من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس
زير سئوآل بردن آيات قرآن توسط تودهْ مردم !
پرسش دربارهْ محتواي قرآن و چگونگي جن و ملائكه ؛ حتي’ به سئوال و پرسش در چگونگي خلق « خالق » ( خدا ) منتهي ميشد
بطوريكه به تصريح “ ’مسلم “ و “ بخاري “ و “ ابوداود “ : مردم از پيغمبر سئوال ميكردند كه : “ همه چيز را خدا آفريده ؛ اما خدا را كي آفريده ؟ “.
اين سئوالات آنچنان شايع بود كه پيغمبر را خشمگين و عصباني مي ساخت بطوريكه محمد ميگفت :
“ گذشتگان شما از كثرت سئوال به گمراهي افتادند “ --» ( ’سنن - ابن ماجه - به نقل از : نهج الفصاحه - ص 50 - مقدمهْ پاينده ).
بحث دربارهْ « قدر » ( اعتقاد به اختيار انسان ) نيز در زمان محمد رواج داشت بطوريكه روزي گروهي از مردم نزديك خانهْ عايشه ( زن محمد )
دربارهْ « قدر » گفتگو ميكردند؛ پيغمبر بحث و گفتگوي آنها را شنيد و خشمناك از خانهْ بيرون جست و گفت :
“ ا’مٌت هاي گذشته نيز با اينگونه بحث ها گمراه شدند “ ... بار ديگر پيغمبر به كساني كه دربارهْ اختيار و ارادهْ انسان بحث ميكردند گفت :
“ گذشتگان شما از بحث دربارهْ « قدر » بهلاكت افتادند ؛ بشما دستور ميدهيم ؛ در اين باب مشاجره نكنيد “ ---» ( اعلام الموقعٌين + صحيح - ترمذي )
در نزد پيغمبر ؛ قرآن ؛ كناب اولين و آخرين بشمار ميرفت و بهمين جهت براي آن ارزش و اهميت اساسي قائل بود
بطوريكه دربارهْ لرزش و اهميت مطالب قرآن ميگفت : “ بهترين شما كسي است كه قرآن را تعليم گيرد و تعليم دهد “
زيرا كه به اعتقاد حضرت محمد : “ قرآن دوا است “ و “ مجادله دربارهْ قرآن ؛ كفر است “ --» ( نهج الفصاحه - حضرت محمد - ص 278 و 319 و 448 ).
تعصٌب و تعلٌق محمد به قرآن آنچنان بود كه روزي “ ’عمر “ صفحه اي از كتاب “ تورات “ را در دست داشت ؛ پيغمبر از ديدن آن برآشفت و گفت :
“ آيا نياوردم براي شما - بجاي تورات - كتابي روشن و ’منزٌه ( قرآ“ ) كه اگر « موسي’ » زنده بود چاره اي جز پيروي از آن نداشت. --»
--» ( تاريخ تمدن اسلام - جرجي زيدان - ج 3 - ص 436 + تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي - ذبيح الله صفا - ص 32 )
اينگونه “ حسٌاسيت “ ها در برخورد مسلمانان با كتب و فرهنگ اقوام ديگر ؛ بي شك سياست عملي خلفاي آيندهْ اسلام را نيز تعيين ميكرد.
سياست “ پرهيز از كافران “ ( يعني = غير مسلمانان ) كه در سراسر قرآن برآن تاكيد ميشود ؛ عاملي بود تا اعراب مسلمان از معاشرت
و برخورد با اقوام و انديشه هاي ديگر ؛ خوداري كنند و در نتيجه : از تحول و تكامل فرهنگي محروم بمانند.
حضرت محمد بيم داشت كه اگر نگارش علوم و فلسفه آغاز و آثار علمي و فلسفي ملت هاي متمدن همسايه به عربي ترجمه شود
و در دسترس مسلمانان قرار گيرد ؛ بنياد عقايد مذهبي اعراب مسلمان ؛ سست و متزلزل گردد از اينرو :
وقتي “ سعيد الخدري “ از پيغمبر اجازه خواست تا به نوشتن علم بپردازد ؛ محمد با تقاضاي او مخالفت كرد. --» ( تاريخ علوم عقلي - ص 33 )
زيرا پيغمبر معتقد بود كه : “ گمراهي پيشينيان بواسطه نوشتن ( علم ) بوده است “ --» ( تاريخ تمدن اسلام - ج 3 - ص 434 ) .
--------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home