ساله تا مرد 50 ساله را می توان ديد.

قيمت ها متفاوتند و بيشتر در حول؛ «۱۰ هزار تومان برای یک روز، ۵۰ هزار تومان برای یک هفته و یک سکه برای یک ماه» دور می زنند.

در اين گزارش از قول طلبه ای که هشت سال است در حوزه علميه قم درس می خواند، گفته شده که «طلبه ها شماره تلفن روحانیانی را دارند که زن های صیغه‌ای را می‌شناسند و آلبوم‌هایی را دارند که عکس این زن ها در آن‌هاست. این روحانیان با گرفتن روزی ۱۰، ۱۵ هزار تومان افراد را صیغه می‌کنند و صیغه نامه می‌دهند». قبرستان شهر قم، به نام شيخان، که بسياری از آيت الله ها و حجت الاسلام های سرشناس و شهدای جنگ در آن مدفون هستند، محل خريد و فروش سکس است و محل اجتماع زنانی محسوب می شود که منتظر مشتری صيغه هستند. يکی از آرامگاه های اين قبرستان، متعلق به میرزای قمی از روحانیون مشهور است و زن ها اغلب دور اين آرامگاه جمع می‌شوند: «اگر روزهای وسط هفته یا پنجشنبه ها بروید حضور آن ها را خوب حس می‌کنید؛ زن های چهل، پنجاه ساله به بالایی که دوست دارند صیغه بشوند». این حرف ها را «علی» می‌گوید، طلبه ای که عبای قهوه ای پوشيده و عمامه ای سفید به سردارد.


«این زن ها را بیشتر مردها و روحانیانی که سن و سالی از آن ها گذشته است و یا همسرانشان به سفر رفته اند صیغه می‌کنند»

و اين شهری است که ورد زبان حوزه های علميه-ی آن شرح تنزل اخلاق و فقر و فساد و تباهی و فحشا در مغرب زمين است.

*****
ازدواج موقتی _ صيغــهء اسلامی _ روسپيگری دينی!
قادر فاضلی، مشاور فرهنگی وزیر کشور، درباره موضوع ازدواج موقت، گفت: در ازدواج موقت باید حقوق زن رعایت شود! ازدواج موقت تنها برای افراد متأهل، پیر یا عده‌ای خاص نیست، و با توجه به اینکه قانونی و شرعی است برای هر فردی می‌تواند پیش بیاید! منعی در این‌باره وجود ندارد! خانم ها نباید نسبت به این موضوع موضع‌گیری کنند، ازدواج موقت می‌تواند کمک کند تا زمینه انحرافی ایجاد نشود!

*****
شهر مقدس قــُم؛ جهنم در جهنم
من پزشکی هستم که چند سال در قم شاغل بوده ام. تمام مواردی که می خوانید بر اساس مشاهدات شخصی خود اینجانب و یا اطلاعات حیطه کاری اینجانب بوده و آمارها وسایر موارد کاملا مستند و دقیق است و تاکید می کنم به هیچ عنوان جنبه شایعه یا اغراق یا شنیده ها... ندارد.

شهر قم هر روز شاهد نوع جدیدی از جداسازی های جنسیتی است که یاد آورحکومت طالبان است:
جداسازی مراکز آموزشی دانشگاه ها بانک ها، فروشگاه ها، رستوران ها و اغذیه فروشی ها، مراکز درمانی و بیمارستان ها، پارک ها، اتوبوس ها وتاکسی ها، ادارات، کافی نت ها و... حتی اخیرا باجه های تلفن عمومی! هم تحت لوای قانون جداسازی قرار گرفته اند.
امروز قم دارای بالاترین میزان فساد و فحشا در سطح کشور می باشد! که البته همه آنها بصورت مخفی و در زیر پوششی از مذهب می باشد!
1 _ در این شهر درصد بالایی از زنان شوهر دار دوست پسر دارند.
2 _ بالاترین آمار خودکشی دختران و زنان (به روش خوراکی) مربوط به قم است!
3 _ در این شهر هر روز به طرق مختلف دختران زیادی مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند!
4 _ رواج پیشنهاد صیغه به زنان و دختران در کوچه و خیابان های قـُم ازسوی طلبه ها!
5 _ ازدواج دختران در قم کاملا سنتی و بدون هیچگونه شناخت اولیه طرفین از همدیگر صورت می گیرد که البته بسیاری از انها منجر به طلاق می گردد.
6 _ مردان متاهل در این شهر اکثرا برای تامین عقده های قبل ازدواج به دوستی و یا صیغه زنان دیگر (با الگو برداری از روحانیون) روی می اورند که البته واکنش مقابل روانی همسرانشان را که بصورت گرفتن دوست پسر است به دنبال دارد.
7 _ وضعیت و سطح فرهنگی و اجتماعی در قم در حد اسف باریست. بالاترین میزان نزاع های (چاقو کشی) جمعی مربوط به چند محله قم است.
8 _ دومین رده طلاق در کشور مربوط به قم است.
9 _ دومین جایگاه بیشترین مبتلایان به ایدز در کشور متعلق به قم است!
10 _ بیشترین تعدادمعتادان به ماده خطرناک کراک مربوط به قم است.
11 _ در قم از هر 3 مرد یک نفرتریاک مصرف می کند!
12 _ مصرف مشروبات الکلی دست ساز و خطرناک نیز از دیگر تفریحات جوانان قم است!
13 _ طبق آمارغیر رسمی این شهر دارای بالاترین میزان سقط جنین غیر قانونی هم می باشد بگونه ای که هر روز در گوشه و کنار این شهر و در میان زباله ها و کنار جوی ها چند جنین سقط شده پیدا می شود!
14 _ بی فرهنگی و لات بازی در این شهر موج می زند بگونه ای که اکثر جوانان این شهر دارای چاقو بوده و هر روز شاهد صحنه های در گیری و چاقو کشی والبته همراه با فحش های انچنانی... هستیم. دربسیاری موارد حتی شاهد درگیری های منجر به قتل در داخل بیمارستان ها هستیم!
15 _ فقر و گرسنگی به طرز وحشتناکی در این شهر بویژه شهرک های حاشیه آن و نقاطی مانند شهر قائم- نیروگاه - زند آباد- چهل اختران و...دیده می شود.
16 _ سالانه دهها میلیارد تومان (از درآمد نفت کشور) صرف توسعه جمکران و حرم و یا ساخت دهها حوزه علمیه بسیار شیک ومدرن می گردد.
17 _ بعد از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد؛ در هرنقطه از قم شاهد احداث انواع و اقسام حوزه های علمیه هستیم که تنها مبلغ خرید زمین انها بالغ بر میلیاردها تومان بوده است که اکثر انها محلی برای جذب وتربیت طلاب
اتباع کشورهای عمدتا آفریقایی، افغانی، لبنانی، عراقی و... می باشد!
18 _ به قول خود قمی ها: معلوم نیست چه رازی در کار است که علیرغم صرف سالانه دهها میلیارد تومان بودجه دولتی همچنان چهره شهر قم زشت، کثیف وعقب مانده است ؟
19 _ جمکران هم اینک به یک پاتوق و قرارگاه بین المللی دختران و پسران تبدیل شده و سه شنبه شب ها وضعیت ویژه آن ديدنی است!
19 _ جوانان قـُمی می گوينـــد: قــُم؛ جهنم در جهنم است!!!

*****
ازدواج های موقت [روسپيگــری اسلامی]
افزایش آسیب های اجتماعی در جامعه
مهر _ دکتر حسين اميدی، استاد دانشگاه، مدرس علوم فقهی و حقوقی:
ازدواج های موقت به شدت در کشور در حال افزایش است و این امر می تواند تبعات و آسیب های اجتماعی بسیاری به دنبال داشته باشد. چنین ازدواج هایی در شناسنامه به ثبت رسمی نمی رسد.
در حال حاصر بسیاری از دفاتر به صورت غیر رسمی با هزینه ای اندک ازدواج موقت را در برگه هایی خاص درج می کنند و مدارک خاصی نیز برای این امر نیاز نیست و این عوامل باعث شده تا مردان دیگر تمایلی برای ثبت این ازدواج ها نداشته باشند.
فرزندانی که از این ازدواج ها متولد می شوند؛ اکثر آنان از همان سالهای ابتدایی زندگی با مشکلات فراوانی روبرو می شوند.
آمارهای اعلام شده در خصوص ازدواج های موقت غیر واقعی هستند؛ آنچه که از سوی مراجع رسمی در ارتباط با ازدواج موقت اعلام می شود به هیچ عنوان صحت ندارد چرا که درصد بالایی از این ازدواج ها به ثبت نمی رسد و فقط در برگه ای درج می شود. معضل ازدواج های موقت هر سال رو به افزایش است و این در حالی است که راهکاری برای جلوگیری از افزایش این پدیده در جامعه ارائه نمی شود و به طور حتم ادامه این روند ، افزایش آسیب های اجتماعی را در جامعه به دنبال خواهد داشت.

*****
چندهمسری _ چهار زن عقدی و بی نهايت زن صيغه ای
سرمايه _ قانون مدنی جمهوری اسلامی به صراحت حق چند همسری برای مردان قائل شده و از اين طريق عبارت کليشه ای ,چهار زن عقدی و بی نهايت زن صيغه ای, را رسماً عينيت بخشيده است.
قبل از اينکه قانون مدونی باشد تعدد زوجات را به استناد شريعت و آيات قرآن انجام می دادند و تا چهار زن عقدی را مجاز و شرعی می دانستند. سنت شيعه هم صيغه را بدون محدوديت در تعداد زنان صيغه ای رايج کرد. اما به نوعی صيغه را هم می توان در زمره تعدد زوجات به حساب آورد، گرچه به لحاظ قانونی حق و حقوق متفاوتی با عقد رسمی دارد اما به لحاظ شرعی نوعی ازدواج مجدد با شرايطی متفاوت است.

*****
روسپيگری و جمهوری اسلامی!
سرمایه _ روسپيگری در حکومت اسلامی
سیدکاظم رسول زاده طباطبایی، مدیر گروه روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس، رئیس کارگروه زنان و دختران آسیب دیده و در معرض آسیب، اعلام کرد و گفت: با استناد به تحقیقی که به تازگی در شهر تهران انجام شده است؛
سن روسپیگری از 30 سال به 15 سال به بالا رسيده/ 11% روسپیان با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری می زنند / روسپیگری در متاهل ها بیش از مجردها دیده می شود!؟
«در دهه 60 و 70 سن روسپیگری بالای 30 سال بود اما اکنون سن روسپیگری از 15 سال به بالا رسیده است.»
این پدیده قبلاً در افراد با تحصیلات کمتر از دیپلم دیده می شد اما اکنون این پدیده در افراد تحصیل کرده هم دیده می شود.

Labels:

Thursday, February 18, 2010


پایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌-ی نهایی نظام اسلامی چیست؟


ارس



خشونت در نظام اسلامی[شريعت اسلام] یک امر اجتناب‌ناپذیر است
پایه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظام [رژيم] اسلامی در مردمسالاری است، پایه-‌ی مردمسالاری در دینسالاری است، پایه‌‌-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دینسالاری در آخوندسالاری است، پایه‌-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آخوندسالاری در معرفت [خرد زدائی] اسلامی است، پایه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی معرفت اسلامی در شیوع جهالت [گسترش نادانی] و تبلیغات عقیدتی [پخش باورهای خردسوز] است، پایه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عقیده در تجمّع برادران با ایمان است و عاقبت پشتوانه این ایمان چیزی نیست مگر خشونت. خشونتی آغشته به عشق و نفرت، خشونتی گنُگ و بیرحم، خشونتی برخواسته از قعر جهالت [ژرفای نادانی و بی خردی] اسلامی.
دینسالاری، پایه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی مردمسالاری در نظام اسلامی است. در دینسالاری ابتدا «الّله» و سپس «ائمه اطهار» و در آخر نماینده-‌ی همه‌-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آنها در زمین یعنی «ولایت فقیه» رئیس اعظم و سالار بلامنازع جامعه می‌باشد. در دل نظام دینسالاری، «آخوند» و آخوندزادگان، یکّه‌تاز و متکلّم‌وحده، در باب ماهیت غایی چیزها نظرهای قاطع می‌دهند. از این نظر دینسالاری هیچ فرقی با آخوندسالاری ندارد و اگر ادّعای مضحک «دموکراسی» و منافع کلان مالی در کار نبود حکومت آخوندان را می‌توانستیم به «حوزه علمیّه» خلاصه کنیم.

تبلیغاتچی‌های گمنام رژیم، یعنی همه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آنهایی که کارشان در رسانه‌های گروهی رسماً این است که هنر دروغ گفتن را با هنر آرایش کردن بهم بیامیزند، «عالمان» واقعی نظام اسلامی بوده‌اند!
سی سال تمام مردم ایران در معرض روزمرّه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ادبیّات تبلیغاتی در باب «ایمان» بوده‌اند زیرا «ایمان» پایه اصلی نظام می‌باشد. آقایان حق دارند بیاندیشند که بدون پایه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مزبور نظام فرو می‌ریزد. آری نظام با نور ایمان زنده است. و امّا ماهیت «نور ایمان» چیست؟ تاریکی مطلق و قدری کُمدیِ الهی که سیاهی‌لشکرِ «مومنین» از تجسّم آن خرسند می‌شوند چون هنرپیشگان «ممتاز» آن خودشان هستند. در ایران هنوز ضدّ ادبیّاتِ ایمان در راه است و روزی نوشته خواهد شد.

زندگی در ایران «اسلامی» یعنی زندگی در آغوش روزمرّه ایمان به دین و یقین به دستاوردهای انقلاب دینی. یعنی زندگی در سانسور، تهدید دائمی و امتناع کامل از تفکّر.


اسطوره-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این خشونت در «عاشورای حسینی» است

خشونت در ایران اسلامی، در تمام این مدّت، یک عارضه-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جانبی نبوده است. خشونت ارزش اصلی انقلاب اسلامی و از آن بدتر پایه‌-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نهایی نظام اسلامی است. ارزش تبلیغاتیِ خشونت بطور واژگون آشگارا در شعار سی ساله-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی «اسلام در خطر است» تقریباً هر روز به سمع [گوش] ایرانیان رسیده است. با واژگون کردنِ دوباره-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن به کُنه سقیم آن می‌رسیم: آنچه اسفناک می‌باشد این واقعیت است که «خطر» در بطن خود رژیم نهفته است و در نتیجه نه فقط نخست متوجّه خودِ ایرانیان است بلکه هرگز ملایم یا رام‌ شدنی نیز نیست، چرا که از نزدیک با الزامات قدرت گره خورده است. البتّه طبیعتاً آقایان در درون نظام خواهان آسایش در ساخت و پاخت و آرامش در معاملات هرزه خویش خواهند بود ولی از بیرون محکومند تا با رواج نفرت همواره با «دشمنان» خارجی و داخلی بجنگند و نیروی باطنی و وحدت‌ برانگیزِ خشونت را در بین «برادران» و «مومنین» همیشه زنده نگاه دارند. بدینسان تمدید خشونت در نظام اسلامی یک امر اجتناب‌ناپذیر است.
راستی اعدام برای چه و به چه جرمی؟ به جرمِ « محاربه با خدا» و «توهین به ساحت مقدّس ولایت فقیه»! به این شعارها خوب دقّت کنید: «محاربه با خدا و توهین به ساحت مقدّس ولایت فقیه». در قعر برنامه‌ریزی شده-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آنها هم مرگ انسان نهفته است و هم مرگ شعور انسانی. آری نظام ساحتی دارد به اندازه قداست خدا و وسعت تمام تاریخ تشیّع. پس طبیعی است که «عاشوراییانِ» رژیم تابِ «توهینی» را که به عبای آقا شده است نیاورند و با حنجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پاره، قصاص مرگ را برای راه‌پیمایان معترض طلب کنند!


عزاداران در خدمت زمامداران، ایمان در خدمت خشونت، عاشورا در خدمت اعدام، کلام در خدمت جهالت، خدا در خدمت ولایت و ولایت در خدمت قدرت: آری چنین است دور باطل استفاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ابزاریِ دین از دیندار و دیندار از دین.

ادامـــه[+]

Labels:

Friday, February 05, 2010


مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش


سیامک مهـر


بیست و دوم بهمن ماه امسال در سرنوشت ملت ایران از این لحاظ بسیار اهمیت دارد که پس از یک خواب و اغمای طولانی در زمستان اسلام، گویی آرزوها و رویاها و شور و شیدایی هایی که در سال 57 با نوید آزادی در درون مردم انگیخته شده بود ولی بلافاصله با هجوم کابوس های هول و هراس سرکوب گشته بود، دوباره سربرمی کشد، دوباره زنده و پیدا و آشکار می شود. گویا در این روز ایرانی دوباره زیبا می شود: چشم ها را می گشاید، خاکستر خواب را از چهره می شوید، کفش های سفر را می پوشد، خوابگاهش را ترک می کند و روزی نو و امیدبخش را برای یافتن گمشده اش، برای جستجوی رویاهایی که از وی دزدیده اند آغاز می کند.
نخستین خاطره ای که نزد مردم بیدارشده و برخاسته از خواب جلوه گر می شود، تصویرها و یادهای پیش از به خواب رفتن است.


سه دهه پیش از این، دیوعربده، دیواسلام، با اغوا و با وعدهء آزادی و برابری و برادری و قسط و عدل، ملتی را به خوابی فروبرد که به جز کابوسی پر از هیولاهای خونریز و آدمخوار نبود، پر از دیوهای دهان دریده و تیغ و تازیانه به دست که با تکیه بر تفنگ موعظهء اخلاقی می کردند.

31 سال پیش از این در چنین روزی ظاهراً قرار بود بر بستر ساده دلی های یک ملت، روز آزادی و روز شکست استبداد باشد، ولی تبدیل شد به یوم الله، یعنی تبدیل شد به یوم الکفتار، تبدیل شد به روزی که اهریمن بر ایرانشهر چیره گشت و سایه سیاهش را به مدت 31 سال بر هرچه زندگی و زیبایی و رنگارنگی و شادی است فروافکند و در این مدت مدید جز مرگ و مرده و جنگ و شهید و جسد و جنازه و اعدام و قصاص و سنگسار و خونریزی و عزا و عزاداری هیچ سوغات و رهآوردی نداشت. تمامی فضاهای عمومی زندگی ما منحصر و محدود شد به گورستان و زندان. به مسجد و حسینیه و مهدیه و آرامگاه و امامزاده و گور و قبر و مقبره از یکسو و بازداشگاه و انفرادی و شکنجه گاه و اوین و گوهردشت و کهریزک از سوی دیگر. در حقیقت شعار« کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» واقعیت پیدا کرد و به منصه ظهور رسید.
***
قریب هشت ماه است که ایرانیان آتش بر خرمن اهریمن انداخته اند. در این مدت حکومت اسلام به اتفاق هر دو جناح محافظه کار و اصلاح طلبش سعی فراوان به خرج داده اند تا این آتش را مهار کنند.

محافظه کاران و یا اصولگرایان با سرکوب و قتل و بازداشت و زندان، و اصلاح طلبان با بیانیه های اسلامی و خررنگ کن خود. با میخ و نعل و دوپهلو گویی و اعلام وفاداری به اجرای بدون تنازل قانون اساسی و وعدهء بازگشت به دوران طلایی امام روشن ضمیرشان.


به همان اندازه که جناح خامنه ای و پاسداران از حوادث غیر قابل پیش بینی در روز 22 بهمن نگرانند، به همان میزان نیز اصلاح طلب ها از انقلاب مردم بیمناکند. دغدغهء جناح اصلاح طلب حفظ نظام دینی و میراث خمینی است. ساده لوحی است اگر گمان کنیم که جناح اصلاح طلب برای حتا یک فرد دگراندیش و غیرمذهبی و خارج از خودی ها و اسلامگرایان، حقوق و آزادی و احترامی قائل باشد. گوهر تبعیض گزار اسلام در واژه واژه-ی هر سخن اسلامزدگان و اسلامفروشان قابل شناسایی است.

میرحسین موسوی در مصاحبه اخیرخود با سایت کلمه[+] برای چندمین بار رنگ سبز را رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی می داند و معتقد است که باید ایرانیان داخل و خارج علاقمند به باورهای دینی، آسمانی و رحمانی را در نظر بیاوریم!

نباید فراموش کنیم که دارودسته اصلاح طلبان و موسوی چی ها همان جناح و گروهی هستند که در دولت اصلاحات محمد خاتمی مسئولیت وزارت اطلاعات را به عهده داشتند.

رژیم اسلامی در آنزمان با کشتن داریوش و پروانه فروهر، امکان رهبری ِ آلترناتیو سکولار در داخل کشور را از میان برداشت. ( اگر تصویر این زوج از دست رفته را با تصویر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در کنار یکدیگر و در یک قاب قرار دهیم و تماشا کنیم، به مفهومی که نگارنده در ذهن می پرورد نزدیک تر می شویم.) این گروه و از جمله خاتمی و موسوی و کروبی، کینه-ی اسلامی خود را با سکوت و بی اعتنایی به مراسم سالگردهای این زوج ایرانی و باشرف هر ساله نشان می دهند. در مقابله با سکولارها و اساساً فکر سکولاریسم، بین طالبانی ترین اسلامگرایان و صاحبان اسلام های «لایت و خوش خیم و عرفانی و زاهدانه» هیچ تفاوتی نیست.
امروز عقیده عمومی بر این است که تا پیش از 22 خرداد هیچکس - چه رژیم اسلامی با هر دو جناحش و چه هم مردم - خیزش و قیامی که پس انتخابات دهم آغاز شد و همچنان تداوم یافته است را پیش بینی نمی کرد. با این حال می توان تصویر مه آلودی را در چشم انداز پایوران رژیم اسلامی در نظر گرفت که از پیش از دوم خرداد 76 به وجود آمده بود و در همین روز هم با سرگیجه و بُهتی که در پی داشت واقعیتش را که همانا نیروی نهفته و تهدید کننده ای است که پس پشت نارضایتی عمومی از وضع موجود آرمیده است، کاملاً نشان داد. فکر از میان برداشتن داریوش و پروانه فروهر به عنوان رهبری ِ آلترناتیو سکولار در همین زمان بوجود آمد.
از طرفی هم اتحادیه استعمارگران اروپا و هم نظم نوین و آنهم درست از همین مقطع، آلترناتیوی اسلامی یعنی اسلام لایت و نرمخو و دموکراتیک را برای آینده سیاسی ایران در نظر گرفته بودند که با استقبال از محمد خاتمی و مقوله-ی گفتگوی تمدن ها به وضوح رسید. این فکر با اهداء جوایز پی در پی در سطح جهانی به طیف اصلاح طلب و دوم خردادی در تمامی عرصه ها و زمینه های سیاسی و فرهنگی و هنری و همچنین اختصاص کرسی ها و تریبون های بسیار برای اصلاح طلبان و نواندیشان دینی در محافل دانشگاهی حمایت می شد و می شود. پروژه «ارسالی ها»* نیز در همین مقطع از تاریخ جمهوری اسلامی و ابتدا با کنفرانس برلین کلید خورد. این ارسالی ها، گنجی ها، مهاجرانی ها، سروش ها، حقیقت جوها، سازگارها، کدیورها، اشکوری ها... شکم خود را صابون مالیده اند که پس از پیروزی جناح اصلاحات بر باند خامنه ای و احمدی نژاد و سپاه پاسداران، با سلام و صلوات و سوار بر شانه-ی جنبش سبز به کشور اسلامی بازگردند و بلافاصله هم در را پشت سر خود ببندند.


«ارسالی ها»*

نفرت آخوندها و اسلام باره ها از سکولاریسم و دموکراسی و آزادی، صرف نظر از ریشه ها و بنیادهای اعتقادی و اسلامی و الهی و قرآنی، ِ آزادی ستیزی و بنده پروری و بی حقوقی ِ انسان، اما در حقیقت از یک حساب و کتاب کاسبکارانه و عینی و ملموس نشان دارد. در یک جامعه سکولار و دموکرات و آزاد، کسی امثال خاتمی و موسوی و مهاجرانی و سایر اصلاح طلبان را آدم هم حساب نخواهد کرد. پس از سقوط رژیم اسلامی کسی برای عربده های اسلام - اسلام تره هم خرد نخواهد کرد. زوزه های اسلامخواهان نه تنها در ایران بلکه در کل آنچه به جهان اسلام معروف گشته به خاموشی خواهد گرایید.
ناگفته پیداست که با جابجایی جناح های رژیم اسلامی در قدرت هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. اسلام از مرگ تغذیه می کند و چندی بعد دوباره چوبه های دار برپا خواهد شد. دوباره سی سال باید خون دل بخوریم تا به این نقطه سرنوشت ساز برسیم.

مبارزه با جمهوری اسلامی به هیچ وجه از مبارزه و محاربه با بربریت و توحش اسلام جدا نیست. فاشیسم و نازیسم و آپارتاید و ایدئولوژی هایی از این دست از جهان برافتاده اند و اسلام آخرین ایدئولوژی و آیین بربریت و پلیدی و تباهی است که گلوی انسان را در چنگال خونریز خود گرفته است.

غافل نباشیم که اسلام وجودی است مانند ضدماده در فیزیک. هرآنچه توسط بشر تأسیس شود، اسلام تعطیل می کند. هر نهاد بشری بوسیله-ی اسلام تبدیل به قوطی های خالی و تهی از محتوایی می گردد که بازیچه-ی کودکان است. کودکان از اصوات پوکانه-ی قوطی های فلزی به هنگام تکان و حرکت لذت می برند. نظیر همان سرخوشی و لذتی که سیاسی کارهای زبون و ذلیل و خودباخته و خردباخته ای مانند احمد سلامتیان و فرخ نگهدار و امثالهم در تلویزیون بی بی سی به هنگام تحلیل رفتارهای پایوران حکومت اسلام با ابزارهای سیاسی(!) دچار آنند. در حالی که رژیم اسلامی از روز نخست چیرگی اش بر ایران، با اولین گامی که گذاشت ابتدا نهاد سیاست را تعطیل کرد. به همانگونه که نهادهای دادگستری و قانون، آموزش و دانشگاه، پلیس و تأمین اجتماعی و غیرو را از محتوا تُهی و تعطیل کرد.

اسلام مکتب نابودی و ویرانی و تباهی است و برای ساختن نیامده. آمده است تا هرآنچه بشر ساخته، غارت و تخریب و نابود کند.

***
در این کوتاه زمانی که از آغاز واپسین خیزش ایرانیان برعلیه نظام تجاوز اسلامی می گذرد، بسیاری از صف بندی ها آشکار شد، بسیاری از جبهه ها و سنگرها شکل گرفت، بسیاری جریان ها و نیروها ماهیت خود را آشکار ساختند و معماهای بسیاری حل گردید و بر تاریکی ها و زاویه های پنهان فراوانی نور و روشنایی تابید. خیزش خرداد بزرگترین، بامعناترین و حقیقی ترین صف بندی ِ تاریخ ایرانزمین را پس از چهارده سده به نمایش گذاشت: ایرانی گری در برابر اسلام گرایی.اگر جنبش آزادیخواهی ملت ایران نتواند جمهوری اسلامی را در تمامت اسلامیش به زیر بکشد و سرنگون و مضمحل و منحل کند و نتواند دهان اهریمن را ببند و عربدهء اسلام - اسلام و زوزه-ی آیت الله ها و کفتارهای اسلامفروش را در پهندشت ایرانشهر یک بار برای همیشه خاموش سازد، نه تنها هیچ دستاوردی نداشته است، که در حقیقت و به سختی از آزادی ستیزان مسلمان و مجاهدین اسلام و دشمنان ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانشهری شکست خورده است.


اگر ذره ای از خواست ایرانی خود مبنی بر سرنگونی حکومت اسلام کوتاه بیاییم، خون صدها ندا و نداها را آیت الله ها و پدرخوانده های مافیای روحانیت و کارگزاران اصلاح طلب و ملی- مذهبی ِ باند رفسنجانی به مثابه شراب پیروزی انقلاب شکوه مندشان در اعیاد اسلامی و به سلامتی امام زمان خواهند نوشید.

توصیه های به ظاهر دلسوزانه ای که مردم را به کنترل احساسات خود فرا می خواند و از شعارهای ساختارشکنانه پرهیز می دهد، فقط و فقط از جانب اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها و اسلامزدگانی عنوان می شود که هم نگران منافع خود در جمهوری اسلامی اند و هم اسیر ایمان و باورهای خرافی که آنان را در برابر نظام سفاک اسلامی فلج ساخته است. از طرفی اکنون که حکومت اسلام را در شرف فروپاشی می بینند، دچار دغدغه های نوستالوژیک نیز گشته اند و بیش از همه خود ایشان به کنترل احساسات نیاز دارند.
ما در مسیر خیزش خرداد، تاکنون موسوی و کروبی را نه به عنوان رهبری بلکه به مثابه سوخت موتور جنبش آزادیخواهی تا جایی که امکان داشت مصرف کرده ایم و امروز به خصوص پس از بیانیه ها و مصاحبه های متعدد خاتمی و میرحسین موسوی و کروبی که در مقام اسلام پرستان بیگانه با ایرانیگری و آزادی، مکرراً سرسپردگی خود را به نظام اسلامی آشکار ساخته اند، بر مبارزان جنبش آزادیخواهی روشن شد که از اینان اکنون جز خاکستری برجای نمانده است و تا به آخر مصرف شده اند. همانطور که آخوند منتظری را تا آخرین ظرفیتش مصرف کردیم و سپس لاشه اش را به همراه نظریه ولایت فقیهش چال کردیم. جنبش آزادیخواهی ملت ایران راهش را از هر مسیر انحرافی و سنگلاخی که اسلامگرایان تعبیه کنند جدا کرده است. تحولات ماه های پس از 22 خرداد و شعار جمهوری ایرانی و جانم فدای ایران بخصوص حوادث روز عاشورا نشان داد که ایرانیان عزم کرده اند تا زمانی که حکومت اسلام را از ایران برنیانداخته اند از پای ننشینند.
بویژه ایرانپرستان و سیمرغیان و فرزندان کوروش به هوش باشند که در آستانه یوم الکفتار 22 بهمن فریب مکر الهی و خدعهء اسلامبارگان را نخورند و به کمتر از نابودی حکومت اسلام نیاندیشند. مطمئن باشید که ایران پیروز است. ما رویاهایمان را باز پس می گیریم. آزادی خود را پس می گیریم. ایرانیتمان را پس می گیریم. 22 بهمن را بر سر نظام سنگسار اسلامی خراب خواهیم کرد. ما پیروزیم.

سيـامک مهــر
February 03, 2010
[+]دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان

* «ارسالی ها» تعبیر دقیقی است که ابتدا از فرزانه-ی گرامی امیر سپهر شنیدم.

Labels: , , , ,

Thursday, February 04, 2010


بودجه ‌خواص – سال 1389


بـاج دادن 158 میلیاردی در بودجه 1389 به «خواص»




در شریعت اسلام همه-ی مردمان عبد، یا بنده-ی الله هستند، انسان باید همه روزه با خفت و خواری، روزی خود را، از الله درخواست کند و پیوسته او را شکر گزار باشد، گدایی و پستی و خاکساری، در برابر الله، وظیفه-ی روزانه-ی هر مسلمان است. ستایش رسول الله، اطاعت از احکام الله، تن دادن به بدبختی از نشانه-های عبادت و ایمان به اوامر الله هستند.[+]

حکومت اسلامی آشگارا ایران و ایرانیان را برای گسترش دادن اسلام به گروگان گرفته است. برای این بیگانگان ایران غنیمت اسلام است نه کشور ایرانیان.

آخوندها امام زمان را از هیچ خلق کرده-اند ولی همین، هیچ‌کس، نه تنها بر بینش مردم حکومت می‌کند بلکه آخوندها توانسته-اند سرداران سپاه را هم به مزدوری او بگمارند. آخوندها آن چنان ایران ستیزانی را پرورش داده-اند که آنها آمادگی-ی خود را برای کشتار ایرانیان و سپردن کشور را به امام زمان آشکار می‌کنند.

بودجه «‌خواص» – سال 1389
1 - موسسه مهدویت (آینده روشن): یک میلیارد و 200 میلیون تومان - اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی‌نژاد
2 - بنیاد فرهنگی [حميــد] مولانا: 340 میلیون تومان - حمید مولانا، مشاور احمدی‌نژاد
– [احمدی نژاد، ملک وسیعی در نزدیکی ونک تهران برای راه اندازی بنیاد فرهنگی مولانا در اختیار او گذاشته است!]
3 - موسسه امام خمینی قم: 10 میلیارد تومان - مصباح یزدی
4 - موسسه عقاید شیعه امامیه مصباح الهدی: یک میلیارد تومان - محمد اسماعیل دولابی
5 - موسسه قرآنی - مداحی سفینه النجاه: یک میلیارد تومان
6 - مرکز اسناد انقلاب اسلامی: 500 میلیون تومان - روح الله حسینیان
7 - بنیاد بوعلی سینا: 300 میلیون تومان - علی‌ اکبر ولایتی + غلامرضا اعوانی + غیاث‌الدین طاها محمدی
8 - موسسه پرتو ثقلین: 200 میلیون تومان
9 - کانون نویسندگان قم: 200 میلیون تومان
10 ـ ستاد رسیدگی به امور دیه: 10 میلیارد تومان.
- [در بودجه 89 - این موسسه از یک رشد 4 هزار درصدی برخوردار می شود.]
11 - پژوهشکده آریان - رویان: 2 میلیارد تومان
12 - جامعه الزهرا: 10 میلیارد تومان
13 - نهادها و مراکز فرهنگی و دینی: 15 میلیارد تومان
14 - شهرک مهدیه قم: 2/5 میلیارد تومان
15 - موسسه رواق حکمت: 200 میلیون تومان
16 – هدیه تهرانی: 120 میلیون تومان «وام»
17 – موسسه فرهنگی تاریخی ربع رشیدی: 200 میلیون تومان - مرضیه وحید دستجردی + کامران دانشجو + محمد حسینی
18 - موسسه فرهنگی «ایراس» - موسسه فرهنگی مطالعات روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز: 150 میلیارد تومان


حکومت اسلامی یک واقعیت است که از راه ستمکاری و ایجاد ترس بر مردم ایران حاکم شده است ولی این حکومت هیچ حقانیتی ندارد و مردم ایران هم هیچ نیازی ندارند که این حکومت را بپذیرند.


بودجه سال ٨٩
هزينه دستگاه های امنيتی - نظامی، سركوب و اشاعه خرافه پرستی


1 - وزارت اطلاعات: ٦٧٠ میلیارد تومان
2 - نیروی انتظامی: ٢٣٠٠ میلیارد تومان
3 - وزارت دفاع: ٦٧٠٠میلیارد تومان
4 – ارتش: ٢٣٠٠ میلیارد تومان
5 – سپاه: ۵٨٠٠ میلیارد تومان
6 - ستاد كل نیروهای مسلح: ۵میلیارد تومان
- [مجموع بودجه نظامی و انتظامی و امنیتی كشور: ١٨ هزار میلیارد تومان]
7 - كمیته امداد: ١٧٠٠ میلیارد تومان
8 - سازمان تبلیغات اسلامی: ٣٧ میلیارد تومان
9 - دفتر تبلیغات حوزه علمیه: ٤٧میلیارد تومان
10 - شورای عالی حوزه علمیه: ١٩١میلیارد تومان
11 - مركز خدمات حوزه علمیه: ١١٤ میلیارد تومان
12 - شورای عالی حوزه: ٦میلیارد تومان
13 - وزارت ارشاد: ٦٦٠میلیارد تومان
14 – صدا و سیما: ٦۵٠میلیارد تومان
15 - کميسيون حقوق بشر اسلامي و ستاد حقوق بشر: 200 ميليون تومان
16 - بسيج دانش آموزی: 6 ميليارد تومان
17 - موسسه بصيرت: 600 ميليون تومان
18 - مجمع عالي حکمت اسلامی: 500 ميليون تومان
19 - موسسه ترجمان وحی: 500 ميليون تومان
20 - موسسه پيام آزادگان: 2ميليارد و 200 ميليون تومان
21 - بنياد شمس و مولانا: 500 ميليون تومان

سخت ترین بی داد، دروغ‌هایی هستند که پیوسته از دهان اسلام فروشان بر مردم اسلامزده فرود می‌
آیند. حکومت اسلامی آشگارا ایران و ایرانیان را برای گسترش دادن اسلام به گروگان گرفته است. برای این بیگانگان ایران غنیمت اسلام است نه کشور ایرانیان.[+]


Labels: ,

Tuesday, February 02, 2010


اسلام دینی انسان کُش


احمد پناهنده



اسلام در هر شکل و رنگش سرشتش با انسان کشی سرشته شده است.

بی پروا و بدور از هر نیرنگی باید با شهامت و صراحت هر چه گویا تر سخن از دل بیرون داد که اسلام در همه رنگش و با همه ی فرقه هایش بر آمده از بستر و خوی ِ بیابانگردی و صحرا نشینی و راهزنی و قتل و غارت و ویرانی است که انسان، جان انسانی و کرامت انسانی را در نگاه و جهان بینی اش مقامی نیست.
باید برای مردم و ذلیل شدگان توده های اسلامی روشن کرد که اسلام یک دین سفله پرور بوده و هست و انسانها را به سفله شدن تشویق می کند تا چون آدمکشان حرفه ای قاتل انسان ها گردند.
آن آدمکشان در داخل و این هرزه گان در خارج برای ماندگاری همین حکومت خونریز، بی پروا ایرانی می کشند تا ایران را بر باد دهند.


حکومت اسلامی با مرگ و کشتن زندگی هم نام است.
و هر جا که مرگ می بارد حکومت اسلامی پنجه در خون با هیبت و هیکل کریه آورش می تازد.
از وقتی که حکومت اسلامی از قعر تاریخ ِ مرده گی، سَرَک به دنیای ِ زندگی باز کرد، کشتن را آغاز کرد
و کماکان می کُشَد که بماند تا بیشتر بکُشَد.
و تا وقتی که حضور ِ سنگین ِ مرگ پرورش، لاشه اش را بر زندگانی و نشاط و شوق ِ زندگی سالاران انداخته است ما باید هر لحظه از زندگی مان را در کابوس مرگ بسر ببریم تا روزی که قرعه ی مرگ بنام ما بیفتد.
زیرا آمده اند که هر آنچه نشان از زندگی و انسانیت و ایرانیت دارد، بکُشند و ایران را در تمامیتش بر باد دهند.

آری با این تابلو از جنایت اسلام و اسلامیون در ایران:
گمان نبریم شکلی و یا قرائتی دیگر از اسلام موجود است که به انسان و کرامت انسانی احترام می گذارد.
عبث پندارانه نیاندیشیم که اسلام با اعدام مخالف است.
ابلهانه باور نکنیم که اسلام در شکل شیعه ی اثناعشری اش ضد ایران و ایرانی نیست.
بی خردانه سخن نگوییم که اسلام با حقوق بشر هیچ منافتی ندارد.
ناجوانمردانه تلاش نکنیم که ظرفیتی در حکومت اسلامی و اسلام پیدا کنیم تا شاید قدری اصلاحش نماییم.


خائنانه نکوشیم همین حکومت اسلامی را به ازای نابودی ایران و ایرانی حفظ کنیم.

ادامـــه[+]

Labels: , ,