Thursday, March 27, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي



M. Kahil
Daily Cartoon March 16, 2003



با ياد و خاطرهْ همهْ بخون تپيدگان مبارز
و با آرزوي آزادي همهْ زندانيان سياسي - روزنامه نكاران آزاد انديش و دانشجويان مبارز در سياهچالهاي رژيم فقيهان وقيح !
و با اميد به برقراري آزادي انديشه براي همه

**********************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

***********************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Sunday, March 23, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار و ا’ستوار ميماني.


آزاد سازي عراق به شيوهْ - “ آمريكائي - انگليسي “
- برقراري و استقرار آزادي و دموكراسي و حكومت مردمي در عراق توسط ر’باتهاي كامپيوتري تا بدندان مسلح به سلاح هاي الكترونيكي
و ريزش باران موشكها و بمب هاي هوشمند بر فراز آسمان عراق و بر سر مردم زجر كشيدهْ عراق !!!
««« سالي كه نكوست -- از بهارش پيداست !!! »»»


*********************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

**********************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

Thursday, March 20, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار و ا’ستوار ميماني.

بهاران خجسته و نوروز بر شما مبارك باد


با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...

بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

***************************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

******************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))


ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار و ا’ستوار ميماني.

بهاران خجسته و نوروز بر شما مبارك باد


با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

***************************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

******************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

Wednesday, March 19, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار و ’استوار ميماني.

بهاران خجسته باد


با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

***************************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


******************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار و ’استوار ميماني.

بهاران خجسته باد


با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

********************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم

*********************************




******************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Saturday, March 15, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار ميماني.
بهاران خجسته باد
چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد.

چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...

بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

***********************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

************************************
« تاريخ » شرح جنگ ها و عياشي ها - و بيان كاميابي ها و شكست هاي سلاطين و سرداران نيست ؛
تاريخ - بعنوان يك علم - بمعناي بررسي ؛ كشف و تبيين روابط ؛ حوادث و حركت هاي اجتماعي است ؛
و هم از اين روست كه درك تاريخ ؛ درك چشم اندازهاي « آينده » نيز هست چرا كه « آينده » برآيند ناگزير « گذشته » و « حال » است .
( از مقدمهْ كتاب « حلاج » چاپ يازدهم )

*************************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم

*****************************************
((( خبرچين)))
((( هميشك )))
.

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

Friday, March 14, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار ميماني.

بهاران خجسته باد
چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد.

چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .

با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

*****************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

*****************************

آنچه كه در زير ميخوانيد مقالهْ اي است كه دوست نازنين آقاي « افشين زند » در وبلاگ خود در پيوند با معرفي آقاي علي ميرفطروس نوشته اند.


علی ميرفطروس ؛ انديشه ای که سانسور شدنی نيست!


دکتر علی ميرفطروس يکی از تأثير گذارترين روشنفکران معاصر وطن ماست. او را می توان فيلسوف تاريخ، منتقد ادبی، منتقد مذهبی و شاعر دانست.
ميرفطروس به خاطر انديشه ژرف و ازاديخواهانه اش بر عليه استبداد، جلای وطن کرد و در پاريس اسکان نمود.
در سالهائی که گذشت، همواره اين متفکر پيشرو روشنفکری از سوی دستگاه اختناق و سانسورچی های جغله اش (گاه حتی در هیئت روشنفکر!) سانسور شد؛
با اين وجود، شايد بتوان گفت که تأثير نظريات ميرفطروس خصوصآ در مورد اسلام و تاريخ اسلام بر روی نسل جوان بيش از همترازان اوست.
نگاه عميق ميرفطروس به مقوله حقوق بشر خود يکی از شاخصه هائی ست که چنین روشنفکر برجسته ای را برجسته تر می کند.
او که خود - بخاطر جو زمانه - فعاليت های فرهنگی (سياسی) خود را از چپ شروع کرد، با شناخت علمی ماهيت خشونتگرای چپ سنتی
و بی اعتبار شدن شخصيت والای انسان در اين نوع جهان بينی از ان کنده شد و به انسان گرائی محض روی اورد.
کتاب بزرگ "حلاج" فراورده اين دوران است. در باب اسلام، او دو جلد کتاب "اسلام شناسی"(1357) را نوشت که کاری بس شجاعانه و روشنگرانه بود.
اين اثر به روشنی نشان می دهد که دکانداری دين از همان ابتدا نيز بقصد چپاول و بهره کشی انسان ها براه افتاده بوده است.
پس از ان گفتار هايي دارد در باب روشنفکری و ادبيات و نقد که در مجموعه "هفت گفتار" گرد امده اند.
شايد بتوان از "ملاحضاتی در تاريخ ايران" به عنوان چکيده فلسفه و ديدگاه او در مورد چگونگی ورود اسلام به ايران و ريشه يابی ايران اسلامی ياد کرد.
"عماد الدين نسيمی"، شاعر جنبش ضد اسلامی حروفيه اثر برجسته ديگری ست که در کنار "هفت گفتار"، تاريخ اجتماعی ايران زمين را به درستی می کاود
و چهره هائی را معرفی می کند که کمتر شناخته شده اند.
"رو در رو با تاريخ" هم مجوعه مصاحبه بسيار گرانبهائی ست که ميرفطروس در ان گذشته تنيده ايران در اسلام را به روشنی می گشايد و در برابر بيننده قرار می دهد.
از اين متفکر بلند اوازه و ضد استبداد اثار ديگری نيز چون "جنگ سهند" (1349 مجله ادبی زير نظر ميرفطروس)،
"کتاب هنر و ادبيات" (شماره دوم جنگ سهند؛ 1351)، "اوازهای تبعيدی" و "سرود انکه گفت: نه!"(هردو مجموعه شعر؛ 1356)
"جنبش حروفيه و نهضت پسيخانيان"(نقوطيان) منتشر گردیده است که همگی ستارگانی هستند در ظلمتکده جهل و خشونت.
به همه ياران مطالعه اثار اين روشنگر معترض و وجدان بيدار زمان ما را توصيه می کنم.

----------------

حافظ و اسلام!

بيار ساقی ان می که حال اورد
کرامت فزايد، کمال اورد
بمن ده که بس بي دل افتاده ام
وزين هردو، بی حاصل افتاده ام

...اينهمه شادی و شادخواری، اينهمه "بزم نامه" ها و "ساقی نامه" ها و "مغنی نامه" ها تنها و تنها، متأثر از ائين های ايرانی قبل از اسلام(يعنی ائين "ميترائی" و "زرتشتی") می توانند باشند و "روح اسلام" از انها بیزار و گريزان است. در حقيقت شاعری مانند "حافظ" انقدر که از ارزش های "ديرينه" و "پيشينه" (يعنی ايران قبل از اسلام) سخن گفته، از ارزش های اسلامی - بطور کلی- غافل است. مثلآ توجه کنيد که "حافظ" چقدر از سياوش، مغان، پير مغان، خرابات، جمشيد، فريدون، کاوس، جام جم، کيخسرو، باربد، نکيسا، مانی، مهر، شيرين، خسرو، اتشکده، زرتشت و... ياد کرده و چه مقدار مثلآ از "حضرت محمد" و "علی" ...(تقريبآ هيچ). در حاليکه، بگفته يکی از محققان: "حافظ" بيش از هزار بار به نام ها و اصطلاحات و ائين های ايرانی پيش از اسلام اشاره کرده است. با اين حساب، کسانی که از "روح اسلامی در اشعار حافظ" سخن گفته اند، تنها از روح خودشان حرف زده اند! اگر- به راستی- فرهنگ ايرانی، اسلامی (و خصوصآ شيعی) بود، امروزه بزرگترين و معروفترين شاعران ما، نه فردوسی و حافظ و نظامی و مولانا و سعدی، بلکه سرايندگان کتاب های "طريق البکاء" و "طوفان البکاء" و " روضة الشهداء" می بودند (که شعرها و مرثيه هائی در باره "شهيدان کربلا" سروده اند).
دکتر علی ميرفطروس - ديدگاه ها؛ چاپ دوم (نشر نيما)، صفحات 46 و 47.
-----------
افشين زند

********************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

Thursday, March 13, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار ميماني.

بهاران خجسته باد
چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد.

چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .

با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

******************************
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

“ افسانه ها ؛ در محك تاريخ فرو مي ريزد . “

بعضي - محققين اسلامي - بدرستي - يادآور ميشوند كه :
“ چهل سال شمشير از دست علي نيفتاد تا اركان اسلام ؛ مشيٌد گرديد “ . »»( زندگاني امام حسين - عمادزاده - ص 106 )
نظريه پردازان “ تشيع سرخ علوي “ - بدروغ - تآكيد ميكنند كه :
“ « علي » براي نابود كردن بردگي ؛ از طرفي با اشراف زميندار و برده دار در افتاد و از طرف ديگر :
بردگان را از حقوق اجتماعي و حتي اقتصادي برخوردار ساخت “ . »» ( ابوذر ورداسبي - جزميت فلسفه حزبي - ص 290 )
كتب معتبر تاريخي خلاف اين ادعا را نشان ميدهند . از جمله : « طبري » يادآور ميشود كه :
“ « حضرت علي » در سومين روز خلافتش ندا داد كه : “ هر غلامي كه سوي مالكان ( اربابان ) خويش باز نگردد ؛ خونش هدر است “ . »»»
»»» ( تاريخ طبري - ج 6 - ص 2339 ) .
با چنين سياستي در برابر بردگان بود كه « ’معقل بن قيس » - ( سردار علي ) در جنگي همهْ آن كساني - كه “ ’مرتد “ شده و از پذيرفتن اسلام ؛
سر ؛ باز زده بودند - را كشت و پانصد زن و كودك نصراني ( مسيحي ) را بجرم نپذيرفتن اسلام و يا ندادن “ جزيه “ برده ساخت
و همهْ اين كودكان و زنان را به يك ميليون ( درهم ؟ ) فروخت . « حضرت علي » دربارهْ برده كردن اين زنان و كودكان و فروش آنها ؛ به « ’معقل بن قيس » گفت :
“ نكو كردي و بجا كردي ! “ . »» ( نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج6 - ص 2665-2666 + كامل - ابن اثير - ج 1 - ص 330 - 331 ) .

« يعقوبي » ( مورخ شيعي ) در توصيف عملكردهاي سياسي - اجتماعي حضرت علي ؛ جملاتي كوتاه - اما گويا و تكان دهنده دارد . او مينويسد :
“ « علي » ؛ حكم هاي شگفت آوري داشت ؛ چنانكه قومي را در آتش زد و ديگراني را بوسيلهْ دود از ميان ’برد و بعضي انگشتان دست را در دزدي ’بريد ؛
و ديواري را به سر دو نفر كه آندو را مشغول فسقي ديد ؛ خراب كرد “ . »» ( تاريخ يعقوبي - ج2 - ص 137-138 )

در ادامهْ اين “ حكم هاي شگفت آور “ بود كه حضرت علي :
“ در يك روز 2500 تن از قوم « ازد » را كشت و بقولي : آنقدر از مردم را كشت كه كسي نبود كسي را تسليت گويد و هر خاندان بكشتگان خود مشغول بود . “
»»» ( مروج الذهب - ج 1 - ص 729 ) .

چنين بود “ آزادمنشي ؛ متانت ؛ جا افتادگي سياسي ؛ تعالي روحي و بلند نظري انقلابي حضرت علي « اين » با شرفترين و صديقترين دموكرات تاريخ !!! “
»»» ( نشريهْ مجاهد - شمارهْ 266 - ص 18 - “ اتنقاد آقاي ورداسبي بر كتاب اسلامشناسي “ )

و چنين است كه بقول آن فرزانهْ انديشمند :
««« افسانه ها ؛ در محك تاريخ فرو مي ريزد . »»»

ما - در كتاب حاضر - ضمن پاسخگوئي به “ انتقادات “ مندرج در نشريات “ مجاهد “ - كوشيديم تا پندار يك « نقد » را - دربارهْ كتاب اسلامشناسي - نشان دهيم ؛
و با تكيه بر اسناد و مدارك معتبر تاريخي - و نيز آثار نظريه پردازان “ تشيع سرخ علوي “ - تلاش كرديم تا - بطور مختصر - با نقد يك « پندار »
به افسانه سازي ها و پندار بافي هاي موجود - دربارهْ خصلت انقلابي اسلام و ماهيت ضد اشرافي حضرت محمد ؛ علي و ... خاتمه دهيم .

بنظر ميرسد كه لازم است در پايان كتاب از “ انگيزهْ ديگر “ آقاي ورداسبي ( در “ انتقاد “ از كتاب كوچك اسلامشناسي و دشنام به ما نيز سخني بگوئيم :
لازم است كه به خوانندگان آگاه ؛ مقالهْ بلند ما ( دربارهْ كتاب “ سرخ جامگان و نمد پوشان “ - اثر بديع “ ! آقاي ورداسبي
و افشاي مستند “ سرقت “ ايشان از نوشته هاي علامهْ “ دهخدا “ ) را يادآور شويم
( مقالهْ : تحقيق تاريخي ؛ آري ! تحريف و سرقت تاريخي ؛ نه ! - بفلم سيد جواد صدر بلاغي - روزنامهْ كيهان - 31 خرداد 1357 - ص 15 ) .

لازم است يادآور شويم كه انتشار اين مقالهْ مستند ؛ محافل ادبي و تحقيقاتي ايران را دچار شگفتي ساخت و ناشر كتاب ( انتشارات پيوند - روبروي دانشگاه تهران )
ضمن تشكر و قدرداني از ما - در افشاي اين “ سرقت تحقيقاتي “ - و براي حفظ حيثيت انتشاراتي خود ؛ تمام نسخه هاي كتاب مذكور را جمع آوري
و از فروش يا انتشار مجدٌد آن “ خودداري “ كرد .

لازم است يادآور شويم كه مقالهْ مندرج در روزنامهْ كيهان آنچنان مستند و مستدٌل بود كه آقاي ورداسبي را مجبور ساخت تا - سراسيمه و هراسان -
- در انتشار مجدٌد كتاب ( توسط انتشاراتي مجهولي بنام “ انتشارات امام “ ) فصل اول كتاب خود ! را “ بنا به دلايلي “ (؟) كاملا“ حذف نمايند
( نگاه كنيد به : ص 2 - كتاب نمد پوشان - ابوذر ورداسبي - انتشارات امام - سال 1358 ) . بدين ترتيب :
با حذف كامل يك فصل و با “ دستكاري “ در فصل ديگر كتاب ؛ آقاي ورداسبي به مضمون اصلي مقالهْ ما ( دربارهْ سرقت ايشان از مندرجات تاريخي لغت نامهْ دهخدا )
گردن گذاشتند و - خود - تصديق كرده اند كه : “ گواه سارق صاذق ؛ در آستين باشد “ !

بنظر ميرسد كه اين مسائل لازمند در پايان كتاب حاضر آورده شوند چرا ؟ كه ضمن ياذآوري يك “ سرقت تاريخي “ ؛ متاسفانه ملاحضه ميكنيم
كه در ادبيات مجاهدين هنوز نيز به “ تحقيقات “ و “ انتقادات “ آقاي ورداسبي ( آنهم بعنوان “ برادر پژوهشگر “ ! و “ محقق انديشمند “ ! ) استناد ميكنند.
( از جمله نگاه كنيد به : مقالهْ آقاي مجيد شريف - نشريهْ مجاهد - شمارهْ 276 - ص 19 ).

بقول « مولانا » :
اي ’محدث از خطاب و از خطوب /// بگذار اينك ! آهن سردي مكوب !
10 / 5 / 1986 - برلن - آلمان غربي

-----------------------
« بابك دوستدار »
مروري بر “ گزيده “هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” »
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. / تا فردا / ”مزدك ” / « پايدار وپيروز باشيد. » .
--------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

Wednesday, March 12, 2003

بهاران خجسته باد


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد


اچهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .

با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

تشيٌع علي يا تملقٌ علي ؟

بر خلاف نظر مدعيان “ اسلام راستين “ و “ تشيٌع سرخ و انقلابي علوي “
تاريخ جوامع بشري با پيدايش اسلام و ظهور حضرت محمد يا علي آغاز نمي شود همچنانكه با مرگ آنان نيز پايان نمي يابد .
تاريخ بشري : حماسهْ پايان ناپذيري است كه گذشته هاي دور آنرا انشاء ميكند و آيندهْ دور نيز آنرا خواهد ساخت.
در چنين چشم اندازي ؛ زندگي و حيات « علي »ها ميتواند فقط “ نقطه “ يا “ خط “ كوچكي برگسترهْ ’پرفراز و نشيب تاريخ بشري باشد .
بنابراين : بنظر ما - چنانكه نشان داده ايم - حضرت علي - بعنوان يك انسان ؛ با همهْ ضعف هايش - نه “ پيگيرترين پشتيبان مولدٌان و زحمتكشان “ ؛
نه “ با شرفترين و صديقترين دموكرات تاريخ “ بوده و نه “ نماينده و سخنگوي تمام بشريت مظلوم “ .
اينگونه نگاه به تاريخ بشري - قبل از هر چيز - نشان دهندهْ “ تنگ نظري تاريخي “ و بيانگر “ كيش شخصيت “ كساني است كه “ تشيعٌ علي “ را با “ تملٌق علي “ عوضي گرفته اند . ما - در اينجا - برآن نيستيم كه اقدامات اقتصادي - اجتماعي و مواضع سياسي - طبقاتي « حضرت علي » را به بررسي بكيريم ؛
( در كتاب اسلامشناسي و نيز در صفحاتي از كتاب حاضر ؛ ما به گوشه هائي از مواضع طبقاتي و عملكردهاي سياسي - اجتماعي آن حضرت اشاره كرده ايم )
با ذكر جند سند از كتب معتبر تاريخي كه مورد قبول و استناد مدعيان تشيٌع سرخ علوي نيز هست اشاره ميكنيم تا اين
“ شريف ترين ؛ پاك ترين و آگاه ترين مدافع محرومان تاريخ و پيشواي سرخ انديشان و سخت ريشگان همهْ روزگاران (×) “ بهتر بشناسيم .
(×) »»» ( جزميٌت فلسفهْ حزبي - ابوذر ورداسبي - ص 278 )
« حضرت علي » نيز - چونان « حضرت محمد ؛ ابوبكر ؛ ’عمر و عثمان - توسل به “ قهر “ و خشونت را بهترين وسيله براي پيشبرد و استقرار اسلام ميدانست ؛
بطوريكه تاكيد ميكرد : “ ما ؛ عقايد ( بينشها )مان را بر شمشيرهاي مان ؛ حمل ميكنيم “ . »»» ( نهج البلاغه - خطبهْ 150 )

براين اساس بود كه « حضرت علي » معتقد بود : “ همانا خدا اين ا’متٌ را بتازيانه و شمشير ادب كرده است و هيچكس نزد امام ؛ مدارا و نرمي نيايد “ . (××)
(××) »»» ( تاريخ يعقوبي - ج 2 - ص 138 )

-----------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
---------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))


ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند

Tuesday, March 11, 2003

ايراني ! تو پايدار ميماني .
بهاران خجسته باد





من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي



چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد


اچهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

ثروت ها و املاك « حضرت علي »

در مورد ثروت هاي حضرت علي ؛ ما ضمن تآكيد مجدد به اسناد و استنادات كتاب « الفصل ... »( ج4 - ص 141 )‌ + « تجارب السلف » ( ص 13 )
+ « جواهرالولايه » ( ص 137 ) يادآور ميشويم كه اسناد مربوط به ثروت ها و املاك حضرت علي در متون و منابع ديگر هم آمده است
و حتا نظريه پردازان معروف “ اسلام راستين “ ( از جمله : آيت الله طالقاني و دكتر شريعتي ) آنرا تائيد كرده اند .
در شرايط خارج از كشور و تبعيد ؛ تنها عدم دسترسي به متون و منابع تاريخي است كه ما را از ارائهْ اسناد و مدارك بي شما باز ميدارد.

« حضرت علي » - در وصيت نامهْ خود - از نخلستان ها و كنيزكان و اموال خويش ياد ميكند كه سرپرستي آنها را به امام حس و سپس به امام حسين واگذار ميكند.
»»» ( نگاه كنيد به : نهج البلاغه ) - « طبري » نيز - در تفسير خود - به اين ميئله اشاره كرده است . »»» ( تفسير طبري - ج 2 - ص 412 ) .

« ابن طقطقي’ » ( مورخ شيعي ) ضمن تاكيد براين نكته كه “ هريك از خلفاي راشدين ( ابوبكر ؛ عمر ؛ عثمان و علي )
صاحب ثروتهاي هنگفت و باغ و درخت و اموال بودند “ به املاك حضرت علي اشاره نموده ( تاريخ فخري - ص 97 ) و تاكيد كرده كه :
“ اميرالمؤمنين در آمد سرشاري از املاك خود داشت “ »»» ( تاريخ فخري - ص 100 ) .

نظريه پرداز معروف “ اسلام راستين “ ( آيت الله طالقاني ) نيز از املاك و زمين هائي نام مي برد كه
حضرت علي - بهنگام مرگ - آنها را “ وقف “ كرده است از جمله : اراضي ينبع’ - وادي القراء - اذينه - و - قيصره ( اسلام و مالكيت - ص 168 ) .

روشن است كه اين املاك “ وقفي “ غيراز املاك متعددي است كه پس از شهادت علي - بعنوان ارث - به امام حسن و امام حسين و ديگر فرزندان متعدد حضرت رسيده است .
مورخين تعداد فرزندان علي را از 32 تا 48 تن نوشته اند و قابل ذكر است كه قسمت كوچكي از ميراث علي به يكي از فرزندانش ( بنام ’عمر ) رسيد
و او آنچنان در رفاه و آسايش زندگي كرد تا به سن 85 سالگي رسيد و در “ ينبع’ “ درگذشت . »»» ( تاريخ طبري - ج6 - ص2696 ) .

نظريه پرداز “ تشيع سرخ علوي “ ( مرحوم دكتر شريعتي ) نيز تاكيد ميكند :
“ علي در « ينبع’ » يك مركز كشاورزي ميسازد و به توليد مي پردازد . شايد براي اولين بار است كه كسي در اين منطقه ؛
اساسا“ كشاورزي را بشكل يك سرمايه گزاري دقيق و بشكل يك سرمايه گزاري دقيق و بشكل يك كار متراكم و برجسته ؛ شروع ميكند “ . »»»
»»» ( قرن ما ؛ در جستجوي علي - ص 90 - م . آ - 26 )

بدين ترتيب : ملاحضه ميكنيم كه همهْ تئوري بافي ها و افسانه پردازي هاي آقايان ورداسبي و شريف - و ديگر مدعيان “ تشيع سرخ انقلابي “ -
- دربارهْ “ فقر “ و “ تنگدستي “ حضرت علي تا چه اندازه بي اساس و بدور از حقايق تاريخي ميباشد .
در اشاره به اين “ افسانه سازان اسلامي “ است كه « مولانا » ميگويد :
’قوت ما باشد : دروغ و لاف و لاغ /// شورش معده است ما را زين بلاغ

قابل ذكر است كه “ رياضت “ ؛ “ فقرپرستي “ و “ ز’هدگرائي “ حضرت علي نيز هيچگاه داراي مضموني انقلابي يا مترقي نبوده است
رياضت ؛ ز’هد و پوشيدن لباس هاي خشن و وصله دار نه ناشي از فقر و تنگدستي اقتصادي علي ؛ بلكه - اساسا“ - ناشي از تسليم طلبي روحي و مذهبي
( ترس و ر’عب از خدا ) و حاصل “ نفس كشي صوفيانه “ بوده است . آنگونه ر’هدگرائي ها ؛ “ فقرپرستي “ها و رياضت ها را ما -
- در ابوبكر ؛ عثمان و خصوصا“ در “ ’عمر “ بيشتر سراغ داريم و شگفت نيست كه “ منصور “ ( خليفهْ پروتمند و خونخوار عباسي ) نيز
“ همواره لباس خشن مي پوشيد و گاه پيراهنش را وصله ميكرد “ ! . »»» ( نگاه كنيد به : تاريخ فخري - ابن طقطقي’ - ص 214 + كامل - ابن اثير - ج 9 - ص 285 ) .

همين خليفهْ “ زاهد “ و “ رياضت كش “ پس از مرگ ؛ نزديك به 14 ميليون دينار طلا ( حدود 280 ميليون فرانك ) و 600 ميليون درهم ( حدود 600 مبليون فرانك )
از خود باقي گذاشت و بهنگام مرگ بفرزند و جانشينش ( مهدي عباسي ) گفت :
“ من ترا چندان مال ؛ فراز آورده ام كه اگر 10 سال نيز خراج بتو نرسد ؛ ارزاق سپاه و نفقات و مخارج ثغور را بدان كفايت تواني كرد . »»»
»»» ( تاريخ طبري - ج 11 - ص 5047 + مروج الذهب - ج 2 - ص 312 + به نقل از : رسالهْ منتشر نشدهْ : نهضت سرخ جامگان ) .

-----------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
---------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Thursday, March 06, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي




چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد


چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .

با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...

********************
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس


« “ رويدادهاي تاريخي با تئوري من ؛ خوانائي ندارند ؛ پس : بدا به حال رويداد ها !!! “ » . “ هگل “


شيعه گرائي و « شيعه سازي » جامعهْ ايراني


روستائيان و توده هاي محروم ايراني پس از مبارزات بسيار ؛ وقتي كه از استقرار عدالت اجتماعي و ايجاد يك حكومت ملي ( غير عرب ) مآيوس شدند
و با شديدترين سركوب ها و ستم هاي اجتماعي - اقتصادي - سرانجام - به “ پذيرش “ اسلام گردن نهادند ؛
بتدريج خاطرهْ « مزدك »ها و « بابك »ها را از دست دادند
و چهرهْ « حضرت علي » و « امام حسين » را به خاطر كشيدند و در رنجها و مصائب “ خاندان علي “ : رنجها و مظلوميت هاي خود را يافتند و ...

توده هاي ايراني با گرايش به “ تشيع “ از يكطرف سنگري در مبارزه با دين رسمي ’خلفا ( ’سنٌي ) ساختند
و از طرف ديگر با يادآوري خاطرهْ “ شهداي كربلا “ ؛ محروميت ها و مظلوميت هاي خويش را فراموش كردند.
آنها با ياد و خاطرهْ “ شهيدان كربلا “ آرامش مي يافتند ؛ آرامشي كه آنرا در هستي تاراج شدهْ خود نتوانسته بودند بدست آوردند.

و اين چنين شد كه « روضه »ها - بعنوان بهترين وسيله براي “ خلع سلاح “ روحي توده ها - و « ’بقعه »ها و « تكيه »ها -
- بعنوان بهترين تكيه گاه و “ آرامگاه “ خشم مبارزاتي روستائيان و رنجبران - مستقيم و غير مستقيم - به خدمت حكومت هاي وقت درآمدند
و « حضرت علي » و « امام حسين » ( و ديگر امامان شيعه ) - بعنوان « پيشوايان انقلابي ! »
و “ نمايندگان تمام بشريت مظلوم “ ذهنيت تاريخي جامعهْ ما را “ اشغال “ كردند.

-----------------------------

« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .

---------------------------

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Wednesday, March 05, 2003


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي



چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد



چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...

***********************
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

««« ذهنيٌت تاريخي جامعهْ ما و پيشوايان انقلابي ! »»»

و اين چنين شد كه « روضه »ها - بعنوان بهترين وسيله براي “ خلع سلاح “ روحي توده ها - و « ’بقعه »ها و « تكيه »ها -
- بعنوان بهترين تكيه گاه و “ آرامگاه “ خشم مبارزاتي روستائيانو رنجبران - مستقيم و غير مستقيم - به خدمت حكومت هاي وقت درآمدند
و « حضرت علي » و « امام حسين » ( و ديگر امامان شيعه ) - بعنوان « پيشوايان انقلابي ! »
و “ نمايندگان تمام بشريت مظلوم “ ذهنيت تاريخي جامعهْ ما را “ اشغال “ كردند.

با چنين تصٌور و تصويري وقتي كه با ده ها سند معتبر تاريخي ؛ زن بارگي ها ؛ فسادها ؛ خمنريزي ها ؛ سازش ها ؛ سكوت ها
و همكاري هاي اين « پيشوايان انقلابي » با خلفاي جبٌار ا’موي و عباسي طرح و افشاء گرديد ؛ نويسندگان شيعي - خصوصا“ نظريه پردازان “ تشيع سرخ علوي “ -
- يا به “ ترجيع بند “ معروف و مكرٌر “ راوي ’سني بوده “ توسل جستند و يا راوي سند را به اتهام “ شيعهْ صفوي “ و “ اسلام ا’موي “ و “ ’مرتجع “
از گردونهْ مطالعات تاريخي خود خارج كردند و بدين ترتيب :
بخش بزرگي از اسناد و مدارك معتبر تاريخي - دربارهْ زندگي پيشوايان شيعه - را ناديده گرفته و “ بي اعتبار “ دانستند !
بر اين اساس است كه آقايان ورداسبي و شريف گفته ها و روايات « ابن حزم » و “ آيت الله بروجردي كاظميني “ ؛ “ هندو شاه نخجواني “ و ...
را “ بي اساس “ و “ فاقد ارزش تاريخ “ ميدانند.

با چنين شيوهْ ناروائي است كه آقاي ورداسبي ؛ « ابن حزم » را متهم ميكنند كه : “ بر شيعيان و امام اولشان ( علي ) تهمت ها ميبندد و با جعل و غرض
از شآن حضرت علي ميكاهد و مقام و مرتبت والاي عقيدتي و مكتبيش را خدشه دار ميكند “ »» ( مجاهد - ش 266 - ص 18 )
و آقاي شريف نيز براي ردٌ روايت “ حضرت صادق “ »» ( مندرج در كتاب جواهر الولايه دربارهْ صدقه دادن انگشتر گران بهاي حضرت علي )
راوي سند ( آيت الله بروجردي كاظميني ) را “ آخوند مرتجعي “ ميدانند كه با توسل به اين روايت ؛ “ مال اندوزي “ خود و همپالگي هايش را توجيه ميكند “ !
و در عين حال كوشش ميكنند تا به خوانندگان “ انتقادات “ خويش چنين “ القاء “ كنند كه :
“ آيت الله بروجردي كاظميني “ همان “ آيت الله بروجردي “ معروف ( مرجع تقليد شيعيان جهان ) است ! .

اين شيوه اي است كه همهْ نظريه پردازان اسلام راستين و مدعيان “ تشيع سرخ علوي “ از آن استفاده كرده و ميكنند تا - بزعم خويش - بتوانند
“ اسلام ناب نبوي “ و “ تشيع سرخ علوي “ را - بي هيچ شبهه و شائبه اي - عرضه نمايند.

بطوريكه گفتيم : “ دست چين كردن “ مسائل تاريخي ؛ شيوهْ يك محقق و منتقد صادق نيست ؛ اينگونه برخورد با مسائل تاريخي ؛
نه تنها در خدمت ارتقاء آگاهي و غناي شعور تاريخي جامعه نيست ؛ بلكه - اساسا“ - در جهت گمراهي و نا آگاهي مردم است.
اينكه مرحوم “ دكتر شريعتي “ ميگويد : “ اسلامشناسي ؛ آنگونه كه ما دوست داريم و ميخواهيم “ ناظر بر همين شيوهْ غير علمي و نادرست است كه
رويدادهاي تاريخي را نه بر اساس خود رويدادها ؛ بلكه آنها را بر اساس “ خواست “ و “ ميل “ خود تحليل و تفسير ميكند .
در برخورد با اينگونه محققين و باصطلاح “ منتقدين “ است كه « هگل » - در جملهْ طنزآميزي - شيوهْ كار آنها را به ريشخند و مسخره ميگيرد و مينويسد :
« “ رويدادهاي تاريخي با تئوري من ؛ خوانائي ندارند ؛ پس : بدا به حال رويداد ها !!! “ » .
-----------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
---------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Tuesday, March 04, 2003


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي



چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد



چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...

***********************
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

««« دارائي ها و ثروت هاي حضرت علي و عملكردهاي سياسي - اجتماعي او »»»

مسئلهْ مهمي است كه اكثر نويسندگان و محققان شيعه كوشيده اند تا آنرا به سكوت برگزار كنند يا به “ دلخواه “ خود تفسير و تعبير نمايند .
در تاريخ و فرهنگ “ تشيع “ ؛ علي - بعنوان پارساترين و انقلابي ترين شخصيت تاريخ اسلام ( و حتي’ جهان ! ) توصيف شده كه گويا -
- بر خلاف ديگر خلفاي اسلامي - در“ فقر “ و “ تنگدستي “ زندگي ميكرده و بقول آقاي ورداسبي و شريف ؛ در عرصهْ سياسي - اجتماعي نيز
« با شرفترين و صديق ترين دموكرات تاريخ » و « نمايندهْ و سخنگوي تمام بشريت مظلوم و زجر كشيده و شكنجه ديده » بوده است .

چنين توصيف و تصويري از « علي » ( و امام حسين ) - همواره - با روحيهْ زجر ديده و عدالتخواه مردم ما سازگار بوده است .
روستائيان و توده هاي محروم ايراني پس از مبارزات بسيار ؛ وقتي كه از استقرار عدالت اجتماعي و ايجاد يك حكومت ملي ( غير عرب ) مآيوس شدند
و با شديدترين سركوب ها و ستم هاي اجتماعي - اقتصادي - سرانجام - به “ پذيرش “ اسلام گردن نهادند ؛ بتدريج خاطرهْ « مزدك »ها و « بابك »ها را از دست دادند
و چهرهْ « حضرت علي » و « امام حسين » را به خاطر كشيدند و در رنجها و مصائب “ خاندان علي “ : رنجها و مظلوميت هاي خود را يافتند و ...

توده هاي ايراني با گرايش به “ تشيع “ از يكطرف سنگري در مبارزه با دين رسمي ’خلفا ( ’سنٌي ) ساختند و از طرف ديگر با يادآوري خاطرهْ “ شهداي كربلا “ ؛
محروميت ها و مظلوميت هاي خويش را فراموش كردند. آنها با ياد و خاطرهْ “ شهيدان كربلا “ آرامش مي يافتند ؛
آرامشي كه آنرا در هستي تاراج شدهْ خود نتوانسته بودند بدست آوردند.

حكومتهاي شيعه گراي « آل بويه » ؛ « علاء الدين خوارزمشاه » ؛ « سلطان محمد خدابنده » و خصوصا“ حكومت شيعي « صفوي » ؛
به شيعه گرائي و « شيعه سازي » جامعهْ ايراني قدرت و حركت بيشتري بخشيد بطوريكه مثلا“ :
« شاه اسماعيل صفوي » ( بنيانگذار سلسلهْ صفوي ) در ادامهْ “ شيعه سازي “ خود تنها بيست هزار نفر را در تبريز ’كشت
و آنچنان وحشت و خشونتي در شهرها و روستا ها برقرار ساخت كه پيروان مذاهب مختلف -
- از اطراف و اكناف - مذهب خويش را واگذاشتند و به پذيرش “ مذهب شيعه “ گردن نهادند.
»»» ( در اين باره نگاه كنيد به : تاريخ سياسي و اجتماعي ايران از مرگ تيمور تا مرگ شاه عباس - ابوالقاسم طاهري - ص 153 و 160 +
+ تاريخ عالم آراي عباسي - ص 64 و 65 + حبيب السير - ج 4 - ص 527 - 528 ).
----------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-----------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Monday, March 03, 2003


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد.

چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .



با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...

***********************
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

« حضرت علي » نيز از ثروتمندان و توانگران معروف بود !!!

آقاي ورداسبي و سپس آقاي شريف - سراسيمه و شتابان - كوشيده اند تا “ آب تطهير “ بر سر و روي حضرت علي بريزند و او را از “ اتهام “ داشتن ثروت بسيار “ تبرئه “ نمايند ؛
بهمين جهت صفحاتي را در “ فقر “ ؛ “ قناعت “ و “ تنگدستي “ حضرت علي سياه كردند تا ثابت كنند كه آن حضرت نه تنها فاقد “ ثروت بسيار “ بوده اند
بلكه در عين “ قناعت “ و “ تنگدستي “ ؛ “ پيگيرترين پشتيبان مولداٌن و زحمتكشان و نماينده و سخنگوي تمام بشريت مظلوم “
و “ با شرفترين و صديقترين دموكرات تاريخ “ نيز بوده اند !

آقاي ورداسبي ؛ براي بي اعتبار كردن اسناد ارائه شده - ابتدا - ادعا كرده اند كه :
“ كتاب « الفصل ... » يك اثر جدلي (؟) و فاقد ارزش تاريخي است و « ابن حزم » براي آنكه حقانيت « طلحه و ’زبير و معاويه »
و احقيٌت و افضليٌت خلفاي مورد قبول خود را اثبات كند ... به ( شيعيان ) و امام اوٌلشان ( حضرت علي ) تهمت ها ميبندد ... “ »» ( مجاهد - ش 266 - ص18 )

آقاي ورداسبي معلوم نميكنند كه منظورشان از “ اثر جدلي “ چيست ؟ و آيا هر اثر باصطلاح “ جدلي “ فاقد ارزش تاريخي است ؟
ايشان - همچنين - توضيح نميدهند كه منظور از “ احقيٌت و افضليٌت خلفاي مورد قبول ابن حزم “ كدام خليفه يا خلفا هستند ؟
( دربارهْ منزلت و حقانيت اسلامي طلحه و زبير نيز ما - در صفحات قبل سخن گفته ايم )

براي اهل تحقيق روشن است كه “ ابن حزم “ ( متوفاي 456 هجري ) شاعر اند’لسي ؛ مورخ ؛ فقيه ؛ فيلسوف و عالم در كلام و يكي از بزرگترين متفكران اسلامي است .
“ ابن حزم “ چه در زندگي خصوصي و چه در حيات سياسي - اجتماعي و يا مذهبي ؛ همواره كينه و نفرت شديدي نسبت به ريا ؛ تظاهر و فريبكاري ابراز ميداشت و بقولي :
“ روش نا سازگار و قاطعش ؛ كينهْ متفكران درباري و شاهزادگان را عليه او برانگيخت “ .

« ابن حزم » مخالف سرسخت فقها و شريعتمداراني بود كه با تفسير هاي شخصي و “ دلخواه “ از قرآن ؛ كوشش داشتند - نتايج و نظرات روزانه ؛ تطبيق دهند.
چنين كساني در نظر “ ابن حزم “ : “ بسان آدمك هاي جعلي هستند كه نميتوان با آنان به گفتگو پرداخت زيرا اينگونه اشخاص زبان قرآن را تحريف ميكنند
تا با اوهام و افسانه هاي ايشان موافقت كند و از واژه هاي قرآني - با فريبكاري و زور - مفاهيمي استخراج ميكنند كه در قرآن نيست “ .

« ابن حزم » ابتداء به مذهب “ مالكي “ پيوست و سپس مذهب “ شافعي “ را برگزيد اما سرانجام به مكتب “ ظاهرٌيه “ پيوست.
او - بدرستي - معتقد بود كه : “ اسلام محمدي يا نبوي همين اسلامي است كه از متون قرآن و حديث بر ميآيد
و قرآن “ باطن “ي ندارد كه بتوان از آن تفسير و تآويل دلخواه كرد “.

« ابن حزم » از مخالفان سرسخت مذاهب چهارگانهْ اهل تسنن ( مالكي ؛ شافعي ؛ حنفي و حنبلي ) بود
و بهمين جهت همواره مورد تعقيب شريعتمداران و خلفاي عباسي قرار داشت ؛
بطوريكه كتابهاي او را بدستور “ ’معتضد “ ( خليفهْ عباسي ) جمع آوري كرده و سوزاندند و “ ابن حزم “ - خود - مدتها متواري و مخفي گرديد.

« آسپن پلاسيو » در كتاب ارزشمندي كه بشرح زندگي و آثار و خصوصا“ به كتاب مورد استناد ما ( الفصل ... ) اختصاص داده ؛
از « ابن حزم » بعنوان “ مورخ عقايد ديني “ ياد ميكند و كتاب “ الفصل ... “ را بخاطر وسعت و صحت مداركي كه در آن جمع آوري شده ؛
يك اثر تاريخي ارزشمند دانسته است ( براي آگاهي بيشتر دربارهْ “ ابن حزم “ نگاه كنيد به : « دانشنامهْ ايران و اسلام - ج3 - ذيل ابن حزم - ص 503 و 516 » .

با چنين مقدماتي ؛ علت كينه و نفرت نويسندگان مسلمان ( مانند آقاي ورداسبي ) نسبت به « ابن حزم » - روشن و آشكار ميشود .
در حقيقت ؛ مسئله اي كه « ابن حزم » - حدود هزار سال پيش - مطرح ميساخت و بخاطر آن ؛ مورد كينه و نفرت فقها و شريعتمداران بود ؛
امروزه مورد بحث و اختلاف ما با نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( چون آقاي ورداسبي ؛ شريف ؛ شريعتي ؛ مجاهدين و ... ) ميباشد.
بعداز گذشت هزار سال گوئي هنوز روح “ بغداد “ - با حضور و بي حضور خليفه - بر جامعهْ ما حكمفرما است
و اخلاف آن فقها و شريعتمداران - اينك - در هيات مدافعان “ اسلام راستين و اصيل “ به “ تكفير “ و “ تنفيد “ مخالفان مي پردازند - و هم ؛
از اين روست كه ما - “ آنچنان “ - مورد سخيف ترين تهمت ها و توهين هاي آقاي ورداسبي و شريف قرار گرفته ايم .
ما به “ ’حقه‏ بازي ؛ شيٌادي و شارلاتاني “ ( مجاهد - ش 266 - ص 17 ) متهم شده ايم ؛ زيرا كه كوشيده ايم تا “ پندار “ها و افسانه بافي هاي
“ شيٌادان حرفه اي “ را - در عرصهْ تاريخ اسلام - ارائه و افشاء نمائيم . بقول “ حافظ “ :
ما را به “ مستي “ ؛ افسانه كردند /// پيران جاهل ؛ شيخان گمراه

تا اينجا ؛ ما به ارزش تاريخي كتاب ” الفصل ... ” و مقام و منزلت « ابن حزم » و به علت كينه و نفرت مورخان اسلامي ( شيعه و ’سني ) نسبت به وي ؛ اشاره كرده ايم ؛
و حال به بحث اصلي خود - دربارهْ ثروت ها و دارائي هاي حضرت علي - و بررسي “ انتقادات “ آقاي ورداسبي ادامه ميدهيم :
---------------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
--------------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

Saturday, March 01, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
*************
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

« حضرت علي » نيز از ثروتمندان و توانگران معروف بود !!!

در صفحهْ 39 كتاب اسلامشناسي ؛ ما ضمن استناد به مدارك معتبر يادآور شديم كه :
“ حضرت علي نير از ثروتمندان و توانگران معروف بود بطوريكه در شهر « ينبع’ » اراضي و املاك ’پرارزشي داشت
و صاحب نخلستاني بود كه سالانه 40 هزار دينار ( حدود 5/1 ميليون دلار آمريكائي ) درآمد داشت“. --» ( تجارب السلف - ص 13 ).

« ابن حزم » - دربارهْ ثروت هاي حضرت علي ( يعني پارساترين شخصيت اسلامي ) مينويسد :
“ كسي كه اندك اطلاعي از اخبار و روايات داشته باشد ؛ انكار نميكند كه « علي » از ثروتمندترين افراد طايفهْ و قوم خويش بود و اراضي و املاك بسيار داشت ؛
از جملهْ نخلستان ها و كشتزارهائي را صدقه داد - و البته - اين صدقه ها در برابر ثروت هاي فراوان و املاك بسيار علي ؛ چيز اندكي است. »»»
»»» ( الفصل في الملل و الاهواء و النحل - ج 4 - ص 141 )

از حضرت « امام صادق » نيز نقل شده است :
“ انگشتري كه حضرت علي در نمازش ؛ صدقه داد ؛ وزن حلقه اش چهار مثقال نقره و وزن نگينش 5 مثقال ياقوت سرخ بود
كه قيمتش خراج يكسالهْ كشور شام بود “ . »»» ( جواهر الولايه - آيت الله بروجردي كاظميني - ص 137 ) .
-------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
*************
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

« خوارج » و پيروان مذاهب

« خوارج » در برخورد با پيروان اديان و مذاهب ديگر نيز از مدارا - و مسالمت بسيار برخوردار بودند بطوريكه برخي از پيشوايان خوارج معتقد بودند كه :
“ بايد يهوديان و مسيحيان را با مسلمانان ( خارجيان ) متساوي الحقوق دانست . --» ( اسلام در ايران - ص 61 )

بر خلاف نظر “ مدعيان تشيع سرخ علوي “ - رهبران « خوارج » - عموما“ - از ميان عناصر آگاه ؛ شجاع ؛ درستكار و فاضل انتخاب ميشدند ؛
اين امر دليل ديگري است كه « خوارج » - در مجموع - از “ قشريٌت ؛ جهل ؛ تعصٌبات خشك و احساسات تنگ نظرانه - دور و بركنار بودند.

مؤلف « مجمل التواريخ و القصص » دربارهْ يكي از تندروترين فرقهْ خارجي ( يعني ازرقيان ) مينويسد :
“ و اندر سال 74 « قطري بن الفحاة » پيدا شد ؛ مهتر « خوارج » ؛ و سخت فاضل و فصيح ؛ چنانكه ’خطبه هاي او را ’نسخت كرده اند
و اهواز و آن حدود را بگرفت . --» ( ’مجمل التواريخ و القصص - به نصحيح ملك الشعراي بهار - ص 303 )

طبري از قول « ابو قبيصهْ قحافي » دربارهْ يكي از رهبران « خوارج » مينويسد :
“ به خدا من « ’عبيدة بن هلال » را ديدم كه پيش آمد و سخن كرد ؛ گوينده اي بليغ تر و درست گفتار تر از او نديده بودم ؛ وي عقيدهْ خوارج داشت “
»»» ( تاريخ طبري - ج 7 - ص 3196 )
-------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

**********************
((( خبرچين)))
((( هميشك )))