Thursday, May 27, 2010

نگاهی به برخی از محوطه-های باستانی در معرض خطر نابـودی

انجمن ايران شناسی کهن دژ[+]



آتشکـده-ی تپه نوشیجان ملایر


با اين اميد که روزی, ديگر نگران تخريب اين نمونه-های بی نظير تمدن چندين هزار ساله ايران زمين نباشيم

در صورت امکان خواهشمنديم ما را در انتشار اين گزارش و توضيحات تکميلی بعدی ياری فرماييد
گزارشی اجمالی در خصوص وضعيت تپه-های باستانی در استان همدان
(گزارش عمومی شماره 2)
"انجمن ايران شناسی کهن دژ"، به عنوان تنها مجموعه غير دولتی فعال در زمينه ميراث فرهنگی در استان همدان پيرو گزارش اوليه-ای که ماه گذشته از سوی اين انجمن انتشار يافت لازم می داند باز هم توجه همگان را به برخی از تپه-های و محوطه-های در معرض خطر و نيازمند توجه بيشتر استان همدان جلب نموده و از مسئولين مربوطه يک بار ديگر بخواهد تا توجه روزافزونی را به اين يادگار-های کهن معطوف نمايند، لازم به ذکر است در برخی از بنا-ها و محوطه-هايی که در گزارش-ها ذکر می گردد کاوش-ها و مرمت-هايی صورت گرفته است اما همچنان نيازمند توجه بيشتری می باشند و برخی ديگر از محوطه-های باستانی نيز وجود دارد که ميزان خطرات احتمالی در مورد آنها در حال حاضر اندک می باشد و انجمن به دليل جلوگيری از تخريب-های حاصل از کاوش-های احتمالی برخی سودجويان از انتشار اسامی و اطلاعات آنها در حال حاضر خودداری نموده اما همچنان مورد توجه ياران کُهن-دژ می باشند و در صورت عدم توجه لازم در گزارش-های بعدی اشاره خواهد شد.
نگاهی به برخی از محوطه-های باستانی در معرض خطر نابودی

تپه شرف آباد نهاوند: که بنا بر اظهار نظر برخی از کارشناسان بخش-هايی از آن تخريب شده است!

تپه بابا قاسم نهاوند: اين تپه نيز با مشگل ساختمان سازی در نزديکی تپه و کودگيری از آن مواجه است!

تپه علوی جوکار, تپه ازناو, تپه انوج و قلعه سليمان خان بور بور ملاير :که در معرض تخريب-های محلی هستند!

تپه خاکريز, تپه حشام آباد و تپه جنت آباد در اسد آباد
: اين تپه ها نيز به دليل قرار گرفتن در روستا در معرض خطر هستند.

تپه همه کسی، تپه باباکمال تويسرکان، کاروانسرای ذغالی-ها در همدان
نکته بسيار مهم در مورد اين تپه ها خطر تخريب-های محلی و برداشت خاک آنها به سبب مصارف کشاورزی, ساختمان سازی و يا کاوش-های غير مجاز و سود-جويانه است که در آينده نزديک در نوشته کاملتری به جنبه-های مختلف آن خواهيم پرداخت.

با اين اميد که روزی, ديگر نگران تخريب اين نمونه-های بی نظير تمدن چندين هزار ساله ايران زمين نباشيم

انجمن ايران شناسی کهن دژ [+]
خرداد ماه 1389

Labels: , , , , ,

Sunday, May 23, 2010

گونسپان, تپه-ای بر آب و تاريخی بر باد


گزارش مشروح از محوطه-های تاريخی در معرض خطر استان همدان (1)

گونسپان, تپه-ای بر آب  و تاريخی بر باد

گزارشي از روند انجام کاوش-های نجات بخشی در « تپه گونسپان », کاستی-ها و خطرات موجود و ارائه راهکار مطلوب به منظور جلوگيری از نابودی بخشی از تاريخ اين سرزمين کهن سال

گذشت زمان و تغييراتی که در زندگی روزمره ما صورت گرفته است در کنار عدم برنامه ريزی, محاسبات و مطالعات پيش از انجام کار در برخی از پروژه-های عمرانی باعث گرديده است تا در بسياری موارد انجام طرح-هايی همچون احداث سدها, بزرگراه-ها, کارخانجات و شبکه سراسری راه آهن با موارد حساسی در زمينه ميراث فرهنگی و محيط زيست که حفظ آنها يکی از مهمترين پايه-های دست-يابی به توسعه-ای پايدار و هميشگی می باشد در تضادی غير قابل چشم پوشی قرار گيرد و به همين مناسبت گاه و بيگاه ما شاهد اين هستيم که بی برنامه-گی ها و پرداختن به ضرورت-های زود گذر سبب می گردد تا به راحتی بقای اين يادگار-های درخشان تمدن کهن سال سرزمينمان به دست نابودی سپرده شوند، که مثال-های متعددی همچون احداث سد سيوند را می توان براي آن  نام برد، با اين اوصاف ضروری است که کارشناسان کشور با نگاهی همه جانبه و ياری گرفتن از تمامی پيشرفت-های انجام شده در ديگر کشورها و نظرخواهی از کارشناسان داخلی و خارجی راهکار-های علمی و عملی حل اين مشکلات را به صورتی مشخص و قابل بحث بررسی و بيان نمايند تا شايد در روند اين تبادل افکار راهکار لازم برای برون رفت از اين شرايط و دستيابی به توسعه-ای پايدار با حفظ ذخاير زيستی و بشری برای نسل-های فردای اين سرزمين فراهم گردد.
لازم به ذکر است توجه به تجربه ديگر کشورها در زمينه کاوش-های باستان شناسی نجات-بخشی به صورتی علمی-تر,  همچون روسيه سابق, مصر, ترکيه و آسيانه ميانه که گاه دارای شرايطی مشابه با ما بودند ولی با انجام برنامه-هايی گسترده و حتی هزينه-های بسيار گزاف و انتقال کامل يک بنای تاريخی به نقطه-ای ديگر از نابودی نماد-های هويت ملی خويش تا سر حد امکان جلوگيری نمودند, می تواند برای کشور ما بسيار راهگشا باشد.
در طول سال-های گذشته احداث سدهای متعددی در کشور آغاز گرديده که در برخی موارد همچون سد سيوند و سد سلمان فارسی در فارس, سد خدا آفرين در آذربايجان شرقی, سد شيان در کرمانشاه, سد سيمره در ايلام, سدکلان ملاير و... نگرانی-هايی را در خصوص جلوگيری از نابودی بخش-هايی از ميراث فرهنگی و محيط زيست سرزمين-مان که به سبب آبگيری اين سدها در معرض نابودی قرار می گيرند، ايجاد کرده است و به علاوه آنچنان که برخی از اين تجربيات نشان می دهد پژوهش-ها و توجيهات لازم در زمينه اقتصادی بودن و مکان يابی صحيح به منظور احداث اين سدها نيز ضعف هايی را آشکار می سازد با اين اوصاف وزارت نيرو و ادارات آب و فاضلاب منطقه-ای به منظور کاهش برخی از اثرات مخرب اين پروژه-ها, بودجه-هايی را با عنوان نجات بخشی برای انجام کاوش-های لازم در اختيار سازمان ميراث فرهنگی قرار داده-اند که با وجود اختصاص مبالغ گاه چند صد ميليونی و يا ميلياردی اغلب به دليل عدم مديريت و گردش مالی مناسب در سازمان ميراث فرهنگی نتيجه درخوری را به دنبال نداشته است!
لذا ضروری است که هر چه سريعتر و با ياری تمامی دلسوزان اين آب وخاک به ويژه در بخش-های تخصصی غيردولتی راهکار-های عملی به منظور برون رفت از اين شرايط مطرح گرديده و مسئولين حفاظت از اين يادگارهای غير قابل بازگشت نيز بنا بر مسئوليتی که در برابر آيندگان اين سرزمين خواهند داشت ضمن توجه به اين نظرات زمينه جلوگيری از نابودی اين آثار را فراهم سازند.

تپه گونسپان , تاريخي محصور در دل آب

با احداث سد مخزنی کلان از نوع سد خاکی همگن با ارتفاع تاج 46 متر و طول تاج 907 متر در 32 کيلومتری شمال غربی شهر ملاير در استان همدان حدود 310 هکتار از اراضی منطقه در محدوده آبگيری سد قرار خواهد گرفت و دو روستای «پاتپه» و «قلعه نو» به همراه پانزده تا بيست محوطه تاريخی و يک پل تاريخی و هکتارها زمين زراعی به طور کامل يا ناقص به زير آب می روند و با وجودی که طرح مطالعاتی ساخت اين سد مخزنی روی رودخانه کلان، توسط شرکت آب منطقه-‌ای همدان در سال 79 آغاز گرديده اما همچنان فعاليت های باستان شناسی به نتايج لازم نرسيده است!؟
که در اين ميان وضعيت «تپه گونسپان – پاتپه» با 24 تا 28 متر ارتفاع و محوطه گورستانی (شط غيله)  (شط=آبگير/غيله=گود بسيار عميق) و «قلعه نو»  که مربوط به پيش از تاريخ بوده و داراي يك دوره استقراری نيز بوده حساس تر از بقيه می باشد هر چند که در حال حاضر (ارديبهشت 89) دو روستای ذکر شده به طور کامل تخليه گرديده و ساکنان آن با مهاجرت اجباری به شهر از شغل کشاورزی و توليد-کنندگی باز مانده-اند و روستای «پاتپه» به همراه پل تاريخی روستا متعلق به دوران پهلوی اول به طور کامل به زير آب رفته است و از همه مهم تر «تپه تاريخی گونسپان» نيز در شرف نابودی کامل است که در ادامه به جنبه-های مختلف اهميت آن خواهيم پرداخت.


اما پيش از اين لازم است تا به اين نکته نيز اشاره شود که در پايين دست اين سد حدود چهار يا پنج روستا واقع است که کشت آنان عموما گندم و جو ديم بوده و در برخی بخش-ها نيز به باغداری می پردازند و مهمترين محصول باغی آنان انگور می باشد که به همراه باغات بادام به صورتی سنتي آبياری می شده اند.

اهميت تاريخي تپه گونسپان

«تپه گونسپان» به عنوان يک تپه کله قندی در مساحتی به طول 138 و عرض 95 متر واقع شده است و بر اساس اعلام کارشناسان بيش از شش هزار سال قدمت دارد و دارای آثاری از دوران پيش از تاريخ تا دوران قاجار می باشدکه به اختصار عبارتند از:

 دوران پيش از تاريخ
کاوش-های باستان شناسی درتپه-هايی همچون «گوراب» و «پری»، دو روستا از شهرستان "ملاير" و «تپه همکسی»، "همدان" نشان دهنده فرهنگ پيش از تاريخی غنی به ويژه در دوران مفرق است که گاه ضخامت لايه دوره مفرغ در اين تپه ها بين به 5 تا 8 متر می رسد و معرف فرهنگی خاص تحت عنوان ( فرهنگ يانيق ) است و به گفته برخی کارشناسان با توجه به اين که اين فرهنگ نام خود را از تپه-ايی در آذربايجان که به همين نام مشهور است گرفته و ضخامت اين دوره تاريخی در «تپه يانيق» حدود يک متر و در حاشيه الوند و استان همدان بين 5 تا 8 متر می باشد، می توان گفت منشا و مبدا اصلی يا به عبارتی خواستگاه فرهنگ يانيق می بايست در حاشيه الوند و استان همدان باشد و بهتر است که آن را با اين نام-ها بشناسيم و احتمالا «تپه يانيق» يک تپه حاشيه-ای از اين فرهنگ غنی در همدان است بنابراين اهميت «تپه گونسپان» که آن هم داراي اين لايه می باشد در شناخت اين دوره تاريخی به خوبی مشخص می گردد.   

وجود آثاری از دوران ماد
بناهای شناخته شده از دوره ماد در کشور ما تعداد بسيار اندکی است که برخی از آنها عبارتند از:
«نوشيجان تپه ملاير» (با مجموعه معماری دوره-ای كوتاه و محل نيايش مهر)، «گودين تپه كنگاور» (مجموعه معماری متنوع و گسترده با دوره شكوفايی طولانی و گوناگون)، «باباجان تپه نورآباد» (با ساختار معماری ويژه مسكونی) ، « زيويه, موش تپه همدان, زار بلاغ قم , واسون کهک و پاتپه ملاير ».
بنابراين با توجه به دانسته-های اندک باستان شناسی ما از اين دوره تاريخی به درستی معلوم نيست که فرهنگ باستان شناختی دوره ماد چگونه تكوين يافته است و با توجه به اين که امروزه ديگر چيز زيادی از اين سکونت-گاه ها باقی نيست لذا ضروری است با کشف بقايای سازه-های دوران ماد در « تپه گونسپان » بخش-های ديگری از اين تمدن غنی را بهتر شناسايی نماييم چرا که به گفته مهرداد ملک زاده با حفاری و مطالعه خوب « گونسپان پاتپه » در کنار « نوشيجان » و « گودين تپه »، می توان نشانه های ديگری از فرهنگ اين دوره را به دست آورد تا تاريكی باستان شناختی دوره ماد كمرنگ تر شود.
لازم به ذکر است بخش-های دوران ماد تپه همچنان خارج از آب است و می توان بسرعت نسبت به کاوش اين بخش-ها اقدام نمود.

بررسی های انجام شده مربوط به دوران زند, اشکانی و ...

در جريان بررسی های قبلی باستان شناسان در اين تپه اطلاعات ارزشمندی از «دوران اشکانی و زنديه» به دست آمده است که اتفاقا اطلاعات ما در مورد اين دوره نيز اندک بوده و اين نيز دليل ديگری بر اهميت اين تپه تاريخی می باشد زيرا از آنجا که محل تولد کريمخان زند در قلعه روستای پری در حدود 20 کيلومتری اين تپه می باشد لذا بررسی های انجام شده مربوط به دوران زند نيز می بايد بسيار مورد توجه قرار گيرد.
مطالعات باستان‌شناسی و يافته-‌های روی « تپه گونسپان »، نشان می‌دهد؛ در سطح اين تپه روستايی از دوره قاجار و در زير آن روستايی متعلق به دوره صفويه قرار گرفته است همچنين در دوره-های پايين-تر اين تپه نيز روستای سلجوقی، دژ ساسانی، قلعه اشکانی و بافت معماری دوره عصر آهن قابل رويت است. در نتيجه علاوه بر دوران پيش از تاريخ، ماد، ساسانی و اشکانی از دوره سلجوقی تا قاجار نيز مورد استفاده بوده و پس از مرمت‌های متعدد، به ويژه در دوره ايلخانی، به کارگاه شيشه‌-گری و در دوره زنديه به يک مرکز صنعتی بدل شده است، اين تپه تاکنون بلندترين تپه باستانی بوده که طی عمليات نجات بخشی مورد کاوش قرار گرفته است و توالی اين لايه ها نشان دهنده اهميت و موقعيت جغرافيايی ويژه اين نقطه می باشد، که در دوره-های مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.

کاوش های باستان شناسی انجام شده و نتايج بدست آمده

شش سال پس از آغاز عمليات اجرايی (که با کمترين مقاومت از سوي سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری وقت صورت گرفت) اين سازمان با امضای تفاهم-‌نامه-‌‌ای با سازندگان سد تصميم گرفت عمليات نجات بخشی محوطه‌-های باستانی را که با آبگيری اين سد در دل ميليون-ها متر مکعب آب فرو می‌روند، آغاز نمايد بنابراين تفاهم-‌نامه، آبگيری سد کلان ملاير منوط به پرداخت هزينه-های عمليات نجات‌بخشی محوطه باستانی پاتپه شد تا سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری نيز پس از پايان اين عمليات، مجوز آبگيری سد را صادر نمايد از سوی ديگر برخی مطلعين معتقدند امکان ساخت اين سد در محلی پايين تر از بخش فعلی نيز بوده است، که اگر در ابتدای مطالعات سد توجه لازم صورت می گرفت شايد امروز ديگر نيازی به اين دسته از فعاليت-ها با اين سرعت نبود.
دراين راه پس از استعلام سازمان آب از سازمان ميراث فرهنگی همدان کارشناسان ميراث فرهنگی همدان به سرپرستی علی خاکسار (رياست سابق ميراث ملاير) و به معاونت جواد باباپيری از سازمان ميراث فرهنگی همدان در اولين فصل کاوش در اين تپه با وجود بودجه اندکی که در اختيار داشتند کاوش مختصری را در اين تپه انجام دادند که در نتيجه به آثاری از دوران اسلامي از زنديه تا قاجاريه در فوقانی-ترين بخش تپه دست يافتند و به علت کمبود امکانات کاوش-ها زود به پايان رسيد و پس از مدتی با تامين چند صد ميليون تومان بودجه از طرف سازمان آب ادامه کاوش-ها به پژوهشکده باستان شناسی سپرده شد.
در فصل دوم حسن رضوانی با معاونت کورش روستايی توانستند تمامی آثار دوران زند و قاجار را از دل خاک بيرون بياورند, بنا به گفته حسن رضوانی پس از 20 روز عمليات بررسی و شناسايی پشت سد كلان 14 محوطه باستانی شناسايی شد که دو محوطه مهم "پاتپه" و "شط غيله" در محدوده آبگيری سد كلان واقع شده ‌بودند.
در دور دوم كاوش ها در طی 8 ماه مطالات از بالاترين لايه ها که مربوط به دوران اسلامی می باشد آغاز گرديد و با بيرون آمدن قلعه اسلامی پشت سد کلان شواهدی از 1000 سال تحولات معماری و شيوه-‌های تغيير کاربری دوره اسلامی توسط باستان‌شناسان مورد مطالعه قرار گرفت به گفته رضوانی در دوره اسلامی از بلندترين نقطه اين تپه برای ساخت قلعه استفاده شده است. 
آنان در سومين ماه كاوش‌-های نجات‌بخشی اين حوزه و در لايه-‌ی مربوط به دوره-‌ی اسلامی در پاتپه به يك سيستم زه-‌كشی دست يافتند كه با كانال-‌كشی و ايجاد تنبوشه استفاده می‌شده است كانالی كه آب به آن سرازير می‌شده، آجر-چينی شده و كف آن نيز با نوعی ملات آهك و ماسه برای انسجام پوشش داده شده بود ومعماران آن پس از ايجاد كانال-‌های انتقال آب-‌های هرز، شروع به ساخت اطاق-‌های قلعه كردند به‌نظر می رسد، اين سيستم راهی برای خروج آب‌-های اضافی از سطح قلعه بوده و آب اضافی را از روی پشت بام‌-ها عبور می داده است تا با عبور از تنبوشه به كانالی كه در قسمت شرقی پاتپه قرار دارد، سرازير گردد آثار اين سيستم را كه با گذشتن از روی پشت بام-‌ها با تنبوشه تا سطح زمين ادامه می‌يابد، تا جلوی قلعه به ‌دست آورده-اند.
در اين رابطه رضوانی مي افزايد: "اين سيستم تا شيب تپه ادامه می‌يابد؛ ولي بعد از آن، آثار ديگری پيدا نشده-‌اند" او با بيان اين‌ كه در كنار معماری يافت شده مصنوعات شيشه‌-ای از قبيل النگو-ها و ظروف شيشه‌-ای يافت شده است كه به 300 تا 400 سال پيش و دوره صفوی تعلق دارند می گويد: "در كنار اين كارگاه محلی يافت شده كه در ابتدا تصور شد سرويس بهداشتی كارگاه باشد، اما با توجه به شيب اطاق و شكل چاه ميانی آن كه با استفاده از سفال ساخته شده است، احتمال می دهيم حمام كارگاه باشد".
شواهد باستان شناسی نشان می دهد كه اين مكان يك بار در آتش بزرگی سوخته است اين موضوع از طريق چوب-های سوخته و آثار سوختگی روي ديوار بنا مورد مطالعه قرار گرفته است در اين بخش بقايای بر جای مانده از دژ و برج-های متعدد در دوره اسلامی به علاوه ديوار-های الحاقی و 2 اتاق بزرگ که احتمالا محوطه-‌ای برای سيلو بوده کشف شده است.
همچنين اتاق‌-هايی با درگاه کوتاه در پاتپه يافت شده که دليل کوتاه بودن سقف آنها حفظ دما در فصول مختلف سال بوده است و با پايان کاوش در بخش اسلامی و سطوح اوليه تپه، اين لايه‌ها برداشته شده است.
در سومين فصل کاوش-ها به سرپرستی حسن رضوانی و معاونت علی هژبری با ايجاد کارگاه لايه نگاری در زير اين لايه‌ها، يك دژ بزرگ با معماری لاشه‌-سنگ از دوره-‌ی اشكانی كه باروی ستبر خشتی در گرداگرد آن بود، پيدا شد معماری بسيار مستحكم، ديوارهای سنگی و باروی سترگ خشتی به همراه فراوانی سفال-های نوع جلينگی (كلينكی) نشان از رونق دژ در روزگار آبادی می داد، يک ديوار قطور به قطر 3 متر با ملات گل و خشت‌-های چينه-‌ای 43 در 43 با ضخامت 10 سانت و همچنين خشت‌-های چينه-‌ای 37 در 37 با همان ضخامت کشف شده است که نشان از استحکام اين دژ در دوره اشکانی دارد و شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد مسلمانان از بقايای اين قلعه برای احياء قلعه خود استفاده کرده‌-اند رضوانی گفت: "بخش‌هايی از ساخت و سازهای دوره اسلامی چنان با قلعه دوره اشکانی ادغام شده است که ما نمی‌توانستيم به عنوان يک لايه آن را جدا کنيم اما با مطالعه اين بخش‌ها متوجه می‌شويم که قلعه دوره اشکانی به مراتب مستحکم‌-تر از دوره اسلامی بوده است".
همچنين بقايای ساختار عظيم خشتی از دوره ماد نيز از زير خاک مشخص گرديد در 5 فروردين 86 کار اولين گزارش مطالعات انجام شده به پايان رسيد و کار اصلی اين گروه در محوطه‌ باستانی «شط غيله» به ابعاد آن 30×20 آغاز شد و آثاری همچون ظروف سفالی و ديگر اشيای متعلق به هزاره سوم پيش از ميلاد مسيح در آن کشف شد  ولی در اين محوطه آثار معماری به دست نيامد, دوره بعدی فعاليت‌-های آنان در تپه باستانی «پاتپه» ادامه يافت، که عرض آن 30×100 و ارتفاع آن 22 متر است و بلندترين تپه باستانی کشور می باشد که مورد کاوش قرار گرفته پيدا شدن برخی آثار مشابه در « پاتپه» و «شط غيله» در هزاره سوم پيش از ميلاد ارتباطی ميان اين دو محوطه را مشخص می سازد، که جای مطالعات بيشتر در اين خصوص وجود دارد.
محوطه بعدی قرار گرفته در محدوده آبگيری سد, محوطه باستانی «قلعه‌نو» می باشد که تاکنون فعاليت مهمی در خصوص آن صورت نگرفته است!؟   
پس از کنار گذاشتن حسن رضوانی از ليست کاوشگران در سومين فصل از کاوش-های «پاتپه ملاير» در سال 1387 اهميت بنای خشتی عصرآهن موجود درتپه سبب شد، حفاری آن دوباره و اين‌بار به سرپرستی مهرداد ملک زاده و معاونت علی هژبری با قراردادی 29 ميليون تومانی ادامه يابد که اهم يافته-های اين گروه كاوش عبارت است از بقايای زيرين لايه-های استقرار اشكانی «گونسپان» همراه با سفالينه-های خوش ساخت جلينگی (كلينكی) و آشكار شدن فوقانی-ترين رج خشت-های مربوط به معماری عصر آهن پايانی، كه با مجموعه-ای از تكه سفال-های نخودی همراه بود که در نظر بسياری از متخصصان، سفال مشخصه دوره ماد است.
اين دور از كاوش-ها در اين محوطه به معاونت علی هژبری با احداث دو كارگاه لايه نگاری از اوايل آبان آغاز و مشخصا به جهت آزاد سازی نهايی و كامل بافت معماری عصر آهن در اين تپه و ايجاد كارگاه و برش لايه نگاری پلكانی تا خاك بكر سازماندهی شد، آنان تلاش نمودند تا با ايجاد چهار كارگاه در مجاورت يكديگر در گونسپان گونه-ای ديگری از معماری عصر آهن پايانی را در كنار بافت معماری نيايش-گاهی در « نوشيجان » و بافت معماری سياسی در « گودين » به دست آورند تداوم كاوش ها و احداث دو كارگاه لايه نگاری نشان دهنده-ی غنای آثار گونسپان است, كاوشگران در زير لايه-های اشكانی موفق به شناسايی بافت معماری منسجم خشتی شدند، كه در تمام تپه گسترده است و به عصر آهن ۳ (دوره ماد و شايد اوايل هخامنشيان) تعلق دارد احداث دو كارگاه لايه-نگاری در دو بر شمالی و جنوبی تپه همچنين ايجاد كارگاه پيشرو كه ويژگی-های بيشتری از معماری عصر آهن را نمايان ساخت، مشخص كرد كه احتمالا مجموعه معماری گسترده-ای در اينجا مدفون است همچنين در ادامه برش لايه-نگاری، نشانه-هايی از عصر مفرغ پايانی هم روزگار با لايه-های گيان ۳- گودين ۳ و ديرينه تر از عصر مفرغ ميانی در گونسپان شناسايی شد و خشت-های بدست آمده مشابه خشت-های نوشيجان بوده و ارتفاع برخی از ديوارها تا ارتفاع حدود 5 متر نشان دهنده اهميت و ارزش اين بنا در دوره ماد بوده است، در اين رابطه ملك زاده با بيان اطلاعات موجود از دوره عصر آهن درباره اهميت كاوش ها در گونسپان پاتپه مي گويد: "از عصر آهن ايران، اطلاعات نسبتا مطلوبی دردست است و با اينكه باستان شناسان در كليات اطلاعات باستان شناختی اين دوره توافق دارند، ولی هنوز نكات تاريك و جزئيات مبهمی در اين اطلاعات در نيمه پايانی عصر آهن و پيدايش فرهنگ دوره ماد-ها و سپس هخامنشيان به چشم می خورد و تاکنون شواهدی از خشت-های قابل مقايسه با معماری نيايش-گاهی نوشيجان تپه، متعلق به دوره ماد-ها کشف شده است".
 اين دوره از کاوش-ها نيز پس از حدود 2 ماه و به دليل بارش برف و کمبود نيروی انسانی و برخی مسائل ديگر بدون دست-يابی به نتايج نهايی پايان يافت تا در پنجمين فصل کاوش، رضا ناصری، فارق التحصيل کاردانی و دانشجوی کارشناسی - باستان شناسی، دانشگاه بوعلی، فصل نهايی کاوش-های اين تپه را برعهده بگيرد و در نهايت هم بدون اين که کار به اتمام برسد کاوش-ها در اين تپه باستانی و کم نظير متوقف گرديد!؟

و اما فردا...

در نهايت « تپه گونسپان » با کوله-باری از داشته-های تاريخی و در حالی که همچنان, هر چند به سختی, امکان ادامه کاوش-ها در آن وجود دارد و می تواند زوايای تاريکی از تاريخ سرزمين-مان را روشن سازد به آب سپرده شده است!!!  
و در چنين شرايطی انتظار می رود آبگيری سد هر چه سريعتر متوقف گرديده و کاوش-ها حداقل تا سطح باقيمانده خارج از آب با حضور نيرو و امکانات کافی و با ياری گرفتن از تجربيات ديگر کشور-ها به جای انجام اشتباه و خطا و تجربه دوباره برخی از يافته-های جهانی, از سر گرفته شود هر چند که متاسفانه زمان زيادی باقي نيست و در مورد اين محوطه تاريخی به نظر می آيد عدم انسجام مرکز تصميم-گيری واحد جهت انتخاب گزينه-ای درست به منظور انجام کامل کاوش-ها سبب هدر رفتن وقت و هزينه گرديده و نتيجه کاملی را به همراه نداشته است!؟

پس بياييد تادير نشده همگی ندای تاريخ را که از دل اين يادگار نياکانمان برمی خيزد به گوش جان  شنيده , و به ياری « تپه گونسپان » بشتابيم.

همدان ارديبهشت 1389
بابک مغازه ای
دبير انجمن ايران شناسی کهن دژ و خبرنگار مستقل ميراث فرهنگی و محيط زيست

Labels: , , ,

Wednesday, May 19, 2010


نابودی تپه های باستانی در استان همدان


انجمن ايران-شناسی کُهن دژ


در صورت امکان خواهشمنديم ما را در انتشار اين گزارش و توضيحات تکميلی بعدی ياری فرماييد.
گزارشی اجمالی در خصوص وضعيت تپه های باستانی در استان همدان - انجمن ايران-شناسی کُهن دژ
با توجه به فرا رسيدن روز جهاني موزه و ميراث فرهنگی و هفته ميراث فرهنگی، «انجمن ايران شناسی کهن دژ»، به عنوان تنها مجموعه غير دولتی فعال در زمينه ميراث فرهنگی در استان همدان، وظيفه خود می داند تا در گزارشی اجمالی توجه همگان را به برخی از تپه-ها و محوطه-های در معرض خطر [نابودی] و نيازمند توجه بيشتر استان همدان جلب نموده و از مسئولين مربوطه بخواهد تا توجه روزافزونی را به اين يادگارهای [يـادمـان-های] کهن معطوف نمايند، و در ضمن با توجه به سند مطالبات انجمن که در ارديبهشت ماه 1388 منتشر گرديد و در تارنمای اين انجمن موجود می باشد باز هم اعلام می نمايد که يکی از مؤثر-ترين راه-های حفاظت از ميراث پيشينيان ايران-زمين ايجاد پايگاه های دائمی و استقرار نيروها دوره ديده با امکانات کافی در اين پايگاه ها در تمامی محوطه-های باستانی می باشد.


بنای دوران ماد بجا-مانده بر بالای تپه گونسپان "ملاير"

نگاهی به برخی از محوطه های باستانی در معرض خطر [نابودی]



تپه "گونسپان" پيش از آبگيری سد کلان "ملاير"


«تپه گونسپان ملاير»
: معروف به « پاتپه »، اين تپه اکنون در معرض خطر نابودی کامل در اثر آبگيری "سد کلان ملاير" است!؟ به طوری که هم اکنون بخش عمده-ای از تپه به زير آب رفته و از ارتفاع حدود 28 متری تپه تنها 7 تا 8 متر بيرون از آب به صورت جزيره-ای باقی مانده و با توجه به اينکه بخش ماد اين تپه هنوز سالم مانده است می بايد هر چه سريعتر عمليات باستان شناسی در اين منطقه آغاز گردد.


تپه "گونسپان" پس از آبگيری سد کلان "ملاير"


«تپه روستاي قلعه نو»: در نزديکی « پاتپه » که آن هم در معرض آبگيري سد کلان است!؟

«تپه پری»: در روستای پری شهرستان "ملاير"، با اهميتی بسيار بالا در دوران اشکانی, ماد و به ويژه دوران زنديه، چرا که اين قلعه زادگاه "کريمخان زند" می باشد و اکنون از طرف اهالی منطقه در موارد بسياری از جمله برداشت خاک تپه در معرض نابودی است!


تپه گورآب و ساخت و ساز-هايی که موجب تخريب تپه شده-انــد!

«تپه گوراب»: در روستای گوراب "ملاير"، اين تپه نيز در معرض تخريب [نابودی] بسيار قرار دارد و موارد خاک برداری و ساخت اماکن مسکونی در حاشيه آن و کندن بخش هايی از تپه به عنوان محل نگهداری حيوانات بسيار به تپه آسيب زده است.

«تپه گيان نهاوند»: اکنون ديگر تنها بخشی از اين تپه باقی مانده است اما حفاظت از همين بخش هم می تواند ارزشمند باشد.

«تپه مهاجران»:که تنها نيازمندی اندکی توجه و اختصاص بودجه است تا بتوان بخش ديگری از "تمدن ماد-ها" را در آن باز شناخت.

«تپه سعد وقاص و تپه ازنهری(؟)»: در "نهاوند" که اين دو نيز به دليل قرار گرفتن در روستا در معرض تخريب قرار گرفته اند.

«تپه پيسا»: در "همدان" که به تازگی مورد کاوش قرار گرفته است اما همچنان نيازمند توجه بيشتری است.

«تپه مريانج و تپه قـُروه»: در "جزين" که آن هم در منطقه مسکونی واقع شده است و در صورت عدم حفاظت کافی باخطر نابودی تمام روبروست.

«تپه هگمتانه»: که سال-هاست درگير نگاه-های سليقه-ای گوناگون است و اکنون نيز سازه عظيمی که بر روی تپه ايجاد می گردد بخش-هايی از آن را در معرض خطر [نابودی] قرار داده و فرايند کاوش در آينده را با مشگل مواجه خواهد ساخت.


«گور دخمه»:-های اشکانی در "سامن"، اين گوردخمه که در نوع خود از نمونه های کم نظير در ايران می باشد و ادامه عمليات کاوش و انجام عمليات حفاظت و مرمت مجموعه نيازمند توجه و اختصاص بودجه و امکانات ويژه می باشد.

«کتيبه های گنجنامه»: اين کتيبه ها نيازمند توجه ويژه در زمينه مرمت و حفاظت می باشد به ويژه اکنون که ساخت تله کابين در نزديکی آن بنابر نظر برخی کارشناسان سلامت اين يادگارهای [يـادمـان-های] کهن را به خطر انداخته است.


«تپه و آتشکده نوشيجان»: به عنوان يکی از قديميترين آتشکده-های مسقف [سرپوشيـده] ايران و يکی از سالم ترين سازه-های به-جا-مانده از دوران ماد می بايد از جايگاه ويژه-ای برخوردار باشد که متاسفانه در حال حاضر به سبب گسترش شهرک صنعتی شماره 2 ملاير به شدت در معرض خطر [نابودی] است.


علاوه بر موارد بالا مکان-ها و تپه-های بسيار ديگری همچون:
«تپه باستانی مصلی , قزقلعه سی در دامنه الوند, قلعه اشتران در روستای اشتران از توابع "تويسرکان"» و ...
در گوشه و کنار استان موجود است که همچنان به جهت عدم وجود مرمت و حفاظت صحيح, علمی و کافی در معرض تخريب [نابودی] تدريجی قرار دارند.
در پايان لازم به يادآوری است که در آينده نزديک در نوشته های کامل-تری به تک تک موارد اشاره شده به تفصيل و همراه با عکس پرداخته خواهد شد.

با اين اميد که روزی, ديگر نگران تخريب [نابودی] اين نمونه های بی نظير تمدن چندين هزار ساله ايران زمين نباشيم!!!

روز جهانی موزه و ميراث فرهنگی بر تمامی دوستداران و تلاشگران آن گرامی باد.
انجمن ايران شناسی کهن دژ - ارديبهشت 1389

Labels:

Monday, May 17, 2010


شهريارا، بيا که راه بسيار هموار است!


امير سپهـر


اين «انحراف تاريخی» دگرباره مردم ما نيست، اِلا همانانی که با نام های غلط اندازی چون فرهيخته و شاعر و پژوهشگر تاريخ و کارشناس مسايل سياسی و مفسر و نخبه... و بويژه «روشنفکر»، سه دهه از عمر گران-بها و انرژی آنان را با اين بحث های بظاهر شيک اما در حقيقت کاملن نامربوط و مبتذل به هدر داده اند.

مشکل اصلی در اين سوی است و روضه خوان ها و چاقوکشان هم تمامی اين سی و يک سال حکومت خود را مرهون همين به اصطلاح نخبگان ايران هستند. به اصطلاح را هم بدين خاطر می آورم که باور دارم اگر ايران حتا ده ـ بيست نخبه راستين و با وجدان هم که می داشت، کجا مشتی ملای بی سواد و احمق و عده-ای شاگرد حلبی ساز و شمع فروش و چاقوکش کاملآ غيرسياسی می توانستند بيش از سه دهه بر کشور پهناور و مهمی چون ايران حکومت کرده و اين همه توهين و تحقير و رسوايی را بر ما تحميل کنند.

هر زمان که بدون خودسانسوری، با منطق و استدلال ثابت می کنی که اين عناد ورزی ها و خودخواهی ها که بسياری از مثلآ نخبگان ما هم آنرا مبارزه سياسی و حتا «دموکراسی خواهی»؟! می نامند، سرانجام ايران را بر باد فنا خواهد داد، آن گروه از هم-ميهنانی که هنوز هم اندک خردی برايشان باقی مانده و فريب اين گُنده-گويی-های بی پشتوانه را نخورده اند، از اين واقع بينی و فاشگويی ها بسيار خرسند می گردند. چرا که احساس می کنند هنوز هم هستند ايرانيان بيدار-دلی بسان خودشان، که حقيقت ايران را بر روی اين کره خاکی و در درون آن ايران فلک-زده و گرفتار می بينند، نه در عالم پندار و ذهن های عليل خود.
بگونه-ی طبيعی هم اين گروه، پيوسته اين پرسش را مطرح می کنند که پس: «چاره ی کار ما چيست و چه بايد کرد؟». پاسخی هم که هميشه من کم آگاه به اين گراميان می دهم اين است که؛ ای خواهر، ای برادر و ای فرزند دلبندم، به انسانيت و وجدان که چاره کار بسيار آسان است. همه-ی اسباب رهايی ما از اين «ره گمکردگی و بی آبرويی تاريخی» هم در دسترس، ليکن کجاست آنکه دلش با زبانش يکی باشد؟! کجاست آن وجدان بيدار و ذهن هشيار و کو آن مسئوليت شناسی؟ و از همه مهم تر هم بقول پيشنيان، کجاست اصلآ ديگر آن «اِرق ملی» روزگار پهلوی که در سايه ی آن «سرمايه معنوی»، ايرانی حتا نيم نگاهی چپ به ميهن و هم ميهن خود را هم تاب نمی آورد؟

انديشه ای در حال تسخير
برای اينکه مراد خود را بهتر رسانده و در عين حال هم سخن خود را مدلل کرده باشم، از يک رخداد تاريخی ـ فرهنگی مدد می گيرم که بيش و کم هم همه آنرا می شناسند. ليکن اين شناخت غالبآ يکسويه بوده و تاکنون هم کمتر کسی به تاريخ و جغرافيا و يا زمان و مکان و چرايی اين رخداد توجه نشان داده است. مرادم هم خود ما مردم اکثرآ پوسته گرا است که همه-ی پديده-ها را مثبت و منفی پنداشته و به تبع آنهم، يا چيزی را به گونه-ی مطلق رد می کنيم و يا اينکه آنرا صد در صد پذيرفته و ستايشگر آن می گرديم. بطوری که ديگر چشم و گوش و هوش-مان بکلی از کار می افتند.

باری، ماكياولی (۱)در حالی به بی اخلاق ترين و رذل ترين فيلسوف تاريخ شهره است که نزديک به شش سده است که برای هر هم-ميهن خود يکی از بهترين الگو-های اخلاقی بشمار می رود. نمونه و سمبل يک ايتاليايی پاک-نهاد که آنگاه که پای استقلال و عظمت ميهن-اش به ميان آيد، ديگر تمامی ارزش های متعارف اخلاقی برای او بی اعتبار می گردند. از اين ديدگاه هم، انديشمندی بسيار ميهن-پرست و گران ارج که سزاوار مهر و احترامی ويژه است. چرايی اين امر هم البته علتی تاريخی و از آن هم مهم تر هم، «انگيزه»-ای بسيار نيرومند دارد.
ادامـــه[+]

Labels:

Sunday, May 16, 2010

ِپيـام خون پنج ايرانی کُرد زبان
احمد پنـاهنــده


پیام خون کمانگر-ها این نیست که چون انسان تب کرده-ای، سریع عرق بکنیم و سپس سرد شویم.
پیام خون کمانگر-ها این نیست که در فقدانش دسته های سینه زنی راه بیاندازیم و بر سر بکوبیم و گریه سر دهیم.
پیام خون کمانگر-ها این نیست دوباره علم فرقه-ای بلند کنیم و نیروهای مخالف حکومت اسلامی را خودی و غیر خودی صف بندی کنیم.
پیام خون کمانگر-ها هشداری است که از واگرایی خرد گریز بیرون بیاییم و به اتحاد خرد گرا آغوش بگشاییم.

اعدام جنایتکارانه-ی پنج تن از فرزندان ایرانزمین باید بیش از هر موضوعی هشداری باشد به همه سازمان-ها و احزاب سیاسی ِ سراسر ایران که از واگرایی ِ خرد-گریز بیرون بیایند و به همگرایی خرد-گرا آغوش بگشایند.
فراموش نکنیم که همه-ی ما در هر گوشه-ی ایرانزمین که نیاخاکمان بوسیله-ی ادامه دهندگان راه وُ روش ِ تازیان ِ بی فرهنگ و ضد انسان وُ کرامت انسانی اشغال شده است، قربانی همین تازی صفتان خونخواری هستیم که اکنون در جای جای ایرانزمین خون می ریزند.
از یاد نبریم که دشمن همواره تا زمانی قوی است که بین ما تفرقه باشد و آنگاه می تواند با دست باز دست به کشتار ما ایرانیان از هر قوم و دین و مذهب و مسلکی بزند و ما در این نبرد نا برابر به جای حمله متحد به دشمن که آمده است گام به گام از همه-ی ما قربانی بگیرد و خانه وُ وطنمان را بر سرمان خراب کند، هرباره زخم کهنه شده-ی تاریخی را پیراهن عثمان می کنیم و به جان یکدیگر می افتیم. ادامــه[+]

Labels: , ,

Tuesday, May 11, 2010


وجدان مسلمان، از سوی والیان فقیه، گروگان گرفته شده است.

End the Executions



"برژنسکی"، مشاور ارشد "باراک حسين اُباما" می گويـد[+]:
" ديروز کنترل يک ميليون مخالف [بخوانيد؛ دگرانديش]، آسان بود، اما امروز کُشتن يک ميليون مخالف [بخوانيد؛ دگرانديش]، آسان-تر است از کنترل آن-ها!؟"
Zbigniew Brzezinski, a senior adviser to President "Barack Hosein Obama" on matters of national security and foreign policy, speak at Chatham House in London on November 17,2008[+]:
"It used to be easier to control a million than kill a million but now, today it is infinitely easier to kill a million than control a million."

سوره-‌ی محمد، آیه-‌ی 004:
کُفار [دگرانديشان] را در هر کجا یافتید گردن بزنید تا زمین از خون آنها رنگین شود. اسیران را محکم ببندید که قادر به گریز نباشند.

سوره‌-ی التوبه، آیه-‌ی 029:
بکُشید کسانی را که به "الله" و احکام (...) او ایمان ندارند، همچنین آن دسته که خود اهل کتاب هستند ولی اسلام را نپذیرفته‌اند، مگر اینکه تعهد کنند که با خواری و خفت بدست خود جزیه (جریمه‌-ی دگراندیشی در اسلام) بپردازند.


فـرزاد کمانگر، دگرانديش آموزگار ۳۴ ساله، به اتهام محاربه در محکمه-ی شريعت که تنها هفت دقیقه به درازا کشید به جرم "محاربه"، "مُرتد" شناخته و به امر خليفـه-ی اسلام اعدام شد. «شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان» هم به همراه او امروز «9. می. 2010»، از داربست اسلام، گردن آويـز شدند.

سوره‌-ی البقره آیه-‌ی 190:
بکُشید در راه "الله"، مخالفان [بخوانید دگرانديشان] را, ولی بدون شورش، که "الله" شورش را دوست ندارد!؟

سوره-‌ی البقره آیه‌-ی 191:
بکُشید آنها [دگرانديشان] را در هر کجا که بر خورد کردید، ... آنها [دگرانديشان] را بکُشید اگر مقاومت نشان دادند، که این است مجازات کافران [دگرانديشان].

سوره-‌ی التوبه، آیه-‌ی 005:
... بکُشید مشرکان [بخوانید دگرانديشان] را با هر نیرنگی که می‌توانید.

بر اساس ماده-ی 18، از منشور جهانی-ی حقوق بشر؛
جهادگران اسلامی آزاد هستند که به تنهایی یا همراه با دیگران، دگراندیشان را گردن بزنند. زیرا انسان ستیزی بخشی از عبادت و آیین‌های مذهبی-ی آنهاست.


البته دوران کُشتار دگراندیشان، به امر حکومت اسلامی، هنوز به یک قرن و نیم نرسیده است، ولی این امامان در همین زمان کوتاه [31 سال] جان چندین هزار جوان ایرانی را گرفته-اند که بیشترین آنها شیعه دوازده امامی حتا برخی سیزده و چهارده امامی بوده-اند.

Labels: , , ,

Friday, May 07, 2010

بحران رهبری/نورالدین کیانوری

نـادره افشـاری


حزب توده در دوران تبعید سید روح الله خمینی در عراق هم همین سیاست ایران ستیزانه را پیش می برد. همکاری-ها و همراهی-های کنفدراسیون جهانی دانشجویان[10] و دانش آموختگان آن دوران [که بیشترشان توده-ای بودند] با خمینی و حمایت از این فرد، با بودجه-ی عرب-ها، روس-ها و چینی-ها همین روال را نشان می دهد. حزب توده در موضعگیری-های سال‌های نخست پس از افتضاح تاریخی سال 57 عمدتا علیه «لیبرال»‌ها [همکاران مهدی بازرگان و همراهان ابوالحسن بنی صدر] و به حمایت از شخص سید روح الله خمینی موضع می گیرد. كیانوری همچنین از طریق روابطی با نظامیان، از فعالیت‌هایی در پایگاه شاهرخی همدان خبردار می شود و این قضیه را لو می دهد. خبرچینی نورالدین کیانوری به بهای جان بسیاری از افسران و پرسنل نیروی هوایی ایران تمام می شود. این واقعه به «کودتای نوژه» معروف است.
انقلاب مشروطه که پیروز شد، پیروزی-اش را با اعدام سر دسته-ی «مشروعه خواهان» شیخ فضل الله نوری جشن گرفت. این پیروزی که تا پیش از بهمن ماه 1357 دستاوردهایی در زمینه-ی مدرنیته، حقوق برابر انسان-ها و آزادی-های اجتماعی داشت، در سال 1357 به بن بست رسید و ورقش برگشت. وارث اصلی "شیخ فضل الله" [سید روح الله خمینی] توانست شهد «مشروطه خواهی» را به زهر پیروزی «مشروعه خواهان» بدل کند و دمار از دماغ مشروطه خواهان، دیگران و حتی طرفداران خودش درآورد و همگی را چشم بسته از دم تیغ بگذراند. کیانوری از نسل همان شیخ شهید «مشروعه خواهان» است!
تاریخ تولد نورالدین کیانوری را سال 1294 نوشته اند. او نوه-ی پسری شیخ فضل الله نوری از اهالی روستای بلده در مازندران بود. جلال آل احمد [که خود سال-ها عضو حزب توده بود] عزادار «نعش» شیخ فضل الله نوری[1] بر بالای دار «غربزدگی» همراه با دیگر مشروعه خواهان، راه را برای به قدرت رساندن سید روح الله خمینی باز کرد.
ادامــه[+]

Labels:

Wednesday, May 05, 2010


بترسيد از اين خيانت و جنايت تاريخی !


اميـر سپهـر


اگر کسانی خيال می کنند که جناح معروف به «اصلاح طلبان» پس از اصلاح اين رژيم فرش قرمز برای آنها پهن کرده و ايشان را نيز در قدرت سهيم خواهند کرد، دردا که در جهل مرکب هستند و همچنان و هنوز هم ماهيت پليد و ددمنشانه رژيم روضه خوان ها و کيستی فرزندان خمينی شياد و جادوگر را نشناخته اند که هر يک براستی ختم روزگار هستند. تلاش برای رعايت حقوق بشر از سوی چاقوکشان و دزدان و دلالان محبت و متجاوزان ...؟! ای کاش می شد نوشت که اين کار ها به شوخی می ماند. ليکن اينها نه شوخی که در شرافتمندانه ترين حالت هم، بيهوده کاری و فرصت سوزی است...

گرفتم که همين فردا مردم به خيابان-ها ريخته و در يکی ـ دو هفته هم اين نظام [رژيم اشغالگر اسلامی] را سرنگون ساختند، يا به فرض حتا خود روضه خوان ها شخصآ خواستند به مساجد و گورستان-ها باز گردند که مکان های اصلی ايشان است و يا به هر دليل دگری ما به ناگهان از شر اين نظام [رژيم اشغالگر اسلامی] شرور آسوده گشتيم، خوب: «آيا ما آمادگی اداره کشور را داريم؟»
يعنی با فرض تحقق حتا چنين سناريوهای رويايی و بسيار آسان و کم هزينه هم، آيا کسی پاسخ درست و منطقی برای اين پرسش اساسی دارد که «کجاست آن نيروی جايگزين؟». به بيانی روشن تر، چه کسانی هستند اعضای آن دولت موقت که بايد در روز سقوط جمهوری اسلامی زمام امور را بدست گيرند؟ کجا است آن نيروی انتظامی که از جان و مال و ناموس مردم محافظت کرده و اجازه ندهد که بانک-ها و موزه ها غارت گردند، کجاست آن نيمه آرتش که از خلاء قدرت جلوگيری نموده، از مرز های کشور پاسداری کرده و جلو هرج و مرج را بگيرد و اجازه ندهد که مملکت به دامان جنگ داخلی و برادر کشی در غلطد و کجا هستند آن دهها نهاد و ستاد فرماندهی و اداری ديگر که بی وجود آنها، هرگز نمی توان يک کشور هفتاد و چند ميليونی را اداره کرد؟!
برای روشن ساختن ذهن پاره-ای خوش خيال «هميشه در اشتباه»، اين نيز بياورم که اگر کسانی ـ بويژه در اين خارج ـ به دگرگونی های احتمالی درون دل بسته و خيال می کنند که جناح معروف به «اصلاح طلبان» پس از اصلاح اين رژيم فرش قرمز برای آنها پهن کرده و ايشان را نيز در قدرت سهيم خواهند کرد، دردا که در جهل مرکب هستند و همچنان و هنوز هم ماهيت پليد و ددمنشانه رژيم روضه خوان ها و کيستی فرزندان خمينی شياد و جادوگر را نشناخته-اند که هر يک براستی ختم روزگار هستند.
زيرا جدای از اينکه اصلاحات مور نظر آنان در بهترين حالت و نهايت خود هم، تغيير ولی فقيه و رئيس جمهور و انجام چند اصلاح صوری و روبنايی است نه برپايی دموکراسی سکولار و برگزار کردن انتخابات آزاد به شکل کشور های دموکراتيک، عناصری هستند که هر يک هزار مار خورده و مبدل به اژدها های آدمخواره گشته اند. يعنی کسانی که برای حفظ موقعيت و رانت های حکومتی خود حتا سر برادران تنی خود را هم گوش تا گوش می برند، چه رسد به اينکه بخواهند ديگرانی را هم از بيرون با خود شريک سازند. ادامــه[+]

Labels: