Wednesday, September 28, 2011


ننگ بر دیکتاتوری، زنده باد جمهوری خواهی!


کوشان



ذهنم به سال 57 گریزی زد. استقلال آزادی جمهوری اسلامی. رهبر کیست؟ خمینی. آرمان چیست؟ "حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله". عجبا. خب چه شود؟ حزب فقط رستاخیز بد هست. درست چرا پس تبدیل شود به فقط حزب الله! چون ما جمهوری را ندیده بودیم. به به! حزب، حزب جمهور مردم هست و این جمهورِ حزب الله خواستارند. محل اشکال هست. جمهوری که نام نیست. جمهوری نشان است. ما داریم این نشان را؟ تاریخ نشان داد.!

داشتم اخبار "بی بی سی فارسی" را گوش میدادم. در عالم خودم بودم که دیدم نشان می دهد "مدودیف و پوتین" دوشادوش هم در دالان سیاسی قدرت جمهوری دموکراتیک روسیه راه رفته تخت و نرد عشق سیاست می بازند. بی اختیار خنده-ام گرفت. نه از قیافه ایندو که خالی از جذبه نیست، نه از لباس-هایشان که اصلا شبیه همتای ایرانی آنها "پرزیدنت احمدی نژاد" نیست، و نه از تلخی تاریخ استعمار روسیه بر کشورمان ایران که بخواهم لبخند زهرآگین بزنم. خیر از شیرینی و حلاوت نظام جمهوری دموکراتیک در جهان آزاد.

این تقریبا گفته-ای بدیهی و بازتکراری ملال آور هست که نوع حکومت هرگز نمی تواند ضامن دموکراسی و مردم-سالاری حقیقی باشد. همیشه در تقابل مثال-ها فرانسه و آمریکا آورده می شوند برابر با ردیفی از کشورها مثل نروژ، هلند، بریتانیا، اسپانیا، ژاپن ، کانادا، استرالیا، بلژیک و... . ادامـــــه[+]

Labels:

Saturday, September 24, 2011


دکتر محمّد مصدّق، آسیب‌شناسی یک شکست
چاپ سوم


علی میـرفطـروس



برخلاف جامعه مدنى، در «جامعهء توده وار» از «رهبرى» تا «رهبُرى» راهى نیست. سرنوشت «جامعهء توده وار» را ـ همواره ـ «روشنفکران همیشه طلبکار» رقم مى زنند و… اینچنین است که افرادى در هیأت « منتقد» یا « مفتش هاى فرهنگى »، چنگ بر چهرهء حقیقت، و تیغ بر دیدگان دانایى مى کشند و در این میانه کسى نیست که بپرسد: «آقایان! لطفاً کارنامه هاى تان!»…

بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ و شکست یا ناکامی حزب توده در استقرارِ «ایرانستان»ِ وابسته به شوروی، زرّادخانه‌های حزب توده، در یک کارزار تبلیغاتی عظیم و گسترده، باعث انسداد سیاسی و فکریِ جامعه‌ی روشنفکری ایران شد، بطوریکه همه، بجای فکر کردن، «نقل قول» می‌کردند. در واقع از این زمان، ما با «تعطیل تاریخ» روبرو شده‌ایم!
ملت هاى آزاد جهان، با یک برداشت ملّی از تاریخ خود، خویشتن را آزاد ساخته اند. بنابراین: رهائى از قید « روایت انحصارى تاریخ »، سرآغاز آزادى و رهائى ملى است…

بیشتر تحقیقات تاریخى ما با نوعى « تقیهء اسلامى » همراه بوده اند. از طرف دیگر: نوعى تنـّزه طلبى و تاریخ حزبى یا تعلّقات ایدئولوژیک (چه دینى و چه لنینى) تاریخ و تحقیقات تاریخى ما را دچار ابهام و آشفتگى هاى فراوان کرده اند. ما باید خود را از اسارت مصالح ایدئولوژیک آزاد کنیم و از واقعیت هاى تاریخى و سیاسى همانگونه
که هستند سخن بگوئیم حتى اگر طرح این واقعیت ها، تلخ و با « مصالح ایدئولوژیک » مان، مخالف باشد. اساساً عمل یا بیان این «باید» ها است که به روشنفکری، معنا و هویـّت مى دهد… بقول فرزانه اى: « زندگی، کوتاه است ولی حقیقت، دورتر می رود و بیشتر عمر می کند. بگذار تا حقیقت را بگویم».

*****
دکتر محمّد مصدّق، آسیب‌شناسی یک شکست [+]
چاپ سوم:۲۰۱۱
باویرایش جدید و اضافات + چند عکس منتشر نشده، در ۵۸۰ صفحه، نشر فرهنگ، کانادا


Labels: ,

Friday, September 02, 2011


نگاهی به تاريکسرای ايمان


مـردو آنـاهيــد



آن چه که، بيشتر از ترس، ايرانيان را به پذيرفتن گندآب اسلام فريفته است، نا آگاهی-ی روشنفکرانِ خودباخته-ی ايرانی بوده است. خشم-آورانِ انسان ستيز، سرزمين ايران را، با شمشير ِ جهادگرانِ درنده خو، گرفته-اند. ولی آنها ارزش-های فرهنگ ايران را، به کمک ِ خودفروختگان ِ بيگانه پرست دزديده و هسته-ی آنها را خشک و نازا کرده-اند. حکمرانانِ خليفه به تنهايی هوش آن را نداشته-اند که بتوانند به گوهر اين فرهنگ ِ روينده پی ببرند.

کلمه-ی ايمان با واژه-ی شناخت همسو نيستند.
ايمان: پندارهای برآمده از نادانی است که به جای دانستن در آگاهبودِ پيروان جايگزين می شوند. آنان، که به پندارهايی سُست ايمان آورده-اند، نمی توانند آفرينش ِ هستی را در تنگنای نگرش خود بيابند.

پيروان، نيروی خرد و توان انديشه را، در انسان ناچيز می انگارند. از اين روی آنان به پنداری ساده و فريبنده ايمان می آورند تا از کوتاهی-ی خردِ خود شرمسار نباشند. پيروان با پوشيدن ِ جامه-ی زُهد و تقوا، پسماندگی-ی خود را، واژگون نمايان می سازند. عقيده-های گوناگون، از گمان-آوری و کورانديشی، در تاريکسرای ايمان، بازتاب می يابند. ادامـــــه[+]

Labels: