نقش سوئد در تحرکات تجزیه طلبانه
دکتر حسن شبستری
دستگاه-های امنیتی سوئد "سِـپـو (SÄPO)" بسیار با تجربه-اند و پخته و حساب شده و بدور از هیاهو عمل می کنند!
تاکنون در باره-ی نقش سوئد در مسایل امنیتی جهان و بخصوص ایران، تحقیقات کمی صورت گرفته است و یا شاید در حد هیچ! و این البته به دو دلیل بوده است.
اول، ظاهر عملکرد دمکراتیک این کشور در سطح ملی و جهانی و تبلیغاتی که پیرامون این قضیه (بخصوص در دوران جنگ سرد) صورت گرفته است.
دوم بدلیل آنکه دستگاه-های امنیتی سوئد بسیار با تجربه-اند و پخته و حساب شده و بدور از هیاهو عمل می کنند! ما می خواهیم در حد اشاره، در این نوشته به این موضوع و ارتباط آن با امنیت ملی و منافع ملی ایران، صحبت کنیم.
سیمای سوئد:
سوئد کشوری کوچک، با جمعیتی نزدیک به ده میلیون نفر، در شمال اروپا واقع شده و بخشی از منطقه-ی معروف به اسکاندیناوی می باشد. نظام سیاسی این کشور، پادشاهی مشروطه است و دولت، هر چهار سال و در انتخاب عمومی و از طریق احزاب برنده در مبارزات انتخاباتی، تشکیل شده و امور کشور، توسط نخست وزیر و وزرای منتخب، اداره می شود.
اقتصاد این کشور، سرمایه داری و متکی بر صنایع پیشرفته، بازرگانی بین المللی و بازار بورس است... و اما حقایق تاریخی!
سوئد تا قرن نوزده، کشوری عقب افتاده، متکی بر کشاورزی و دامداری و تولید کننده و صادر کننده چوب و محصولات دریایی بوده است. صنعت این کشور محدود به صنایع استخراج سنگ آهن، ذغال سنگ و کشتیرانی بوده و در این زمینه رابطه گسترده با آلمانی-ها، یاری بسیاری به آنها رسانده است. در قرن نوزده، بدلیل بحران اقتصادی، بخش اعظم نیروی کار این کشور به آمریکا مهاجرت می کند و در باز گشت، پول و فن آوری را برای سوئد به ارمغان می آورد. با تکیه به سرمایه و فن-آوری نوین از طرفی، و قدرت-گیری سوسیال دمکراسی در ساختار نظام سیاسی، در اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بیست، سوئد گام-های بلندی به جهت پیشرفت برمی دارد که صد البته تداوم ارتباط با اقتصاد-های آمریکا و آلمان، به این کشور کمک بسیار می کند.
سوئد بجهت فرهنگی، ساختاری "لوتری" دارد. تعبُد و فرمان-بُرداری، نظم و فرد-گرائی افراطی، ریاکاری و جاسوسی و پنهان کردن نیات و مقاصد، و عمل-گرائی کاسب-کارانه، و نژاد-پرستی و شوونیسم افراطی و پنهان، ویژگی-های اصلی و بنیادی، چنین فرهنگی است.
جامعه، در لایه های زیرین جهان بینی، عمیقأ خرافی است! سوئد از منظر فرهنگی، تا حد زیادی، فاسد و منحط است، اما اینهم جزیی از فرهنگ و سُنن ایشان است که بر روی همه چیز سرپوش گذارده، ضعف-ها را توجیه می کنند!
سوئد در حال حاضر، در واقع توسط حدودأ سی خانواده میلیاردر، کنترل و هدایت می شود و احزاب این کشور، بدون توجه به نام-هایی که برای خود برگزیده اند، در واقع باند-های مافیای اقتصادی هستند که در بازی دمکراتیک، در قدرت، جابجا می شوند.
سوئد، بر اساس فرهنگ توضیح داده شده، جامعه-ی اخته-ای است که بر پایه نظم آهنین و ساختار امنیتی بسیار پیچیده و محکم و بر اساس آخرین دستاورد-های علوم جامعه-شناسی و روانشناسی اجتماعی، کنترل می شود. نظام تربیتی و آموزشی، بخصوص در مقاطع پیش دبستانی و دبستانی و دبیرستانی، نقشی اساسی در شکل-دهی ساختار فوق الذکر بازی می کند.
سوئد، طبقه کارگری کوچک دارد، که از طریق اتحادیه-های کارگری زرد، کنترل می شود. طبقه متوسط، بخش بزرگی از جامعه سوئد را تشکیل می دهد، که از نظر اقتصادی و فرهنگی، متکی بر سنت-های سوسیال دمکراسی، و جناح راست سرمایه بین الملل، و نئولیبرالیسم، می باشد.
ساختار امنیتی سوئد:
ساختار امنیتی و جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد، از جهت پیچیدگی تشکیلات و عملکرد، شاید تنها با یکی دو کشور دیگر، همچون انگلستان و اسرائیل، قابل مقایسه باشد!
حتی در برخی موارد (همچون جمع-آوری اطلاعات) بسیار برتر از دو کشور فوق الذکر عمل می کند.
بر این اساس و به همین نسبت، ساختار امنیت داخلی این کشور، از هزاران لایه-ی در هم تنیده شده تشکیل می شود، که گذر از آنها، گاهی نا ممکن بنظر می آید. این ویژگی، باعث شده است که دستگاه-های اطلاعاتی سوئد در حوزه-ی بین المللی، بسیار قدرتمند عمل کرده و ضمن اینکه به حداکثر اهداف دست می یابند، حداقل آسیب را دریافت کنند! یهودی-های مهاجر در زمان جنگ جهانی دوم، نقشی اساسی در ساختار امنیتی و اقتصادی و رسانه-ای سوئد بازی می کنند!
دستگاه-های اطلاعاتی سوئد، اهداف چندگانه-ای را دنبال می کنند. کسب اطلاعات علمی و صنعتی، نفوذ در ساختار و تشکیلات اداری اقتصاد جهانی، کسب و فروش اطلاعات به سرویس-های اطلاعاتی دیگر کشور-ها، کمک به پیشبرد اهداف نئو-لیبرالیستی و انهدام موانع سیاسی ( همچون نفوذ در تشکیلات سیاسی گروه-ها و حتی دولت-ها )، تحقیقات فرهنگی و تهیه مواد خام مطالعاتی برای دیگر کشور-ها، و بسیاری اهداف دیگر، از جمله کار-هایی است که دستگاه جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد موسوم به « [Sepo Swedish intelligence agency]سِپــو » به آن مشغول است. اما اصلی ترین کار این سرویس جاسوسی و امنیتی ( سپــو ) دلالی اطلاعات و همکاری با سرویس-هایی همچون سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس [ام آی 6- انگليس] ( بخصوص در رابطه با کشور-های جهان سوم و کشور-های غیر غربی ) است!
این سرویس ( سِپـو ) ساختاری عمیقأ ضد مردمی دارد و درست نقطه-ی مقابل جنبش-های آزادیخواهانه، عدالت طلبانه و ضد استعماری عمل می کند! و در پیشبرد اهداف خود، حاضر به انجام هر اقدامی از جمله ترور، بمب-گذاری، شرکت در عملیات خراب-کارانه، مشارکت در جنگ-های استعماری و منطقه-ای و ... بسیاری اعمال ضد بشری دیگر است!
سوئد و ایران!
پیشینه-ی روابط امنیتی ایران و سوئد، به اواخر عصر قاجار و بنیانگذاری دستگاه-های امنیتی و پلیس ایران توسط مأموران امنیتی سوئد بر می گردد و در دوره-های مختلف، به تناوب، این ارتباط ادامه داشته است، اما با وقوع انقلاب پنجاه و هفت و درگیری-های سیاسی جمهوری اسلامی با کشور-های غربی، این رابطه نیز همچون روابط دیگر، دچار تغییرات اساسی شد. پس از تحول سیاسی پنجاه و هفت، و بسته شدن برخی سفارت-خانه-های غربی و خروج مستشاران این کشور-ها از ایران، بهترین فرصت برای سوئد پیش آمد تا نقش تاریخی خود را در رابطه با یک دستگاه نفوذ و کسب اطلاعات و فروش آن به کشور-های نیازمند!!! بازی کند.
مهاجرت ده-ها هزار ایرانی به سوئد نیز، بهترین امکان را برای یک برنامه-ریزی دراز مدت اطلاعاتی و جاسوسی و ضد جاسوسی، فراهم آورد.
از این تاریخ ( بسته شدن سفارت آمریکا ) است که سفارت سوئد در تهران، رسمأ بعنوان پایگاه اصلی عملیات اطلاعاتی برای غرب و بخصوص آمریکا، انگلیس و اسرائیل وارد عمل می شود! با توجه به دید مثبتی که جمهوری اسلامی و دستگاه-های امنیتی-اش، و همچنین مردم ایران، نسبت به کشور سوئد داشته-اند، و کماکان دارند!!!؟ مأمورین و جاسوسان زبده-ی سوئدی، به راحتی! شبکه-ی خود را در سراسر ایران می گسترانند. ( خانه-های امن، دفاتر صلیب سرخ، دفاتر بازرگانی، مراکز فرهنگی... )، آنها تنها متکی به عناصر دیپلمات و کارمندان سفارت، گردشگر و محقق و خبرنگار و فعال حقوق بشری و فعال فرهنگی، تجار و بازرگانان و یا افراد شرکت-های پوششی، نیستند، بلکه سال-هاست که از طریق نفوذ گسترده در بین مهاجرین ایرانی مقیم سوئد که به ایران در رفت و آمد می باشند و همچنین افراد و گروه-های قاچاقچی، معتاد و تبهکار و...، به انجام مأموریت-های اطلاعاتی در همه-ی زوایای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بخصوص نظامی! و صنعتی و تحقیقاتی، مشغولند. همه-ی اطلاعات جمع آوری شده، غیر از دستگاه اطلاعاتی سوئد (سِپو)، مستقیمأ در اختیار سیا و موساد، قرار می گیرد. لازم به ذکر است که سفارت-های دانمارک، نروژ و هلند و آلمان نیز، با سفارت سوئد در تهران، همکاری گسترده دارند.
و اما بحث اصلی!
با شروع مهاجرت-ها در اوائل دهه-ی شصت خورشیدی، و در پی جنگ ایران و عراق، مردمانی از خوزستان و کردستان و بلوچستان و همچنین فعالین گروه-های سیاسی ( بجهت سهل الوصولتر [آسان] بودن اخذ پناهندگی ) به سوئد سرازیر شدند. با ادامه-ی جنگ، بیکاران و معتادین و قاچاقچیان و اقلیت کوچکی از جویندگان دانش و اهل قلم نیز، به جمع قبلی پیوستند. این روند، تقریبأ تا اواخر دهه-ی هفتاد خورشیدی، با فراز و نشیب ادامه داشت. در آغاز مهاجرت-ها، جمع بسیار گوناگون مهاجرین، بجهت نا آشنایی با سرزمین جدید، و اسکان در مناطق مشخص، بصورت خودجوش، مبادرت به تشکیل انجمن-هایی تحت عنوان ( انجمن ایرانیان ) کردند. البته وجود امکاناتی عمدتأ اقتصادی، که می شد از طریق این انجمن-ها بدست آورد نیز، بخشی از انگیزه فعالین این انجمن-ها بود.
در پی فروپاشی اتحاد شوروی و طرح آمریکا بجهت ایجاد جهان تک قطبی و گسترش نئو-لیبرالیسم و اقتصاد بازار، طرح فروپاشی قدرت-های منطقه-ای نیز، در دستور کار سازمان-های اطلاعاتی غرب ( و از جمله سوئد ) قرار گرفت. در پی چنین طرحی بود که پس از فروپاشی اروپای شرقی، بالکان تجزیه شد و نفوذ گسترده در حاکمیت-های بازمانده از اتحاد شوروی نیز آغاز شد.
طرح فروپاشی و تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه نیز، بر خلاف تصور رایج، پس از روی کار آمدن "جرج دبلیو بوش" مطرح نشد! بلکه بسیار پیش-تر، یعنی در ابتدای ریاست جمهوری "جرج بوش پدر"، در دستور کار قرار گرفت. از جمله امکاناتی که در این جهت، برای غرب و بخصوص آمریکا و انگلیس، مطرح بود، استفاده از دستگاه-های اطلاعاتی ناشناخته برای دستگاه امنیتی ایران، همانند سازمان جاسوسی سوئد بود!
در راستای چنین مأموریتی، یکی از کانون-هایی که مورد توجه قرار گرفت، اجتماعات و محل تجمع ایرانیان، به جهت یک کار دراز مدت بود. اولین گام، نفوذ به این انجمن-ها، از طریق افراد سوئدی بظاهر خیرخواه و بشر دوست، و همچنین موسسات خیریه، بود. پس از جمع آوری اطلاعات لازم، و شناسایی افراد مستعد، ایجاد دوستی، روابط خانوادگی و حتی ازدواج!!!، ارتباطات و زمینه-های لازم به جهت ایجاد شبکه در داخل کشور، فراهم شد. همزمان با این طرح، طرح سازماندهی قومی ( و به اصطلاح خودشان، ملیتی؟! ) اقوام؟ ایرانی! نیز مطرح شده، و از طریق دادن امکانات مالی، رادیویی و رسانه-ای، حمایت از برگزاری جشن-ها و مراسم، و همچنین تشکیل انجمن-های مستقل و جدا از انجمن های ایرانیان، همانند انجمن کُـرد-ها، انجمن آذری-ها، انجمن بلوچ-ها و... فراهم گردید.
میدان دادن، و تبلیغ گسترده و به رسمیت شناختن هویت جداگانه از هویت ایرانی برای این گروه-ها، کار را به آنجا رساند که پس از مدتی، نسل دوم اینگونه مهاجرین، دیگر خود را نه ایرانی، بلکه، تُـرک و کُـرد و بلوچ می دانستند و می دانند! و حتی مردم عادی سوئد نیز، غالبأ بر این تصورند که این جمعیت-ها، هویت و سرزمینی مستقل دارند که به اشغال ایرانیان درآمده است!!!؟
تاکید بر مسائل و تفاوت-های گـویشی و زبانی، مذهبی، و رسم و رسوم منطقه-ای این گروه-های انسانی، و برگزاری گرد-همایی-ها و جلسات توجیهی، با حضور اساتید دانشگاه-ها و سخنوران ( مستخدمان سِـپو! ) و تبلیغات گسترده پیرامون تفاوت-های فرهنگی،... همه و همه، آنچنان سازماندهی شد که بتواند نوعی نمونک ( ماکت ) از طرح بزرگ فروپاشی ایران باشد.
در گام دوم، این تشکیلات، باید به مناطق بومی داخل کشور وصل می شد، تا با کار تدریجی، آنچه در خارج عمل شده بود، در داخل کشور نیز عملی شود! اینچنین است که بیکباره شاهد مثلأ برگزاری گردهمایی پیرامون زبان-ها و گویش-های اقوام، در ایران، و در دانشگاه سیستان و بلوچستان و با شرکت مأمور کارکُشته سپو ( کارین – ج ) هستیم. ( و اخیرا نیز در سنندج – 16 اردیبهشت 1389 ).
دستگاه اطلاعاتی سوئد ( بر خلاف بسیاری از کشور-ها ) به کار تدریجی و فرهنگی دراز مدت ( برای رسیدن به مقاصد ) اعتقاد دارد، چرا که آنها به تأثیر گذاری و ماندگاری اینگونه عملیات، در طی تجارب طولانی کار اطلاعاتی خود پی برده-اند. هم از این-روست که در عین حفظ روابط دوستانه؟! با جمهوری اسلامی، توانسته-اند آنچه را آمریکایی-ها با تهدید و ارعاب و زور نتوانسته-اند بدست آورند، بدست بیاورند.
آنها (سوئدی-ها) تحت عنوان حمایت از تنوع فرهنگی و زبانی و قومی (یعنی چیزی که خود بهیچوجه در رابطه با کشور-شان و دیگر کشور-های غربی بدان اعتقاد ندارند)، هدایت رهبران قوم-گرا و تجزیه-طلب را در دست گرفته، و از این طریق، در جهت چند پاره کردن جامعه-ی ایران، توانسته-اند گام-های بلندی بردارند.
اکثر رهبران تجزیه-طلب ایرانی، بدون اینکه شاید خود متوجه باشند؟! از نظر نظری و تئوریک، توسط کارشناسان « سِـپو » تغذیه می شوند و مجموعه-ای از اطلاعات نادرست تاریخی و هویتی و قومی و زبانی را به شبکه-ی فرهنگی جامعه-ی ایران، تزریق می کنند. اکنون دیگر، حرف-ها و سخنانی را که تا چند سال پیش، فقط در محافل وطن-فروشان و جاسوسان می شد شنید، از زبان نوجوان و جوان فلان کوره ده و شهرستان آذربایجان و کردستان و بلوچستان و خوزستان می شنویم، و اینهمه نیست، جز ثمره-ی کار حساب شده دستگاه اطلاعاتی سوئد و شرکای انگلیسی و اسرائیلی آن! و عجیب تر از همه آنکه، در تمامی یکدهه-ی گذشته که "سِـپو"، بیشترین فعالیت را در ایران داشته، دستگا-های امنیتی جمهوری اسلامی، کوچکترین واکنشی از خود نشان نداده اند!
دکتر حسن شبستری
6 می 2010