Saturday, August 28, 2010


دوستان مصدق/یاران خمینی


نـادره افشـاری


«از درون جبهه-ی ملی، نهضت آزادی بوجود آمد كه هم وارث مقاومت ملی بود و هم ...»
در مرامنامه-ی نهضت آزادی آمده است که به حكم مبادی عالیه-ی دین مبین اسلام و قوانین اسلامی ایران اعلامیه-ی جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد، نهضت آزادی ایران، برای تعقیب هدف-های مشروحه-ی زیر فعالیت خود را آغاز می‌كند.


«يـاران "مصـدق"، يـاوران "خمينـی "!»

بازرگان در سخنرانی اولیه-ی خود در مراسم تاسیس نهضت آزادی تصریح كرد که [ما] «اولا مسلمانیم، و دین را از سیاست جدا نمی‌دانیم؛ ثانیاً ایرانی هستیم، ولی ایراندوستی و ملی بودن ما ملازم با تبعیض نژادی نیست؛ ثالثاً تابع قانون اساسی مشروطه هستیم؛ رابعاً
مصدقی هستیم، و "مصدق" را از افتخارات ایران و شرق می‌دانیم»

بررسی تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر ایران [اگر در راستای منافع حزبی و جزمیت-های فرقه-ای/ گروهی نباشد] به دستاورد-هایی راه می برد که کمترینش یافتن گره-های کور فلاکت تاریخی-مان در گرداب تاریخ-نگاری-های دروغین اسلامیستی/کمونیستی است.
شما هیچگاه با این پرسش روبرو بوده-اید که چرا بسیاری از دوستان و دوستداران دکتر(؟) محمد مصدق، نخست وزیر فقید ایران، در دو سر فصل اساسی تاریخ معاصرمان، در کنار ارتجاعی-ترین و عقب مانده-ترین پدیده-ی انسان-ستیز و زن-ستیز برآمده از اعماق تاریخ ایستادند و از این پدیده-ی «ضد ملی» پشتیبانی کردند؛ دست کم در جریان بلوای 15 خرداد 1342 خمینی و افتضاح [اشغال] تاریخی سال 1357؟
ادامــــه[+]
* * * * *


يـاران "مصـدق"، يـاوران "خمينـی "!
*****


جبهه-ی ملی، نهضت آزادی
*****


«آخوند سید محمود طالقانی»
*****


«مهندس مهدی بازرگان - نخست وزیر دولت موقت»
*****


دکتر محمد مُکری - رهبر جبهه ملی اروپا

"مُکری" یکی از نیروهای ملی طرفدار مصدق به حساب می آمد و در پاریس و تهران مشاور امام خمینی و اولین سفیر ایران در شوروی بعد از انقلاب بود.
*****


دكتر یدالله سحابی - وزیر مشاور در طرح-های انقلاب دولت موقت

"يدالله سحابی"، در بلژيک دکترای زمين شناسی گرفت و سپس به ايران بازگشت و فعاليتهای خود را از عضويت در انجمن اسلامی دانشگاه تهران آغاز کرد.
او در جريان جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران، به عنوان يکی از ياران نزديک دکتر محمد مصدق مطرح بود.
او سپس به جرگه موسسان جبهه ملی ايران پيوست و به مبارزه با سياستهای حکومت شاهنشاهی ادامه داد.
در سال 1340 همراه با مهندس مهدی بازرگان تصميم به ايجاد يک گروه سياسی ديگر با ويژگي-های مذهبی بيشتر گرفت و بدين ترتيب نهضت آزادی ايران تشکيل شد.
*****


دكتر کریم سنجابی - رهبر جبهه ملی - وزیر امور خارجه دولت موقت

"کریم سنجابی"، رهبر جبهه ملی ایران پس از ملاقات با آیت‌ الله خمینی در پاریس، روز شنبه بیستم آبان ۱۳۵۷ به تهران بازگشت.
*****


داریوش فروهر - وزیر کار دولت موقت

"داریوش فروهر"، از یاران و هواداران مصدق که عقاید پان-ایرانیستی داشت، به رهبری حزب ملت ایران انتخاب شد، او از ۱۵ سالگی و پس از آشنایی با مصدق، زندگی سیاسی خود را آغاز کرد، عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی دوم، همزمان با خروج شاه از ایران، در 26 دی-ماه 1357 برای ملاقات با خمینی عازم پاریس شد و ۱۶ روز بعد همراه خمینی به کشور بازگشت، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ به صف حامیان روح‌الله خمینی پیوست.
*****


احمد صدر حاج سید جوادی - وزير دادگستری - دادستان تهران

"احمد صدر حاج سيدجوادی"، دکترای علوم سياسی-اش را از دانشگاه سوربن - فرانسه، يکی از مطرح ترين دانشگاه های جهان در حوزه علوم انسانی دريافت کرد. يکی از تدوين کنندگان پيش نويس قانون اساسی جمهوری اسلامی!!!
*****


ناصر میناچی - وزیر تبلیغات و جهانگردی [ارشاد] دولت موقت

"ناصر میناچی"، وزیر ارشاد دولت موقت
طراح اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی، تحصیلکرده رشته حقوق، یکی از بنیانگزاران حسینیه ارشاد و از یاران نزدیک محمد مصدق، دکتر شریعتی و مهندس بازرگان.
*****


دکتر عبدالکریم لاهیجی

"عبدالکریم لاهیجی"، فارغ التحصیل دکترای حقوق خصوصی، جزو هیأت چهار نفری حقوقدانان تهیه کننده نخستین طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی بود، در فاصله سال های 1977-1971، لاهیجی با عفو بین الملل، جمعیت بین المللی حقوقدانان دموکرات، کمیسیون بین المللی حقوقدانان و فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر تماس و همکاری دائم داشت.
و علیه نظام پادشاهی تبلیغات گسترده-ای را برنامه-ریزی و به اجرا گذاشته بود.
*****


مهندس عزت الله سحابی - رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت موقت

"عزت الله سحابی"، رهبر شورای فعالان ملی مذهبی(؟) ایران، دانش-آموخته رشته-ی مهندسی مکانیک دانشگاه تهران، یکی از «مصدقی-های» دو آتيشه! عضو شورای انقلاب، نماینده مجلس اول شورای اسلامی، دبیر هیات اجرایی نهضت [ضـــد] آزادی ایران.
*****


دکتر کاظم سامی - وزیر بهداری دولت موقت

"کاظم سامی"، روان-پزشک، عضو جبهه-ی ملی و از هواداران محمد مصدق، رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) از زمان تأسیس در ۱۳۴۲ تا هنگام کشته ‌شدنش در ۱۳۶۷ بود.
*****


مهندس عباس امیر انتظام - معاون نخست وزیر - سخن-گوی دولت موقت

"عباس امیر انتظام"، مهندس برق و ماشین از دانشگاه تهران، در سال ۱۳۲۷ ضمن تحصیل در دبیرستان دارالفنون جذب جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق شد. بعد از انقلاب به‌ عنوان سفیر ایران در سوئد و اسکاندیناوی به فعالیت پرداخت. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تأکید داشتند اسناد و مدارک زیادی دال بر ارتباط‌-های سری امیرانتظام با آمریکایی‌-ها در اختیار دارند.
*****


دکتر ابراهیم یـزدی - وزير امور خارجـه دولت موقت

"ابراهیم یـزدی"، دارو-ساز، دبیرکل نهضت آزادی ایران، عضو شورای انقلاب، با شروع نخست وزیری محمد مصدق او به سلک طرفداران رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت درآمد. عضو هیأت تحریریه و ناشر روزنامه «راه مصدق»
در سال ۱۳۳۹ و با فعال شدن دوباره جبهه ملی(دوم) به عضویت کمیته انتخابات این جبهه درآمد.
از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۴ به عنوان دبیر شورای مرکزی جبهه ملی ایران، شاخه آمریکا و عضو هیأت اجرایی و مسئول تشکیلات جبهه، عضو هیأت تحریریه مجله «اندیشه جبهه» ارگان جبهه ملی فعالیت می‌کند.
با تاسیس "نهضت آزادی ایران" در سال ۱۳۴۰ او به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی و صادق قطب‌زاده به تاسیس شاخه‌-های اروپا و آمریکای این نهضت مبادرت می‌ورزد و به عنوان رییس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتخاب می‌شود.
او در هنگام اخراج خمینی از عراق و امتناع دولت کویت از پذیرش خمینی و هیات همراه، مأموریت راه-اندازی تشکیلات فعالیت خمینی در فرانسه توسط سازمان-های جاسوسی انگلیس و آمریکا به او داده می شود. یزدی پیشنهاد مهاجرت به فرانسه را به خمینی می‌دهد و با همکاری صادق قطب زاده خانه-‌ای در نوفل لوشاتو به این منظور در اختیارشان گذاشته می‌شود. او در این مدت از مشاورین ارشد خمینی بوده‌است.
*****


مهندس هاشم صباغیان - وزير کشور دولت موقت

"هاشم صباغیان"، از یاران مصدق، فعال در جبهه ملی دوم، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ايران، از اعضای فعال و موثر کميته استقبال از امام خمينی بود، در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده مردم تهران انتخاب شد.
*****


مسعـود رجوی - موسی خیابانی
رهبران مجاهدین خلق
*****


«ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس جمهور اســلامی»

"ابوالحسن بنی‌صدر"، در دانشگاه تهران، در رشته‌های اقتصاد و حقوق اسلامی تحصیل کرد، رهبری گروه کوچکی از دانشجویان مخالف رژیم شاه را به‌عهده داشت، نزدیکی بیشتری با جبهه ملی احساس می‌کرد، با ورود خمینی به پاریس، او جزء معدود کسانی بود که در فرودگاه به استقبال او آمد، در تاریخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ با پرواز ایرفرانس (که بنی صدر کرایه چارتر آنرا با چک بلامحل خودش پرداخته بود به کشور بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ خمینی که عهده دار کنترل کشور بود، پس از به کار گماردن دولت موقت، بنی صدر را ابتدا در ماه تیر ۵۸ به معاونت وزارت اقتصاد و دارایی و سپس درماه آبان به سمت وزیر منصوب کرد. بنی صدر همچنین مدتی به عضویت شورای انقلاب در آمد.
*****

يـاران "مصـدق"، يـاوران "خمينـی "!

زمانی که خمینی در پاریس اقامت داشت، دکتر حسن حبیبی را مامور تهیه پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی کرد. حسن حبیبی نیز با مشورت و همکاری «ناصر كاتوزيان، عبدالكريم لاهيجی، جعفری لنگرودی، ابوالحسن بنی صدر و ناصر ميناچی» [همگی از یاران مصدق] طرح اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تهیه کردند.
پس از پیروزی انقلاب این طرح در شورای طرح-های انقلاب به رياست «دكتر يدالله سحابی و با مشارکت و همکاری حسن حبيبی، ناصر كاتوزيان، عبدالكريم لاهيجی، احمدصدرحاج سيدجوادی، ناصر میناچی، رضا زواره ای و سيدمحمد خامنه-ای» [همگی از یاران مصدق] متن کامل پیش نویس قانون اساسی در سال 1358 اصلاح و تکمیل شد.

ادامـــه دارد

Labels:

Friday, August 27, 2010


«مصدق» در گیومه!


نادره افشاری


من از "رضا شاه" بیشتر از همه-ی شما-ها [مصدق و مصدقی-ها] خوشم می آید، که نه در اروپا و در دانشگاه-های مدرن درس خوانده بود، و نه ادعایش را داشت و نه عنوان-های گزاف دکتر/مهندسی به دُمش می بست، ولی آنقدر مدرن بود که بداند هر بدبختی و عقب افتادگی که ما داریم، از دست همین قشر پلید آخوندهاست. برای همین هم تا می توانست، تا توانست دست دراز-شان را از دامن دادگستری و آموزش و پرورش مملکت کوتاه کرد؛ ولی شما چه کردید؟


راستی چرا شما [محمد مصدق] از "رضا شاه" خوشتان نمی آمد؛ چرا هیچگاه انتقادی از فک و فامیل خودتان، مثلا آخرین شاه قاجار که به «احمد علاف» معروف است، نداشتید، ولی با "رضا شاه" بیچاره که دُم آخوند-ها را کمی قیچی کرد، مخالف بودید؟

اصلا شما[محمد مصدق] یادتان می آید که اولین واکنش سیاسی-تان چه زمانی بود؟! یا مثلا چند ساله بودید که رگ ایران دوستی و وطن پرستی تان یک باره گُل کرد؟ اگر یادتان رفته، من یواش یواش یادتان می آورم. اولش باید یادتان بیاورم که کی هستید و کی بودید؟ خُب، حتما متوجه هستید که این چیزها بیش از این که برای آگاهی خود شما باشد، برای آگاهی آنانی است که دو تا انگشت-شان را چپانده-اند توی هر دو گوش-شان و هی می گویند « لالالالالالا...» که یک وقت چیزی به گوش-شان نرسد و عاشورا-ی 28 مرداد-شان خط خطی نشود؛ بله هواداران-تان را می گویم که حالا بیشتر-شان چپیده-اند زیر عبای آخوند-ها و دارند مثل امام-شان [امام آدمکُشان] شعارهای ضد امپریالیستی تولید می کنند.

بدبختی این که آن زمان-ها هنوز رضا شاهی سر کار نبود که اداره-ی ثبت اسناد راه بیاندازد تا معلوم شود ما بدبخت-ها کی و کجا به دنیا می آییم و پس انداخته-ی کدام زن و مرد بیچاره-ای هستیم؟ اما در خاندان سلطنتی قاجار حتما بودند میرزا بنویس-هایی که بنویسند شما نواده-ی سلطان ناصرالدین شاه قاجار، سلطان صاحبقران بودید که ولی-نعمتش میرزا تقیخان امیرکبیر را که کمکش کرد بین آن همه شازده قراضه-ی قاجار به پادشاهی برسد، کُشت؛ آن هم با همدستی مادرش «مهدعلیا» و امام جمعه و شوهر صیغه-ای همین مهد علیا؛ مادر بزرگ ِ پدر بزرگ شما!

شما همان دورو برها پا به این دنیای بی ریخت گذاشتید. جالب این که آن زمان-ها هنوز تاریخ ایران در برج-های قمری می گشت و باز هم هنوز رضا شاهی نیامده بود که تاریخ خورشیدی را به ما ملت عرب-زده-ی آخوند-پرور و تروریست-پرور زورچپان کند. بنابراین براین اساس شما باید حدودا در سال 1881 میلادی متولد شده باشید، لابد با محاسبه-ای سرانگشتی می شود چیزی حدود 1260 خورشیدی یا یکی/دوسالی بعد-تر که جناب-تان پا به عرصه-ی حرمسرا-های قصر-های درندشت قاجارها گذاشتید و در درون اندرونی یکی از این حرمسراهای ابوی نازنین-تان «عوه عوه» راه انداختید. این تاریخ را من از بزرگداشتی که اعوان و انصارتان به مناسبت صد سالگی تولدتان در سال 1981 در این ینگه-ی دنیا راه انداختند، درآوردم. شاید اگر شما [محمد مصدق] هم بعد از پادشاهی "رضا شاه" نازنین به دنیا می آمدید، با این که از تخم و ترکه-ی سلطنتی بودید، دست کم تاریخ تولد درست و حسابی-تان می توانست دست تاریخ نگاران بدبخت را در بیوگرافی نویسی از شما [این ابرمرد تاریخ معاصر ایران(!؟)] بازتر بگذارد. ولی مگر خاندان «جلیل» سلطنتی قاجار وقت و حوصله-ای هم برای اینجور کارها داشتند؟ همه-ی وقت نازنین-شان به حرمسرا-بازی و آخوند-نوازی میگذشت و سفرهایشان به اروپا با قرض و قوله از دولت-های بیگانه و خُب، در همین راستا از دست دادن نصف مملکت و بستن قرارداد-های دارسی و گلستان و ترکمن-چای و غیره. این همه کار که فرصت سر خاراندن به سلاطین و درباریان قاجار نمی داد که به اسناد و مدارک مردم و اصلا زندگی نکبتی ایشان سر و سامانی بدهند؛ میداد؟ ادامــــه[+]

Labels:

Thursday, August 26, 2010


پیام قتل عام شهریور ماه سال 67


احمد پناهنده
[+]

فراموش نکنیم که اکثریت زندانیانی که در تابستان 67 قتل عام شدند زندانیانی بودند که به کمک همین نیرو-های ِ نماز-گزار به سمت کرملین، به حکومت اسلامی معرفی شدند و یا خود در گرفتار کردن آنها فعالانه دست داشتند.


از یاد نبریم که فرو کشیدن کشتار جوانان و مردم ایران فقط به قتل عام تابستان 60 به همان میزان جنایت است که حکومت اسلامی در قتل عام سال 67 مرتکب شد.
به عبارت دیگر سنگر گرفتن فقط در پشت جنایت و خیانت کشتار سال 67 و نادیده انگاشتن کشتار حکومت اسلامی از آغاز حکومتش تا تابستان سال 67 و پس از آن، فرار از عملکرد جنایتکارانه و خیانتکارانه خود و نیز تبرئه-ی خویش است.

باید برای ثبت در تاریخ نوشت و فریاد کرد که کشتار امیران و پایوران نظام پادشاهی در هیاهوی انقلاب و قهقهه-ی آدمکشان در همه رنگش به همان میزان جنایت و خیانت بوده است که در تابستان 67 این جنایت و خیانت اتفاق افتاد.
باید فریاد زد که کشتار ِ جنایتکارانه-ی جوانان از خرداد 60 به این سو و همکاری در این قتل و کشتار به همان میزان جنایت و خیانت بود که در تابستان سال 67 این جنایت و خیانت اتفاق افتاد.
و اما طنز ِ تاریخ، امروز در این است که همکاران ِ دیروزی و حتا امروزی حکومت اسلامی در کشتار ِ فرزندان ایرانزمین، امروز مراسم یاد بود برای قتل عام زندانیان تابستان سال 67 برگزار می کنند.

فراموش نکنیم که همه-ی ما قربانی این رژیم ستمگر هستیم که بر جان و مال و ناموس و مُلک و ملت ما سوار است. بنا براین جا دارد که ما قربانیان با هر عقیده و مرامی، کینه و عداوت را بین خود به دور بریزیم و با مهر و آشتی در کنار هم با یک نا فرمانی مدنی بدور از خشونت موجب شویم که مردم این پیام عشق و دوستی را در میان خودشان نهادینه کنند تا با اعتراضات مسالمت آمیز و اعتصابات سراسری و تظاهرات ميلیونی حکومت اسلامی را در همه عرصه-های اجتماعی فلج کنند و سبب شوند حکومت اسلامی سقوط کند.

ادامـــه[+]

Labels:

Sunday, August 15, 2010


به یاد آريامهـر پآد-شـاه ایران


ذره بيـن
[+]

آریامهر، پاد-شاهی که جز سربلندی ایرانی آرزویی نداشت، و جز عشق به ایران مهری در دل نمی پرورانید و جز دغدغه حفظ منافع کشورش در سر نداشت.
یاد آریامهر-مان گرامی باد.

پادشاهی که در چندین جناح گوناگون با توطئه و دسیسه-های خودی و بیگانه در حال نبرد بود، محمد رضا شاه پهلوی آماج تهمت-ها و افترا-های لجاره-های غربی قرارگرفت، چرا که رو در روی همان “امپریالیست جهانی” ایستاد و به جهانیان اعلام داشت که ایران باج دادن به غرب را بیش از این تاب نمی آورد. برایش دوختند که، “محمد رضا شاه پهلوی دیکتاتوری است آمریکائی،” اما بعدها دیدیم که چگونه به همکاری مامورین “امپریالیست جهانی [+]” ایران را دچار “انقلاب” کردند و با شتاب “امام خمینی” درست کردند و بعدش هم ابراهیم یزدی را با یک دستور-نامه روانه ایران کردند تا به خمینی بفهماند که رهبر انقلاب بودن یعنی چه! پادشاه ایران می دانست با چه اهریمنی رو در رو ایستاده، اما اینرا هم می دانست که دور و برش پر است از خائن، مزدور و جاسوس. دوستانش بسیار اندک بودند، همان شیرمردانی که با شتابی جنایتکارانه و بصورت اسلامی-انقلابی-چریکی در عرض پنج دقیقه محاکمه شدند و در عرض دوازده دقیقه اعدام![+]

پادشاه ایران را با القابی که رنگ و بوی نفرت و عقده-های شخصی دارد “انگ” زدند هزارگونه. در حالی “دیکتاتور”ش خواندند که سخنان انتلکتوالانه-اشان را در کاخ جوانان با دیگر رفقا و برادران در میان می گذاشتند. به سفرهای خارجه، برای تحصیل علم و معرفت می رفتند و در آن ینگه دنیا، در حالیکه دلارهای آمریکایی و پاوند-های انگلیسی را که با سخاوت تمام از سفارتخانه-های پادشاهی دریافت می داشتند خرج شراب خوارگی و بحث-های انقلابی در مجلاتی از قبیل "پلی بوی" می کردند، و از هیچ فرصتی برای خودفروشی نمی گذشتند. از این خودفروشان انقلابی در دانشگاه-های آمریکای شمالی فراوان داریم؛ همه با تشخص هنوز در حال بافتن همان دروغ-های پلیدانه هستند؛ و هنوز مقاله پشت مقاله چاپ می کنند که “انقلابشان” دزدیده شد!
ادامـــه[+]

Labels:

Saturday, August 14, 2010


عوامفریبی ِ بی بدیل از هر دو جناح


احمد پناهنده
[+]

اجازه ندهیم ایران را به پای اسلام قربانی کنند.
اجازه ندهیم که این کسان از ناکسان وقیح-تر با نام ایران و یا از عِرق وطن پرستی ایرانیان سواستفاده کنند تا به مقصود خود که همانا ذلیل کردن هر چه بیشتر ایرانی و سپس ویرانی ایران است، برسند.

این روزها برای منحرف کردن افکار عمومی ایرانیان و سپس جهانیان هر یک از جناح-های حکومت اسلامی برای یارگیری از مردم ایران دست به عوام فریبی غریب و سخیفی زده اند تا مخالفت مردم سراسر ایران را با تمامیت حکومت اسلامی، از سر خود بر گیرند و آنها را در دعوایی در گیر کنند که سودش اگر هوشیار نباشیم، فقط در جهت ابقای همین حکومت فایده می افتد.

به خاطر بسپاریم که جناح حاکم میرنده است و قدرت باز سازی سیستم و کسب مشروعیت مجدد را ندارد اما در مقابل جناح مغلوب چون عوامفریبانه امروز بین مردم است می تواند در صورت به هم خوردن تعادل قوا به نفع آنها همین قدرت اسلامی را با چهره-ی بزک کرده-تر باز سازی کنند و اندکی بیشتر برای همین حکومت اسلامی زمان بخرند.

هوشیار باشیم که مبادا وعده-های میان تهی هر یک از آنها ما را از مسیرمان که همانا آزادی ایرانی از ایلغار اسلامی است، خارج کند.

داستان چیست؟[+]بخـوانيــد تا بـدانيــد

Labels: ,