Wednesday, March 05, 2003


من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي



چهارشنبه سوري - فستيوال آتش - كهن آئين شادي آفرين ايرانيان گرامي باد



چهار شنبه سوري را هرچه با شكوهتر ؛ پر سر و صداتر و ’پر نشاط تر
در كوچه پسكوچه ها ؛ خيابانها و ميادين اصلي شهرهاي ايران برگزار كنيم .
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...

***********************
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

««« ذهنيٌت تاريخي جامعهْ ما و پيشوايان انقلابي ! »»»

و اين چنين شد كه « روضه »ها - بعنوان بهترين وسيله براي “ خلع سلاح “ روحي توده ها - و « ’بقعه »ها و « تكيه »ها -
- بعنوان بهترين تكيه گاه و “ آرامگاه “ خشم مبارزاتي روستائيانو رنجبران - مستقيم و غير مستقيم - به خدمت حكومت هاي وقت درآمدند
و « حضرت علي » و « امام حسين » ( و ديگر امامان شيعه ) - بعنوان « پيشوايان انقلابي ! »
و “ نمايندگان تمام بشريت مظلوم “ ذهنيت تاريخي جامعهْ ما را “ اشغال “ كردند.

با چنين تصٌور و تصويري وقتي كه با ده ها سند معتبر تاريخي ؛ زن بارگي ها ؛ فسادها ؛ خمنريزي ها ؛ سازش ها ؛ سكوت ها
و همكاري هاي اين « پيشوايان انقلابي » با خلفاي جبٌار ا’موي و عباسي طرح و افشاء گرديد ؛ نويسندگان شيعي - خصوصا“ نظريه پردازان “ تشيع سرخ علوي “ -
- يا به “ ترجيع بند “ معروف و مكرٌر “ راوي ’سني بوده “ توسل جستند و يا راوي سند را به اتهام “ شيعهْ صفوي “ و “ اسلام ا’موي “ و “ ’مرتجع “
از گردونهْ مطالعات تاريخي خود خارج كردند و بدين ترتيب :
بخش بزرگي از اسناد و مدارك معتبر تاريخي - دربارهْ زندگي پيشوايان شيعه - را ناديده گرفته و “ بي اعتبار “ دانستند !
بر اين اساس است كه آقايان ورداسبي و شريف گفته ها و روايات « ابن حزم » و “ آيت الله بروجردي كاظميني “ ؛ “ هندو شاه نخجواني “ و ...
را “ بي اساس “ و “ فاقد ارزش تاريخ “ ميدانند.

با چنين شيوهْ ناروائي است كه آقاي ورداسبي ؛ « ابن حزم » را متهم ميكنند كه : “ بر شيعيان و امام اولشان ( علي ) تهمت ها ميبندد و با جعل و غرض
از شآن حضرت علي ميكاهد و مقام و مرتبت والاي عقيدتي و مكتبيش را خدشه دار ميكند “ »» ( مجاهد - ش 266 - ص 18 )
و آقاي شريف نيز براي ردٌ روايت “ حضرت صادق “ »» ( مندرج در كتاب جواهر الولايه دربارهْ صدقه دادن انگشتر گران بهاي حضرت علي )
راوي سند ( آيت الله بروجردي كاظميني ) را “ آخوند مرتجعي “ ميدانند كه با توسل به اين روايت ؛ “ مال اندوزي “ خود و همپالگي هايش را توجيه ميكند “ !
و در عين حال كوشش ميكنند تا به خوانندگان “ انتقادات “ خويش چنين “ القاء “ كنند كه :
“ آيت الله بروجردي كاظميني “ همان “ آيت الله بروجردي “ معروف ( مرجع تقليد شيعيان جهان ) است ! .

اين شيوه اي است كه همهْ نظريه پردازان اسلام راستين و مدعيان “ تشيع سرخ علوي “ از آن استفاده كرده و ميكنند تا - بزعم خويش - بتوانند
“ اسلام ناب نبوي “ و “ تشيع سرخ علوي “ را - بي هيچ شبهه و شائبه اي - عرضه نمايند.

بطوريكه گفتيم : “ دست چين كردن “ مسائل تاريخي ؛ شيوهْ يك محقق و منتقد صادق نيست ؛ اينگونه برخورد با مسائل تاريخي ؛
نه تنها در خدمت ارتقاء آگاهي و غناي شعور تاريخي جامعه نيست ؛ بلكه - اساسا“ - در جهت گمراهي و نا آگاهي مردم است.
اينكه مرحوم “ دكتر شريعتي “ ميگويد : “ اسلامشناسي ؛ آنگونه كه ما دوست داريم و ميخواهيم “ ناظر بر همين شيوهْ غير علمي و نادرست است كه
رويدادهاي تاريخي را نه بر اساس خود رويدادها ؛ بلكه آنها را بر اساس “ خواست “ و “ ميل “ خود تحليل و تفسير ميكند .
در برخورد با اينگونه محققين و باصطلاح “ منتقدين “ است كه « هگل » - در جملهْ طنزآميزي - شيوهْ كار آنها را به ريشخند و مسخره ميگيرد و مينويسد :
« “ رويدادهاي تاريخي با تئوري من ؛ خوانائي ندارند ؛ پس : بدا به حال رويداد ها !!! “ » .
-----------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
---------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home