چرا از پهلوی ها دفاع می کنم؟
کورش از تهران
یکی از دوران-هایی که هنوز با انصاف و به روشی تحقیقی مورد بررسی قرار نگرفته عصر پهلوی است. از یک طرف اسلام-گرایان در مورد آن دوره به جعل کاری و تحریف واقعیات دست می زنند و مورخان حکومتی در جمهوری اسلامی اطلاعات غلط به جوانان می دهند، و از سوی دیگر گرایش-های چپ و مصدقی و جبهه-ای ها هم هنوز با بغض دوره پهلوی را می بینند. یعنی آن چه در تمام این بررسی-ها مغفول مانده تحلیلی همه جانبه و منصفانه و علمی است. به نظر من گفتمان عصر پهلوی را می توان ذیل چهار سرفصل خلاصه کرد:
اول- ملی گرایی هویت مدارانه و تلاش رضا شاه در زمینه برقراریِ "یک واحد ملی" است. پیش نیاز ایجاد هر نوع دولت ملی ابتدا شکل گیری یک واحد ملی (فارغ از روابط قومی و قبیله-ای) و امنیت است که با ظهور رضاشاه این مهم تحقق یافت و بعد دیگر ناسیونالیسم عصر پهلوی محترم بودن انگاره-های هویت ملی و تاریخ ایران باستان است.
دوم- مدرنیزاسیون اقتصادی در عصر پهلوی-ها جنبه عینی-تر یافت و بسیاری از زیرساخت-های صنعتی پایه گذاری گردید و ایران را از حالت اقتصاد کشاورزی به نوعی اقتصاد صنعتی رهنمون ساخت. به خصوص در اواسط دهه 40 و اوایل دهه 50 خورشیدی ایران به لحاظ آمار-های اقتصادی دوران رشد اقتصادی بدون تورم بالا و با نرخ اشتغال نسبتا کامل رو به رو بوده که عموم مخالفان محمد رضا شاه از ذکر این موارد خودداری می کنند. ممکن است این مدرنیسم ناقص بوده و بطور همگن در سطح کشور توزیع نشده بود ولی "رویکرد" پهلوی-ها به سوی ساختن کشور و آماده نمودن ایران برای ورود به اقتصاد جهانی بود. پرسش من از مخالفان این است در ایران امروز چند نمونه مانند خیامی-ها و ایروانی-ها و لاجوردی-ها و رضایی-ها و هژبر یزدانی-ها داریم؟
سوم- عرفی گرایی که هرچند باز بطور کامل تحقق پیدا نکرده بود ولی به طرز ملموسی جدایی امر حکومتی از امر مذهبی در آن دوره را شاهد بودیم که حتا بسیاری از سنت گرایان مذهبی هم معترف هستند ایمان دینی مردم و معنویت در عصر پهلوی به مراتب از دوره جمهوری اسلامی بیشتر، با کیفیت-تر و خالصانه-تر بوده و وجود آزادی-های اجتماعی و فرهنگی در آن دوره تایید کننده تحقق سکولاریسم فرهنگی و هنری است و در حوزه قضایی نیز دادگستری عرفی و قضات پاکدامن از ویژگی-های عمده عصر پهلوی است.
چهارم- دیپلماسی متوازن که با توجه به جهان دو قطبی آن روزگار حکومت پهلوی توانسته بود ضمن داشتن روابط خوب با غرب، روابط مناسبی نیز با شوروی داشته باشد و در زمینه دیپلماسی منطقه-ای نیز اعراب به ایران به مثابه یک کشور نظم دهنده و نگه دارنده توازن می نگریستند نه برهم زننده آرامش و تنش آفرین مانند امروز.
هرچند حلقه گمشده در عصر پهلوی اولا نوعی حکومت آمریت فردگرایانه بود و در وهله دوم فقدان احزاب سیاسی ریشه دار ولی به خاطر به وجود آمدن طبقه متوسط اقتصادی و شهری و وجود طبقه صنعتگر مدرن، دمکراسی سیاسی و اجتماعی نیز در دسترس بود چرا که تقریبا تمام پیش نیاز-های دمکراسی در ایران آن روز جلوه-گر شده بود ولی با ندانم کاری گروه های سیاسی و بغض های سیاسی و حتی شخصی و با نفوذ فرهنگ ضد غرب و ضد سرمایه-داری که هم از جانب اسلامی ها و هم از جانب چپ-ها تبلیغ می شد به عصر فاجعه-آمیز جمهوری اسلامی وارد شدیم. من معتقدم اگر چند نسل کنونی و آینده ایران تمام تلاش خود را صرف کنند و بتوانند حکومت اسلامی را کنار بزنند ما تازه به مقطع سال 57 می رسیم. آیا چنین وضعیتی معرف یک قهقهرای فرهنگی و انحطاط سیاسی برای یک کشور نیست؟
کورش از تهران
کیهان لندن[+]
Labels: kayhanonline-London, چرا از پهلوی ها دفاع می کنم؟, کورش از تهران
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home