Wednesday, December 08, 2010


از کوزه همان برون تراود که در اوست


ستاره - تهران


رفتار خصمانه و کینه جویانه-ی مجاهدین خلق در اغلب مواردی که مشاهده می شود نشاندهنده-ی هویت اصلی مرکزیت آنست، هویتی که بر پایه-ی خشونت و تهاجم و خود محوری استوارست. هویتی که بر پایه-ی دیکتاتوری و مرد-سالاری و دین-سالاری بنا نهاده شده و هرگز با شعار-های زیبای این سازمان هم-خوانی نداشته و ندارد.
سازمان مجاهدین همواره با فشار و اعمال سیاست-های سرکوبگرانه در تلاش بوده که اعضای خود را از عواطف انسانی (نه مذهبی) دور نماید و بخصوص در مورد زنان فشار آورده که آنها را از زن بودن و هویت زنانه و لطیف جدا سازد تا عواطف طبیعی و نیاز-های بشری خود را فراموش نمایند.

سازمان مجاهدین خلق به رهبری اجباری آقای "مسعود رجوی"، و به ریاست جمهوری تحمیلی و منتخب خودشان، خانم "مریم رجوی"، صاحب یکسری به اصطلاح تشکیلات و دبدبه و کبکبه هستند که خود را بعنوان آزادیخواه و خواهان دمکراسی و سعادت ملت ایران و ملل جهان قلمداد می نمایند.
این سازمان و اعضا و هوادارانش مدعی آزادی بیان، آزادی عقیده و احترام به حقوق افراد هستند و یکی از شعار-های معروف-شان که برگرفته از افکار چپ می باشد (البته من با افکار چپ چندان مشکلی ندارم) اینست که: "جانم را فدا می کنم تا مخالفم بتواند حرفش را بزند"، حال با این ادعا-های کلان و شعار-های زیبا دادن، در عمل بجز ارتجاع چیزی در ایدئولژی سازمان مجاهدین یافت نمی شود.
در تاریخ سوم دسامبر برابر با 12 آذر ماه "خانم نادره افشاری" مطلبی را در سایت خود درج نمودند تحت عنوان: "هتل عمو مسعود"[+]، این مطلب که بگونه-ای طنز سیاسی می باشد، اشاره-ای داشت به سوابق و عملکرد-های رهبر این سازمان .
مطلب خانم «نادره افشاری[+]»، مستند بر شواهد و با ذکر اسامی و بر پایه-ی تمام مدارک موجودی-ست که سیاسیون بخوبی به صحت آن مدارک، آگاهی دارند و در آرشیو سازمان-های سیاسی و حتی در بسیاری از سایت-های اینترنتی موجود است.
آن مقاله یک صفحه از نشریه-ی مجاهدین خلق ایران را ضمیمه داشت که تاریخ آن به آذر ماه 1358 برمیگردد.
هر خواننده و مخاطبی که فقط قدری تعمق و ژرفانگری داشته باشد، بسادگی می تواند دریابد که مطلب مذکور، جهت روشنگری و ارائه-ی سوالات ذهنی بیشماری از افرادی-ست که مایلند با تبیین روشن و شفاف و با شناخت و آگاهی کامل، معما-های اشتباهات گذشته را حل کنند و برای علامت سوال-ها جوابی بیابند. اینکه آقای "رجوی"، چگونه موفق به رسیدن به درجه-ی رهبری!!! گردیده و اینکه یاران و همکاران سابق خود را چگونه از میدان بدر برده است و یا به چه طریق از افراد همانند ابزار استفاده و بهره-کشی سیاسی نموده است، و دلیل خیلی از کار-هایی که کرده و همچنان سازمانش از آن سوابق حمایت و جانبداری می کنند، اینها چیزی نیست که بتوان بسادگی از آن گذشت.
جالب اینست که مجاهدین و هواداران این سازمان بجای برخورد اصولی و منطقی با این یا هر مقاله و انتقاد و پرسشی، رفتار و گفتاری دارند که در حقیقت نشانگر ماهیت زیربنایی سازمان مجاهدین است.
در تاریخ پنجم دسامبر عده-ای از مجاهدین یا هواداران-شان، به بهانه-ی نقد و پرداخت مقاله و کتاب خانم «نادره افشاری[+]»، دعوت-نامه-ای دادند و از همگان بویژه سران سازمان-شان درخواست نمودند که در تاریخ هفتم دسامبر، برای گفتگو و تبادل نظر و نقد و بررسی مورد مطروحه، در آن جلسه-ی اینترنتی حضور بهم رسانده و از مواضع سازمان-شان دفاع نمایند.
تا اینجای قضیه بسیار هم عالی بود بخصوص نام "فرهنگ گفتگو" که کشش و جذابیت خاصی را برای مخاطب ایجاد می کرد.
اما این نشست علیرغم نام آن، نه نشانی از گفتگو داشت و نه اثری از فرهنگ در آن نمایان بود! و همانند اغلب موضعگیری-های مجاهدین به خشونت و ترور منجر شد. چرا که ترور فقط بوسیله-ی اسلحه و بمب و تی.ان. تی نیست، بلکه ترور شخصیت یکی از بد-ترین انحاء ترور و زمینه ساز فرهنگ بدوی و عقب افتاده می باشد که در عرصه-ی عمل، به ترور واقعی ختم می گردد. بهمانگونه که رسم و روش مجاهدین بوده و خود با افتخار از آنچه گذشته یاد می نمایند. ترور-ها و عملیات انتحاری در سال 1360 از همین فرهنگ تغذیه شده، بستن تی.ان. به خودشان به قصد کشتن امام جمعه-ی شیراز که هرگز نمی توانند پاسخی منطقی بر آن ارائه دهند که مثلا" چرا یک زن و عضو مجاهدین با نام گوهر ادب آواز، می بایست تی ان تی بخود ببندد و امام جمعه-ی شیراز بنام دستغیب را در آغوش کشیده و خود و دستغیب و تنی چند از اطرافیان را به کشتن دهد؟
از این مثال-ها فراوان-ست که البته هرگز پاسخی بجز حمله و توهین از مجاهدین دریافت نشده است!
رفتار خصمانه و کینه جویانه-ی مجاهدین خلق در اغلب مواردی که مشاهده می شود نشاندهنده-ی هویت اصلی مرکزیت آنست، هویتی که بر پایه-ی خشونت و تهاجم و خود محوری استوارست. هویتی که بر پایه-ی دیکتاتوری و مرد-سالاری و دین-سالاری بنا نهاده شده و هرگز با شعار-های زیبای این سازمان هم-خوانی نداشته و ندارد.
تجربه ثابت کرده است که مجاهدین خلق برای جذب مشتری! در ابتدای امر با الفاظ و برخورد-هایی بسیار شیرین و قشنگ رفتار می کنند و هزار راست و دروغ را بهم می بافند تا چهره-ای مثبت از سازمان و رهبران-شان ترسیم نمایند، اما وقتی موفق به جذب یا حفظ اعضای خود نمی شوند بی چون و چرا و بدون رعایت ادب و نزاکت و وجدان، به تخریب شخصیت افراد می پردازند و بخصوص اینکه با دروغ-های شاخدار و عجیب و غریب سعی می کنند مخالفین خود را لجن-مال نموده و به افتضاح بکشند. بر این شیوه و سیاست چه نامی می توان نهاد، بجز "بی فرهنگی، عقب ماندگی، دیکتاتورمنشی"؟؟؟
خشونتی که در ذات ایدئولژی سازمان مجاهدین هست و با استراتژی-های مختلف اعمال میشود، و طرز تفکر این سازمان که مبتنی بر"هدف وسیله را توجیه می کند" می باشد، حاصلی نداشته بغیر از اینکه از انسان (اعضا و هوادارانش) یک ابزار و وسیله بسازد، یک تراکتور که فقط کار کند اما فکر نکند، و یک تانک که بتواند شلیک نماید و صاحب و سرنشین خود را محفوظ نگهدارد اما اگر خودش زخمی و ناقص و نابود شد مهم نیست!
ساختن روبات-هایی با ظاهری از انسان، که فقط مجری اوامر سران و مسئولین رده بالای خود باشند و تمام دستورات را بی چون و چرا بپذیرند و عمل نمایند اما حق سوال کردن و حتی حق اندیشیدن ندارند چرا که معتقدند: رهبر فرزانه-ی آنها هرچه بگوید آیه قرآن است و "ایران رجوی و رجوی ایران"! و جالب-ست که ملتی را و کشوری را فقط برای قدرت یافتن فردی بنام مسعود رجوی می خواهند که البته این رهبر سال-هاست که مفقود شده و اگر کسی بپرسد که مسعود رجوی کجاست و چرا پیام-هایش مستقیم و با صدای خودش پخش نمی شود، سوال کننده را به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی متصل می کنند و می گویند: این سوال بوی وزارت اطلاعات می دهد!
ایدئولژی سازمان مجاهدین مبتنی بر استثمار افرادست چه از نظر فیزیکی و یدی و چه از نظر فکری و حتی از نظر اقتصادی، چرا که اعضای سازمان مجاهدین در هر شغل و کاری که هستند، مجبورند حقوق و دستمزد خود را به سازمان تقدیم کنند و سازمان-شان فقط درصدی از دسترنج فرد را به او باز می گرداند تا او از گرسنگی نمیرد!
آنچه که در بطن سازمان مجاهدین خلق نهفته، هرگز رنگ و بویی از آزادی و آزادی-خواهی و احترام به انسان ندارد بلکه تماما" حاکی از دروغ و نیرنگ و ریاکاری است، تظاهر و عوام فریبی، بهره کشی و تحمیق انسان-ها با لعاب اسلامی. کجای دروغ و ریاکاری و تظاهر، می تواند جنبه-ی آزادیخواهی داشته باشد؟
و مقوله-ی سوء استفاده از جنس زن بعنوان نمادی از برابری زن و مرد، که این نیز دروغیست گزاف و فریب و نیرنگیست که هرگز واقعیت نداشته و واقعیت نخواهد داشت چرا که هدف و آرمان سازمان مجاهدین "استقرار جمهوری دمکراتیک اسلامی" است. و در حکومتی که بر اساس مذهب شیعه و اسلامی باشد حقوق زن مشخص است که چگونه و چسان است! و زن در اینچنین حکومتی هرگز مجاز به برابری با مرد و داشتن حقوق واقعی خود بعنوان یک "انسان" نمی باشد. در تمام قوانین اسلامی زن دارای محدودیت-هاییست که از او "یک مملوک" ساخته که در اختیار و تحت مالکیت "مالک" یعنی مرد است! چه در خانواده و چه در اقتصاد و چه در اجتماع و چه در تحصیل علم و چه در سیاست! زن در حکومت دینی هرگز پایاپای با مرد و از حقوق برابر برخورد نیست، حال چگونه است که سازمان مجاهدین مدعی حقوق برابر زن و مرد است!؟
این نکته هم قابل تعمق است که سازمان مجاهدین همواره با فشار و اعمال سیاست-های سرکوبگرانه در تلاش بوده که اعضای خود را از عواطف انسانی (نه مذهبی) دور نماید و بخصوص در مورد زنان فشار آورده که آنها را از زن بودن و هویت زنانه و لطیف جدا سازد تا عواطف طبیعی و نیاز-های بشری خود را فراموش نمایند.
بسیاری گفتنی-ها و سوال-های پایه-ای و ابتدایی مطرح است که همانند سایر سوال-ها و انتقادات بی پاسخ مانده است و بجای پاسخ به آنها، به پرسش کننده یا منتقد، انگ-های مختلف و برچسب-ها و تهمت-های ناروا می زنند، از بریده گرفته تا تواب و جاسوس و وزارت اطلاعاتی بودن و الی آخر....
در پایان می بایست به این نکته اشاره کنم که مشکل اصلی "اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق" نیستند، چرا که آنها عده-ای آدم ساده و مظلوم اما فریب خورده و شستشوی مغزی شده هستند، آنها بی-گناهند و هیچ دشمنی یا ناراحتی با حتی همین فحاشان و برچسب زنندگان وجود ندارد، آنها قربانی سیستم سازمانی خود هستند که بر پایه-ی "ترور" استوار است. ترور با اسلحه و بمب و تی ان تی و ترور شخصیت و هتک حرمت و فحاشی و برچسب زدن، و هرآنچه که بتواند مخالف را خفه سازد!

از کوره همان برون تراود که در اوست و نتیجه اینست که از سازمان مجاهدین خلق "ترور شخصیت بصورت فیزیکی یا کلامی و هتاکی برون تراود و بس!"

با تاسف و احترام
ستاره از تهران

Labels:

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home