Friday, March 14, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ايراني ! تو پايدار ميماني.

بهاران خجسته باد
چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد.

چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .

با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...
زنده باد اين زندگي - زيبنده باد آزادگي -- بر تو اي ايراني مهر آفرين
سلام بر بهاران ؛ سلام بر نوروز
درود بر ياران و عزيزان زنداني
سال نو بر شما مبارك باد

*****************************

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

*****************************

آنچه كه در زير ميخوانيد مقالهْ اي است كه دوست نازنين آقاي « افشين زند » در وبلاگ خود در پيوند با معرفي آقاي علي ميرفطروس نوشته اند.


علی ميرفطروس ؛ انديشه ای که سانسور شدنی نيست!


دکتر علی ميرفطروس يکی از تأثير گذارترين روشنفکران معاصر وطن ماست. او را می توان فيلسوف تاريخ، منتقد ادبی، منتقد مذهبی و شاعر دانست.
ميرفطروس به خاطر انديشه ژرف و ازاديخواهانه اش بر عليه استبداد، جلای وطن کرد و در پاريس اسکان نمود.
در سالهائی که گذشت، همواره اين متفکر پيشرو روشنفکری از سوی دستگاه اختناق و سانسورچی های جغله اش (گاه حتی در هیئت روشنفکر!) سانسور شد؛
با اين وجود، شايد بتوان گفت که تأثير نظريات ميرفطروس خصوصآ در مورد اسلام و تاريخ اسلام بر روی نسل جوان بيش از همترازان اوست.
نگاه عميق ميرفطروس به مقوله حقوق بشر خود يکی از شاخصه هائی ست که چنین روشنفکر برجسته ای را برجسته تر می کند.
او که خود - بخاطر جو زمانه - فعاليت های فرهنگی (سياسی) خود را از چپ شروع کرد، با شناخت علمی ماهيت خشونتگرای چپ سنتی
و بی اعتبار شدن شخصيت والای انسان در اين نوع جهان بينی از ان کنده شد و به انسان گرائی محض روی اورد.
کتاب بزرگ "حلاج" فراورده اين دوران است. در باب اسلام، او دو جلد کتاب "اسلام شناسی"(1357) را نوشت که کاری بس شجاعانه و روشنگرانه بود.
اين اثر به روشنی نشان می دهد که دکانداری دين از همان ابتدا نيز بقصد چپاول و بهره کشی انسان ها براه افتاده بوده است.
پس از ان گفتار هايي دارد در باب روشنفکری و ادبيات و نقد که در مجموعه "هفت گفتار" گرد امده اند.
شايد بتوان از "ملاحضاتی در تاريخ ايران" به عنوان چکيده فلسفه و ديدگاه او در مورد چگونگی ورود اسلام به ايران و ريشه يابی ايران اسلامی ياد کرد.
"عماد الدين نسيمی"، شاعر جنبش ضد اسلامی حروفيه اثر برجسته ديگری ست که در کنار "هفت گفتار"، تاريخ اجتماعی ايران زمين را به درستی می کاود
و چهره هائی را معرفی می کند که کمتر شناخته شده اند.
"رو در رو با تاريخ" هم مجوعه مصاحبه بسيار گرانبهائی ست که ميرفطروس در ان گذشته تنيده ايران در اسلام را به روشنی می گشايد و در برابر بيننده قرار می دهد.
از اين متفکر بلند اوازه و ضد استبداد اثار ديگری نيز چون "جنگ سهند" (1349 مجله ادبی زير نظر ميرفطروس)،
"کتاب هنر و ادبيات" (شماره دوم جنگ سهند؛ 1351)، "اوازهای تبعيدی" و "سرود انکه گفت: نه!"(هردو مجموعه شعر؛ 1356)
"جنبش حروفيه و نهضت پسيخانيان"(نقوطيان) منتشر گردیده است که همگی ستارگانی هستند در ظلمتکده جهل و خشونت.
به همه ياران مطالعه اثار اين روشنگر معترض و وجدان بيدار زمان ما را توصيه می کنم.

----------------

حافظ و اسلام!

بيار ساقی ان می که حال اورد
کرامت فزايد، کمال اورد
بمن ده که بس بي دل افتاده ام
وزين هردو، بی حاصل افتاده ام

...اينهمه شادی و شادخواری، اينهمه "بزم نامه" ها و "ساقی نامه" ها و "مغنی نامه" ها تنها و تنها، متأثر از ائين های ايرانی قبل از اسلام(يعنی ائين "ميترائی" و "زرتشتی") می توانند باشند و "روح اسلام" از انها بیزار و گريزان است. در حقيقت شاعری مانند "حافظ" انقدر که از ارزش های "ديرينه" و "پيشينه" (يعنی ايران قبل از اسلام) سخن گفته، از ارزش های اسلامی - بطور کلی- غافل است. مثلآ توجه کنيد که "حافظ" چقدر از سياوش، مغان، پير مغان، خرابات، جمشيد، فريدون، کاوس، جام جم، کيخسرو، باربد، نکيسا، مانی، مهر، شيرين، خسرو، اتشکده، زرتشت و... ياد کرده و چه مقدار مثلآ از "حضرت محمد" و "علی" ...(تقريبآ هيچ). در حاليکه، بگفته يکی از محققان: "حافظ" بيش از هزار بار به نام ها و اصطلاحات و ائين های ايرانی پيش از اسلام اشاره کرده است. با اين حساب، کسانی که از "روح اسلامی در اشعار حافظ" سخن گفته اند، تنها از روح خودشان حرف زده اند! اگر- به راستی- فرهنگ ايرانی، اسلامی (و خصوصآ شيعی) بود، امروزه بزرگترين و معروفترين شاعران ما، نه فردوسی و حافظ و نظامی و مولانا و سعدی، بلکه سرايندگان کتاب های "طريق البکاء" و "طوفان البکاء" و " روضة الشهداء" می بودند (که شعرها و مرثيه هائی در باره "شهيدان کربلا" سروده اند).
دکتر علی ميرفطروس - ديدگاه ها؛ چاپ دوم (نشر نيما)، صفحات 46 و 47.
-----------
افشين زند

********************************
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home