Sunday, December 12, 2010


جفای تاریخی در حق محمدرضا شاه


کورش از تهران


کسانی که دو پادشاه پهلوی را از دریچه تنگ عقاید خودشان می بینند و کل ارزش-های آن دوره را که من «مکتب پهلویسم» می نامم مخدوش می کنند، به خود و تاریخ ایران ظلم می کنند.
«پهلویسم»، حکومت نیست بلکه یک «روش و بینش» فرهنگی و اجتماعی است که حتا امروز در جنگ فکری با بنیادگرایان اسلامی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. من به عنوان یک جوان ایرانی معتقدم نگاه نسل گذشته ایران به پهلوی-ها نه تنها غلط بود بلکه باعث شد کشور ایران در این دوره که اکثر کشور-ها به سمت توسعه پیش می روند دچار عقب-ماندگی فرهنگی و اقتصادی و گرفتار حکومت شوم مذهبی شود. آری، «محمدرضا شاه پهلوی» مدتی است به تاریخ پیوسته ولی
«مکتب پهلویسم» همچنان می تواند راهگشای آینده ما باشد.

کمتر شخصیت سیاسی و تاریخی به اندازه «محمدرضا شاه پهلوی» مورد حملات لفظی و داوری-های غیرمنصفانه قرار گرفته و کمتر دیده-ام درباره او به دور از بغض، قضاوتی همه جانبه و متعادل انجام شود.

به دلایل گوناگونی محمدرضا شاه از جمله شخصیت-های تاریخی است که با وجود پاره-ای کوتاهی-ها و اشتباهات می توان «در مجموع» کارنامه او را در عملکرد سیاسی-اش موفق ارزیابی کرد. به نظر من محمدرضا شاه از چند طرف مورد جفا واقع شده:

*- از سوی کسانی که من آن-ها را "روشنفکران چپ-گرا و دهه-ی چهلی (که هنوز هم دهه-ی چهلی هستند) می دانم".
این دسته با نادیده گرفتن دستاورد-های اقتصادی و صنعتی، عمده خدمات حکومت محمدرضا شاه در زمینه-های اقتصادی را نادیده می گیرند. خدماتی مانند: « الغاء نظام ارباب و رعیتی، شخصیت دادن به دهقانان، توجه خاص به کشاورزی و زمیندار کردن کشاورزان، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه، اشتغال نسبتا کامل، انعقاد قرار داد با بهترین شرکت-های خارجی، رشد و توسعه صنعت نفت، فراهم نمودن بستر رشد بورژوازی و ایجاد طبقه متوسط اقتصادی، وجود امنیت سرمایه گذاری و تشکیل سرمایه ثابت توسط صنعتگران برجسته عصر پهلوی، رشد شبکه آب و فاضلاب، ارتقاء سطح بهداشت و ریشه-کنی برخی بیماری-های واگیردار، نرخ پایین تورم » و مسائلی نظیر این ...

*- حملات لفظی از سوی نیرو-های مذهبی که وجود معنویت و اسلام سنتی در دوره محمدرضا شاه را نادیده می گیرند. امروز کمتر کسی مشاهده می شود که به این نکته اذعان نداشته باشد که دینداری در دوره شاه بسیار با کیفیت-تـر و خالصانه-تـر از دوره جمهوری اسلامی بود. برخلاف امروز به دلیل این که دین دولتی نشده بود آفت-هایی نظیر «ریاکاری سالوسانه مذهبی» یا «سوء استفاده از نام خدا برای کشتن مخالف» وجود نداشت.

*- شاید بیشترین حملات غیرمنصفانه متعلق به گرایش-های چپ سیاسی ایران باشد. اینان همواره حکومت پهلوی را به آلت دست استعمار بودن و گرایش غربی داشتن متهم می کنند. در حالی که اگر مروری خیلی کوتاه به دیپلماسی نظام پهلوی داشته باشیم، شاید به جرات بتوان آن را «دوران موفق» دیپلماسی ایران نام داد. در حالی که در ادوار گذشته تاریخ ایران به ویژه در دوره قاجار بخش-های وسیعی از خاک ایران جدا شد، ملاحظه می کنیم چه در دوران رضاشاه و چه فرزندش از مرز-های ایران به شدت مراقبت به عمل آمد و حتا سه جزیره تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی به خاک کشور ملحق گردید تا حدی که امروز بسیاری از تئوریسین-های علوم سیاسی اعتقاد دارند به دلیل موقعیت استراتژیک این سه جزیره و نزدیکی آن-ها به تنگه هرمز ایران از قدرت خاصی در این زمینه برخوردار است.

نمونه دیگر موفقیت دیپلماسی عصر پهلوی قرارداد 1975 الجزایر با عراق است که برای نخستین بار مرز-های غربی ایران تثبیت شد و حتا در دوران جمهوری اسلامی نیز مورد استناد وزارت خارجه این رژیم است.

نمونه دیگر دوراندیشی شاه فقید خرید اسلحه-های مدرن برای کشور بود چرا که او به خوبی متوجه برخی خصومت-های همسایگان ایران بود و همگان دیدند که در جنگ هشت ساله از اسلحه-های خریداری شده چه قدر استفاده شد تا جایی که هاشمی رفسنجانی روزی اعتراف کرد؛
اگر هواپیما-های F-14 را نداشتیم در زمینه هوایی، کشور [ایـران] از عراق شکست می خورد.

نمونه دیگر دیپلماسی موفق شاه ایجاد توازن بین قدرت-های آن روزگار بود تا حدی که ایران تقریبا با اکثر کشور-های جهان رابطه-ای مبتنی بر «احترام متقابل» داشت و عملا به عنوان یک کشور امنیت-بخش به خاورمیانه نگاه می شد. اتفاقا برخلاف نظر چپ-ها؛ گرایش محمدرضا شاه به غرب بسیار درست و منطقی بود زیرا چه از نظر پیشرفت-های سیاسی و چه به لحاظ تکنولوژیک رابطه با غرب بسیار پـُر منفعت-تر از رابطه با شرق است که حتا در زمینه انرژی هسته-ای ایران آن دوره به صورت«عادی» با «بستن قرارداد» با بهترین شرکت-های هسته-ای مانند زیمنس آلمان و «بدون جنجال آفرینی» که نشانگر استفاده از مزایای انرژی اتمی منطبق بر منافع ملی در زمان پهلوی است. به طور کلی دنیا به ایران عصر پهلوی «اعتماد» داشت زیرا ایران خود بازیگری «نظم بخش» به خاورمیانه بود.

*- از مهم-ترین ویژگی-های دوره محمد رضا شاه این است که با وجود توسعه نیافتگی سیاسی از نظر «رشد فرهنگی» شاهـد رشد کشور در زمینه ادبیات (داستان کوتاه، رمان، شعر) - هنر (رشد موسیقی، معماری و تئاتر)

«ملی گرایی»، [شاهــد] (افتخار به تاریخ باستانی ایران و آبرو داشتن ایرانی-ها در سراسر جهان) بودیم و نکته جالب-تـر این که تقریبا هیچ فعال هنری و فرهنگی به خاطر فضای سیاسی از کشور فرار نکرده بود. عمده فعالان زنان و فمینیست-های دو آتشه نیز کمتر به آزادی نسبی زنان و اعطای حق رای به زنان و دادگاه-های مدرن خانواده و نبود مجازات-هایی مانند سنگسار در عصر پهلوی اشاره می کنند.

گمان می کنم کسانی که دو پادشاه پهلوی را از دریچه تنگ عقاید خودشان می بینند و کل ارزش-های آن دوره را که من «مکتب پهلویسم» می نامم مخدوش می کنند، به خود و تاریخ ایران ظلم می کنند. «مکتب پهلویسم»، چهار شاخص عمده دارد:
نخست، «ناسیونالیسم» و گرایش پهلوی-ها به تاریخ ایران باستان و احترام به انگاره-ها و ارزش-های ملی.
دوم، «سکولاریسم» که در زمینه قضایی و فرهنگی تا حد زیادی محقق شده بود.
سوم، «مدرنیسم» که گرایش پهلوی-ها به مدرن سازی و صنعتی کردن ایران است.
چهارم، «دیپلماسی منافع ملی-محور» که باعث احترام داشتن ایرانی-ها در جهان و اهمیت داشتن ایران به عنوان یک بازیگر مهم خاورمیانه شده بود.

«پهلویسم»، حکومت نیست بلکه یک «روش و بینش» فرهنگی و اجتماعی است که حتا امروز در جنگ فکری با بنیادگرایان اسلامی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. من به عنوان یک جوان ایرانی معتقدم نگاه نسل گذشته ایران به پهلوی-ها نه تنها غلط بود بلکه باعث شد کشور ایران در این دوره که اکثر کشور-ها به سمت توسعه پیش می روند دچار عقب-ماندگی فرهنگی و اقتصادی و گرفتار حکومت شوم مذهبی شود. آری، «محمدرضا شاه پهلوی» مدتی است به تاریخ پیوسته ولی،
«مکتب پهلویسم» همچنان می تواند راهگشای آینده ما باشد.

کورش از تهران
جفای تاریخی در حق محمدرضا شاه [+]
کیهان لندن [+] - آذر 1389 – دسامبر 2010

Labels: , , ,

Wednesday, December 01, 2010


چرا از پهلوی ها دفاع می کنم؟


کورش از تهران



پهلوی-ها نوعی روش و بینش نوین به ایران آورند حالا چه مخالف-شان باشیم یا نباشیم، این مقاله صرفا دفاع از دودمان پهلوی نیست بلکه دفاع از یک سبک زندگی، زیست فرهنگی و بینش سیاسی است. عصر پهلوی مانند هر دوره تاریخی دارای نقاط ضعف و قوت است ولی آنچه عصر پهلوی را از سایر دوره-های تاریخی ایران متمایز می کند، "عزم" و "اراده" دو پادشاه پهلوی برای مدرن کردن ایران است. گمان می کنم ایران عصر پهلوی بیش از هر دوره-ای توانایی رسیدن به آزادی سیاسی را داشت.

یکی از دوران-هایی که هنوز با انصاف و به روشی تحقیقی مورد بررسی قرار نگرفته عصر پهلوی است. از یک طرف اسلام-گرایان در مورد آن دوره به جعل کاری و تحریف واقعیات دست می زنند و مورخان حکومتی در جمهوری اسلامی اطلاعات غلط به جوانان می دهند، و از سوی دیگر گرایش-های چپ و مصدقی و جبهه-ای ها هم هنوز با بغض دوره پهلوی را می بینند. یعنی آن چه در تمام این بررسی-ها مغفول مانده تحلیلی همه جانبه و منصفانه و علمی است. به نظر من گفتمان عصر پهلوی را می توان ذیل چهار سرفصل خلاصه کرد:

اول- ملی گرایی هویت مدارانه و تلاش رضا شاه در زمینه برقراریِ "یک واحد ملی" است. پیش نیاز ایجاد هر نوع دولت ملی ابتدا شکل گیری یک واحد ملی (فارغ از روابط قومی و قبیله-ای) و امنیت است که با ظهور رضاشاه این مهم تحقق یافت و بعد دیگر ناسیونالیسم عصر پهلوی محترم بودن انگاره-های هویت ملی و تاریخ ایران باستان است.

دوم- مدرنیزاسیون اقتصادی در عصر پهلوی-ها جنبه عینی-تر یافت و بسیاری از زیرساخت-های صنعتی پایه گذاری گردید و ایران را از حالت اقتصاد کشاورزی به نوعی اقتصاد صنعتی رهنمون ساخت. به خصوص در اواسط دهه 40 و اوایل دهه 50 خورشیدی ایران به لحاظ آمار-های اقتصادی دوران رشد اقتصادی بدون تورم بالا و با نرخ اشتغال نسبتا کامل رو به رو بوده که عموم مخالفان محمد رضا شاه از ذکر این موارد خودداری می کنند. ممکن است این مدرنیسم ناقص بوده و بطور همگن در سطح کشور توزیع نشده بود ولی "رویکرد" پهلوی-ها به سوی ساختن کشور و آماده نمودن ایران برای ورود به اقتصاد جهانی بود. پرسش من از مخالفان این است در ایران امروز چند نمونه مانند خیامی-ها و ایروانی-ها و لاجوردی-ها و رضایی-ها و هژبر یزدانی-ها داریم؟

سوم- عرفی گرایی که هرچند باز بطور کامل تحقق پیدا نکرده بود ولی به طرز ملموسی جدایی امر حکومتی از امر مذهبی در آن دوره را شاهد بودیم که حتا بسیاری از سنت گرایان مذهبی هم معترف هستند ایمان دینی مردم و معنویت در عصر پهلوی به مراتب از دوره جمهوری اسلامی بیشتر، با کیفیت-تر و خالصانه-تر بوده و وجود آزادی-های اجتماعی و فرهنگی در آن دوره تایید کننده تحقق سکولاریسم فرهنگی و هنری است و در حوزه قضایی نیز دادگستری عرفی و قضات پاکدامن از ویژگی-های عمده عصر پهلوی است.

چهارم- دیپلماسی متوازن که با توجه به جهان دو قطبی آن روزگار حکومت پهلوی توانسته بود ضمن داشتن روابط خوب با غرب، روابط مناسبی نیز با شوروی داشته باشد و در زمینه دیپلماسی منطقه-ای نیز اعراب به ایران به مثابه یک کشور نظم دهنده و نگه دارنده توازن می نگریستند نه برهم زننده آرامش و تنش آفرین مانند امروز.

هرچند حلقه گمشده در عصر پهلوی اولا نوعی حکومت آمریت فردگرایانه بود و در وهله دوم فقدان احزاب سیاسی ریشه دار ولی به خاطر به وجود آمدن طبقه متوسط اقتصادی و شهری و وجود طبقه صنعتگر مدرن، دمکراسی سیاسی و اجتماعی نیز در دسترس بود چرا که تقریبا تمام پیش نیاز-های دمکراسی در ایران آن روز جلوه-گر شده بود ولی با ندانم کاری گروه های سیاسی و بغض های سیاسی و حتی شخصی و با نفوذ فرهنگ ضد غرب و ضد سرمایه-داری که هم از جانب اسلامی ها و هم از جانب چپ-ها تبلیغ می شد به عصر فاجعه-آمیز جمهوری اسلامی وارد شدیم. من معتقدم اگر چند نسل کنونی و آینده ایران تمام تلاش خود را صرف کنند و بتوانند حکومت اسلامی را کنار بزنند ما تازه به مقطع سال 57 می رسیم. آیا چنین وضعیتی معرف یک قهقهرای فرهنگی و انحطاط سیاسی برای یک کشور نیست؟


پهلوی ها نوعی روش و بینش نوین به ایران آورند حالا چه مخالفشان باشیم یا نباشیم، این مقاله صرفا دفاع از دودمان پهلوی نیست بلکه دفاع از یک سبک زندگی، زیست فرهنگی و بینش سیاسی است. عصر پهلوی مانند هر دوره تاریخی دارای نقاط ضعف و قوت است ولی آنچه عصر پهلوی را از سایر دوره های تاریخی ایران متمایز می کند، "عزم" و "اراده" دو پادشاه پهلوی برای مدرن کردن ایران است. گمان می کنم ایران عصر پهلوی بیش از هر دوره ای توانایی رسیدن به آزادی سیاسی را داشت.

کورش از تهران
کیهان لندن[+]

Labels: , ,