«حُكم، حُكم "الله" است و "الله" دانا و حكیم است»
«این اندرزی است از "الله" به شما و "الله" دانا و بردبار است.»سوره-ی نساء یكی از معدود سوره-های قرآن است كه در متنِ آن از «حقوق» زنان سخن رفته است. عبدالحمید آیتی یكی از مترجمین قرآن به زبان فارسی كه ترجمه-ی قرآن چاپ 1379 او را در دست دارم [1] در زیرنویس اول ترجمه -ی كتاب [2] نوشته است:
«در این سوره از حقوق زنان سخن رفته است؛ به همین سبب النساء [= زنان] نام گرفته است. 176 آیه دارد و در مدینه نازل شده است.» این سوره چهارمین سوره-ی قرآن هم هست. سوره با «ترس» از "الله" آغاز میشود؛ ترسی كه یكی از پایه-های اساسی استمرار حكومت این دین در ذهن توده-های مردم است. در ادامه-ی این ایجاد وحشت، نویسنده یا انشا كننده-ی كتاب تاكید دارد كه "الله" «شما را از یك تن بیافرید، و از آن یك تن، همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد.» در اینجا باز هم انشا كننده-ی كتاب [یا "الله"] از ترس و ترساندن سخن میگوید و این كه خود [الله] همواره و همیشه «مراقب شماست.»
در زیرنویس همین جا در رابطه با آن بخش از آیه -ی شماره-ی یك كه اشاره به آفریده شدن «همه-ی انسان-ها از یك تن واحد» دارد، یادآوری میكند كه "الله" «حوا را از پهلوی آدم یا آنچه از گل او افزون آمد، آفریده است.» [3]
ترجمه-ی آیه-ی شماره -ی 3 هم، چنین آغاز میشود:
«اگر شما را بیم آن است كه در كار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو، سه سه، و چهار چهار به نكاح درآورید…» البته مشخص نیست چرا كسانی كه نمیتوانند در كار یتیمان عدالت ورزند، این اجازه را دارند كه «از زنان هر چه را پسند-شان افتد، دو دو، سه سه، و چهار چهار به نكاح درآورند؟!» و لابد در مورد ایشان هم عدالت به كار نبرند!
تاكید بر دو دو، سه سه و چهار چهار هم مشخص نیست. به همین دلیل بهتر است كه داستان دو دو، سه سه و چهار چهار را به حساب شیوه -ی ترجمه-ی ادبی مترجم بگذاریم و در باره-اش سخنی نگوییم. اما آنچه در این جمله-ی دو بخشی توجه را جلب میكند، ارتباط نداشتن دو بخش به هم پیوسته-ی جمله است. به بیانی دیگر با كمی دقت میتوان به این نتیجه-ی رضایت-بخش رسید كه چند همسری [4] جایزه-ای است كه خداوند این جماعت، برای مردانی در نظر گرفته است كه نمیتوانند در كار یتیمان عدالت بورزند؛ میترسند، و مشخصا بر ضعف و ناتوانی-شان برای عدالت به خرج دادن آگاهی دارند. سوای نامفهوم بودن و بیارتباط بودن این دو بخش از آیه [5] - براساس تبیین و تاكید مترجم - میتوان به این جمع بندی رسید كه اولین بخش از حقوق زنان از زبان "الله" این است كه افتخار دارند دسته جمعی به «حصن» یك مرد آیند؛ حتی مردانی كه در كار یتیمان عدالتی به خرج نمیدهند. این اولین «حقِ» زنان در سوره-ی نساء [زنان] است!
مترجم در زیرنویس بعدی در همان صفحه، لابد برای این كه زهر عوضی فهمیدن-ها را بگیرد، شاید هم برای شیرفهم-تر كردن دستورات خداوند در رابطه با حقوق «حقه-ی زنان» تاكید میفرماید كه:
«در باره-ی این آیه در تفسیر-ها بسیار سخن گفته-اند. یك وجه آن این است كه همچنان كه باید در كار یتیمان راه عدالت پیش گیرید، در كار زنان نیز راه عدالت پیش گیرید. و به شیوه-ی جاهلیت بی حساب زن مگیرید. یا هرچه مالك آن شوید… زنان اسیر یا كنیزان.»
با این تاكید معلوم میشود كه مفسرین بسیاری در این باره سخن-ها گفته و در توجیه و تاویل این بخش از آیه-ی سوم سوره-ی نساء كاغذ-ها سیاه كرده-اند. به بیانی دیگر این «علماء» كوشیده-اند تا این حكم "الله" را این گونه تاویل فرمایند كه در جاهلیت، اعراب بیحساب زن میگرفته-اند و جواز داشتن چند همسرِ هم زمان، در نهایت تعدیلی در حقوق مردان و ارتقای كیفی حقوقی زنان شمرده میشود.
در تفاسیر قرآنی هم در باره-ی «هرچه مالك آن شوید» بسیار سخن گفته-اند و چون این بحث، یكی از بحث-های شیرین و دلپذیر برای علما و مفسرین اسلامی است، حتما بخش بزرگی از تفاسیر مذهبی را به خود اختصاص داده است. در این بررسی، كار من نه وجه تفسیری این آیه و در نهایت وضع زنان در این كتاب كه بحث حقوقی این داستان است. به همان مفهومی كه مترجم [عبدالحمید آیتی] در تفسیر اطلاق نام «النساء» به این سوره یادآوری كرده است: «حقوق زنان»
من در كتاب «خشونت، زنان و اسلام» در یك تصویر فوری از عدم وجود تعدد زوجات به این كیفیت در همان جوامع اعرابِ پیش از اسلام یاد كرده-ام و نشان داده-ام كه این تفسیر، نوعی دروغ تاریخی است و اعراب در عمومیت خود این امكان را نداشته-اند كه چندین زن داشته باشند. حتی متمكنین مكه از قبیل ابوسفیان و عثمان و دیگران هم پیش از اسلام حرمسرا نداشته اند؛ یا ما چنین اخباری را از زبان تاریخ نخوانده و نشنیده-ایم؛ بنابراین حكم دو، سه و چهار اجازه نامه-ی تازه و رسمی بوده است كه بعد-ها «علمای اعلام» از آن استفاده-ها كرده، و با اتكا به آن زنجیر-های مضاعفی را بر دست و پای زنان و دختران مسلمان و غیرمسلمان [یا آنچه كه مالك شده-اند] بسته-اند. اگر هم فرض كنیم كه این حكم در رابطه با پادشاهان ما پیش از حمله-ی «اسلام» به ایران بوده است كه چند صد همسر داشته-اند، چون چنین پدیده-ای [چند همسری بی رویه] حكم كلی نمیتوانسته است باشد؛ پس پرداختن به آن در یك كتاب «آسمانی» عمومی زیر عنوان «حقوق عموم زنان» موضوعیت ندارد؛ چرا كه چه در ایران و چه عربستان و دیگر پهنه-های بعد-ها به تصرف درآمده-ی اعراب، چند همسری دقیقا رابطه-ای مشخص با حاكمیت و قدرت داشته است، و بنابراین از حیطه-ی امكان عمومی توده-ها خارج بوده است.
در آیه-ی شماره-ی 7 آمده است: «از هرچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث میگذارند، مردان را نصیبی است. و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث میگذارند، چه اندك و چه بسیار، زنان را «نیز» نصیبی است؛ «نصیبی معین».
شیوه-ی بیان نصیب معین زنان از میراث پدر و مادر و خویشاوندان از دست رفته، گواهی بسیار ساده-ای است بر این كه این «نصیب معین» كه الزاما در بخش-های دیگر كتاب هم انشا شده، با نصیب غیرمعین مردان، تفاوتی كیفی دارد. و زنان باید بر سقف و میزان معین حق-شان در این رابطه كاملا آگاه و راضی باشند؛ چرا كه این نوع تقسیم بندی اساسا بر اساس فرمان خلل-ناپذیر "الله" انشا شده است و تفسیر و تجدید نظر-های عرفی را اساسا در آن راهی نیست!
در آیه-ی 11 "الله" «در باره-ی فرزندانتان به شما سفارش میكند كه سهم پسر برابر دو سهم دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو/سوم میراث از آن-هاست. و اگر یك دختر بود، نصف بَرَد. و اگر مرده را فرزندی باشد، هر یك از پدر و مادر یك/ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد، و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یك/سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد، سهم مادر پس از انجام وصیتی كه كرده و پرداخت وام او یك/ششم باشد. و شما نمیدانید كه از پدران و پسرانتان كدام یك شما را سودمند-تر است. این-ها حكم "الله" است كه "الله" دانا و حكیم است.»
از خود آیه هم به روشنی میتوان دریافت كه میزان تقسیم ثروت بین وارثان تنها بر اساس جنسیت ایشان تعیین شده است؛ چه این دیگران [زنان] مادر، خواهر، همسر، دختران یا دیگر خویشاوندان فرد مرده باشند. برای تاكید بر خلل-ناپذیر بودن این حكم هم در انتهای آیه بر این كه این
«حُكم، حُكم "الله" است و "الله" دانا و حكیم است» هم تاكید شده است. این جا دیگر زیرنویسی در كار نیست تا بر نصف الارث بودن زنان تاكید شده باشد؛ چرا كه حتما تا سال 1379 خورشیدی كه این ترجمه به چاپ-خانه برده شده، این حكم كلی جا افتاده و به قوانین حقوقی كشور-های اسلامی هم راه یافته است!
علی شریعتی، تئوریسینی كه در توجیه و تاویل این قبیل تبعیض-های اسلامی، به حق شایسته-ی داشتن عنوان استادی بر دیگر تئوریسین-های بیچاره-ای از سنخ شیخ مرتضی مطهری و هم-طیفان اوست، در این دو مورد ویژه [ارث و تعدد زوجات] تفسیر و تاویل-های جالبی دارد؛ یكی این كه میفرماید: «در میان اعراب، همین حقوق نصفه/نیمه هم اساسا وجود نداشت و محمد با این كار در واقع حقوقی برای زنان قائل شده است كه در جاهلیت، زنان عرب از آن به كلی محروم بودند و اگر كل ارث و میراثی را كه زنان از مردان و مردگان دور و برشان میبرند، جمع و تفریق كنیم، سهم-شان بیشتر از سهم مردان-شان میشود.»[6]
در رابطه با تعدد زوجات هم شریعتی بر همین نظر عبدالحمید آیتی منتها با جملاتی شسته/رفته-تر تاكید میكند كه:
«مردان در جاهلیت هزار-ها زن میگرفته-اند [كدام مردان] و محمد پیامبر آمده است كه این بی نهایتٍ باز را به یك بی نهایتٍ بسته-ی دو دو، سه سه و چهار چهار و هر آنچه كه مالكش شوید و… هرچقدر كه در ازدواج موقت بخواهید، و از كنیزان و اسیران … حق مردان مسلمان را تقلیل داده است!» اساس «برهان-های قاطع» این توجیه كنندگان قوانین مادون قرون وسطایی اسلامی هم این است كه: «در این دایره-ی بسته، آزادی زنان و حقوق عادلانه-ی ایشان تنها در كنف حمایت متولیان دین عدالت-گسترِ اسلام امكان تحقق دارد و نه در هیچ جای دیگری!»
در آیه-ی شماره-ی 12 هم همچنان بر قانون نصف الارث بودن زنان در رابطه-های متفاوت وارث و مورث تاكید شده است. و باز هم در انتهای آیه:
«این اندرزی است از "الله" به شما و "الله" دانا و بردبار است.»در آیه-ی بعد [ش13] هم برای دو قبضه كردن این احكام آمده است كه: «این-ها احكام "الله" است. هركس از "الله" و پیامبرش فرمان بَرَد، او را به بهشت-هایی كه در آن نهر-ها جاری است، در آورد و همواره در آنجا خواهد بود و این كامیابی بزرگی است.» به بیانی دیگر جایزه-ای هم برای كسانی كه این احكام الهی را مجری میدارند، مقرر شده است و آن بهشت-هایی است با نهر-هایی كه در آن جاری است و…
در آیه-ی بعد [ش14] «و هر كه از "الله" و رسولش فرمان نبرد و از احكام او تجاوز كند، او را داخل آتش كند و همواره در آنجا خواهند بود و برای اوست عذابی خوار كننده.»
اما جالب-ترین بخش این سوره در رابطه با زنانی است كه به كنترل جنسی/دینی مردانه تن در نداده-اند و براساس خواست و تمایل خودشان با مردی رابطه برقرار كرده اند. لفظ «فحشا» هم كه در زبان فارسی بسیار از آن استفاده میشود، بیشتر در رابطه با زنانی است كه به رابطه-ای خارج از این نوع ازدواج-ها تن داده-اند؛ به این معنی كه
مردان مسلمان حق دارند از هر زنی كه ایشان را خوش آمد، دو دو، سه سه و چهار چهار و یا هر كه را كه مالك شدند، همچنین از كنیزان و اسیران هر كه را كه خواستند و توانستند به بستر-شان بكشانند، اما برای زنان هرگونه ارتباطی خارج از این قوانین مردانه، حكم فحشا و فساد را دارد.
«و از زنان شما آنان كه مرتكب فحشا میشوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آن-ها شهادت بخواهید. اگر شهادت دادند زنان را در خانه محبوس دارید تا مرگ-شان فرا رسد یا "الله" راهی پیش پایشان نهد.» [آیه-ی شماره-ی15]
این البته از رقیق-ترین نوع تنبیهات دینی/مردانه-ای است كه برای زنانی كه به «فحشا» متهم میشوند، و اتهام-شان هم با چهار شاهد مرد، دو قبضه جرم تلقی میشود، مقرر شده است. مشخص هم نیست كه چنین زنانی چگونه جرات میكنند در برابر چشمان باز و دهان-های باز مانده-ی این گونه مردان، تا آخر قضیه-ی رابطه-شان را به تماشا بگذارند، تا جماعت چهار نفره-ی شاهدان [7] بعد-ها به محكمه بروند و مشاهداتشان را در محكمه-های «شرع مقدس» گواهی بدهند؟!
تاسف-انگیز این كه در تفاسیر قرآنی، غلظت این تنبیهات مرتبا بالا-تر و بالا-تر میرود، تا به مرحله-ی سنگسار میبالد. البته بنا بر نظر «ابن وراق» در كتاب «اسلام و مسلمانی» [8] با ترجمه-ی
مسعود انصاری؛ در قرآن-های اولیه سنگسار وجود داشته است، ولی بعد-ها این قسمت را از قرآن حذف كرده-اند. خود محمد و علی هم بار-ها حكم سنگسار را در مورد قربانیان كاستی-های تربیتی/فرهنگی/اقتصادی جامعه-شان اجراء كرده-اند! در این سوره اما به آزردن دو تنی كه مرتكب «فحشا» شده-اند، بسنده شده است: «و آن دو تن را كه مرتكب آن عمل شده اند، بیازارید…» [آیه-ی شماره-ی16]
لازم به توضیح است كه بخش بعدی این آیه كه «چون توبه كنند و به صلاح آیند، از آزارشان دست بردارید…» به بخش منسوخ این كتاب تبدیل شده است و متهمین به خروج از دایره-ی كنترل جنسی [زنان] نهایتا تنها میدان سنگسار را انتظار خواهند كشید!
در آیه-ی شماره-ی 24 حكم «غریبی» صادر شده است كه زمینه-ی عملی بیشتر تجاوزات جنسی است كه مردان مسلمان در یورش به دیگر سرزمین-ها از آن الهام گرفته-اند:
«و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده-اند؛ مگر آن ها كه به تصرف شما درآمده-اند.» این حكم یكی از حكم-هایی بوده كه زنان كشور-های غیرمسلمان را به عنوان غنیمت جنگی [حتی زنان شوهردار را] نصیب دلپذیری برای مجاهدین و غازیان جنگ-های مذهبی میكرده است. توجه بكنیم كه جریان موسوم به طالبان نیز در كشور افغانستان با تكیه به همین آیه و آیاتی نظیر آن، هرگونه تجاوزی به زنان مسلمان كشور افغانستان را حلال و حق اسلامی خود میشمرده-اند. در جنگ بین ایران و عراق هم [هر چند كه حكومت اسلامی از افشای علنی این داستان بیم دارد] زنان ایرانی بسیاری در مناطقی كه چندی تحت سلطه-ی نیرو-های عراقی بود، مورد تجاوز و «تصرف» قرار گرفتند؛ خیلی از ایشان هم باردار شدند كه عمال حكومتی [لابد] برای پاك كردن این ردپای اسلامی، فرزندان «دورگه»ی این زنان مسلمان ایرانی را پس از پاك-سازی منطقه تحت عنوان حرام-زاده سر به نیست كرده-اند.
همین داستان را ما در تراژدی هولناك-تری در زندان-های حكومت اسلامی هم به جان تجربه كرده-ایم كه زنان ایرانی با هر باوری در هر بازجویی، بی نمازی یك پاسدار اسلام جیره-اش است. شیخ حسینعلی منتظری [هم در زندگی-نامه-اش و هم در نامه-هایی كه به محضر نامبارك امام جماران نگاشته است] به نوعی به این نوع «تصرفات» بر زنان زندانی اذعان دارد؛ داستان تجاوز-ها با آلت و با باتوم و با شیشه-ی نوشابه در زندان-های اسلامی پس از دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری و اعتراض مردم به تقلب در انتخابات نیز، از آن تراژدی-های دردناک تاریخ ماست. من در کتاب «نه روسری، نه توسری، مملکت دوست پسری» مفصل در این مورد نوشته-ام.
كارگزاران حكومت اسلامی در زندان-ها فرزندان این زنان را پس از این كه در شرایط اسفناكی در زندان به دنیا میآمده-اند، سر به نیست میكرده-اند. در واقع این زنان مسلمان هم كه از خانه-هاشان و در كشور خودشان دزدیده شده و به زندان-ها كشانده میشوند [هم] مشمول همان قانون اسلامی «هر چه را كه مالك آن میشوید؛ حتی زنان شوهردار» هستند؛ داستان تجاوز به دختران باكره هم در شب-های پیش از اعدام، داستانی به واقع شرم-آور از همین تفسیر-های "علمای شیعی" [آخوند-ها] از منابع دینی است.
آنچه میخواهم در این بحث نشان بدهم، زمینه-هایی است كه دست مردان مسلمان را برای هر گونه تجاوزی به حریم زنان باز گذاشته و هم چنان باز میگذارد. در واقع همین آیات قرآن و رفتار و گفتار محمد و علی هستند كه هرگونه تجاوزی به حقوق انسان-ها و بخصوص زنان را توجیه میكنند. زنانی هم كه به این تفاسیر و این برداشت-ها از منابع مذهبی گردن نمیگذارند، اتهام والای «فاحشه» را یدك میكشند كه برایشان انواع و اقسام شكنجه-ها و تنبیه-ها و آزار-های جسمی و روانی به عنوان دستورالعمل انشاء شده است!
«… و باید كه [این زنان اسیر كه ایشان را نكاح [9] میكنید] پاكدامن باشند، نه زناكار و نه از آنها كه به پنهان دوست میگیرند و چون شوهر كردند، هرگاه مرتكب فحشا شوند، شكنجه-ی آنها نصف شكنجه-ی زنان آزاد است…» [آیه-ی شماره-ی25]
در زیر نویس شماره-ی 9 كتاب در همین صفحه در توضیح زنانی كه خارج از خواست مالكان-شان به دیگری دل بسته و با ایشان رابطه برقرار كرده-اند، توضیح مكرر داده میشود كه: «مراد، زنانی هستند كه در جنگ با كفار مسلمان شده-اند.» یعنی همان دختران و یا زنان شوهرداری كه به عنوان غنیمت جنگی بین غازیان و مجاهدین اسلام تقسیم شده-اند.
در حكومت فعلی اسلامی در ایران چون چنین جنگی موضوعیت نیافت [با تمام تلاشی كه حاكمان اسلامی برای صدور اسلام-شان به «دارالكفر» و «دارالحرب» [10] عراق و دیگر كشور-ها كردند] این بلایای اسلامی مستقیما بر سر زنان مسلمان و غیرمسلمان شهروند ایرانی نازل شد و ایشان بودند كه حكم غنایم جنگی را یافتند و به ایشان تجاوز-ها شد و بر ایشان تحقیر-ها و تخفیف-ها روا شد!
در آیه-ی بعد [ش34] زمینه-ی خیلی از نابرابری-هایی كه همگی به احكام اسلامی تعبیر میشوند، زمینه-ی نظری یافته است: «مردان، از آن جهت كه خدا بعضی را بر بعضی [دیگر] برتری داده است، و از آن جهت كه از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند.»
این البته دلیل نارسایی است كه چون مردان به زنان نفقه میدهند، پس اجازه دارند بر ایشان مسلط باشند؛ چرا كه همسر اول محمد [خدیجه] زن ثروتمندی بود و زندگی محمد را تامین میكرد. در واقع محمد با برخورداری از امكانات خدیجه بود كه توانست از تلاش معاش رهایی یابد و همه-ی وقتش را به تدارك پیاده كردن دین اسلام اختصاص دهد. ابوالقاسم پاینده در پیش-گفتاری كه بر قرآن فارسی-اش نوشته است، در این رابطه مینویسد: «محمد بیست ساله پس از ازدواج «به بركت مال خدیجه [دیگر] غم معاش نداشت و برای تفكر در وضع موجود… فرصت كافی داشت و بیشتر اوقات خویش را در كوه و صحرا به خلوت و تفكر به سر میبرد.» [11]
بنابراین نفقه دادن نمیتواند دلیلی بر برتری بعضی بر بعضی دیگر باشد. به بیانی دیگر اگر مبنا نفقه دادن باشد، مردانی كه از زنان-شان نفقه میگیرند [مثل خود محمد] هیچ دلیلی برای سلطه بر زنان-شان ندارند و میباید عینا در همان رابطه-ی رفتاری زنانی كه از شوهرانشان نفقه میگیرند، زیر سلطه ی همسرانشان قرار گرفته و حقوقشان سلب شود.
با این تفسیر حقوقی، زنانی كه كارمند و كارگرند و هزینه-ی زندگی-شان را خود تامین میكنند، یا از ارث و میراث خانوادگی برخوردارند، از این دایره-ی كنترل جنسی و سلطه-گری خارج میشوند، و سلطه محدود میشود به زنانی كه از مردانشان نفقه میگیرند.
اما داستان پیچیده-تر از این حرف-هاست؛ حتی اگر بپذیریم كه در همین دستگاه اسلامی، كار در خانه و كار در بیرون از خانه [با چشم بستن بر دلایل جنسی] نوعی تقسیم كار است، نمیتواند دلیلی برای برتری و تسلط مردان باشد!
به ذكاوت ویژه-ای نیاز نیست تا پی ببریم كه میدان تسلط مردان بر زنان، با تاكید مشخص بر برتری جنسی مردان بر زنان، اساسا یك فرمان الهی است و بهانه-ی نفقه دادن هم از آن بهانه-هایی است كه موضوعیت چندانی ندارد. كما این كه در قرآن مسلمانان و در رابطه با زنانی كه درآمدی و یا پولی دارند، مطرح میشود كه برای تصاحب ثروت و مهریه-ی زنان، به ایشان تهمت زنا نزنید تا اموال-شان را به غارت ببرید. ظاهرا همان زمان-ها هم آقایانی بودند که برای تصرف اموال زنان-شان، به این «مهم» همت می گماشتند و به دروغ زنان-شان را به «زنا» که حکم سنگسار را دارد، متهم می کردند، تا اموال و ارث و میراث-شان را به یغما ببرند.
مرحله-ی بعدی باز هم تاكید بر كنترل جنسی زنان در دایره-ای است كه برای مردان مسلمان شرعا و عرفا نهادینه شده است: «پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبتٍ شُوی، عفیف-اند و فرمان خدای را نگاه میدارند…» [ش34]
این آیه هنوز تمام نشده است و در ادامه-ی این كنترل جنسی زنان، همان حكمی صادر میشود كه محمد در بخشی از حجه-الوداع به عنوان وصیت-نامه-ی سیاسی-اش بر آن تاكید كرده است: «و آن زنان را كه از نافرمانی-شان بیم دارید [نه این كه نافرمانی كرده-اند] اندرز دهید و از خوابگاه-شان دوری كنید و بزنید-شان. اگر فرمانبرداری كردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید.» [ش34]
دایره-ی كنترل جنسی اسلامی در مستند-ترین و اساسی-ترین سند اسلامی یعنی «قرآن» این چنین تعریف میشود: تسلط مردان، عفت و نجابت زنان، و در صورت احتمال عدم فرمانبرداری، شكنجه و آزار جسمی و روحی زنان؛ هم چنین تقلیل حقوق ایشان به نیمه-ی حقوق مردان و در همین رابطه ایشان را نیمه-ی مرد و ساخته و پرداخته شده از اضافاتِ گل مرد انگاشتن، یا از دنده-ی چپ مرد آفریده شدن! لازم به تاكید است كه من چند آیه-ی ویژه را كه در رابطه با كنترل جنسی زنان است، از میان آیات متعدد این سوره دستچین كرده-ام. قصدم هم تفسیر و یا به روال كار مذهبیونِ دمده و دفرمه و رفرمیست، تاویل و توجیه آنها نیست؛ بلكه گشودن گرهی است كه برای خیلی از ما ایرانیان هم چنان ناگشوده و ناشناخته مانده است؛ و چون ما ایرانیان بیشتر شنونده و گوینده هستیم، تا خواننده و پژوهشگر [آن هم در این حیطه-ها كه به آینده و زندگی-مان لطمه-ها میزند] بررسی این كتاب كه زمینه-ی نظری رفتار مردان مسلمان ایرانی را نشان میدهد، الزامی چند صد باره مییابد!
در آیه-ی شماره-ی 57 به مردان مسلمانی كه همه-ی وعده-های پیامبر اسلام را باور كرده و دستورات دینی-شان را انجام داده-اند، بجز جُوی-های شیر و عسل كه «تا ابد در آنجا خواهند ماند» زنانی نیز پیشكش میشود كه به تملك-شان در میآیند كه «در آنجا صاحب زنان پاك و بیعیب شوند و…»
لابد برای ذهن ایرانی/اسلامی هموطنان ما ترجمه-ای رسا-تر از آیات پیشین برای «زنان پاك و بیعیب» نیست كه این مومنان تصاحب و تصرف-شان میكنند.
این چند جمله، تمامی «حقوق»ی است كه در سوره-ی مبارک 176 آیه-ی نساء [سوره ی زنان] در مورد «زنان» نازل شده است!
سوره-ی نور نیز یكی دیگر از همین معدود سوره-های قرآن است كه در چند آیه-ی آن در رابطه با زنان سخن رفته است.
نام این سوره از آیه-ی سی و پنجم این سوره وام گرفته شده است؛ در مدینه انشاء شده، 64 آیه دارد و بیست و چهارمین سوره-ی قرآن است. اولین آیه-ی این سوره تاكیدی است بر واجب بودن [احكام] این سوره و دیگر سوره-های قرآن، با همان قافیه-ی همیشگی لعلكم تذكرون و لعلكم تفقهون و لعلكم تعقلون و… این گونه لعلكمها. بعد از این تاكید مشخص در همان بدو ورود به سوره در آیه-ی دوم آمده است:
«زن و مرد زناكار را هر یك صد ضربه [شلاق] بزنید!»
بعد هم با این حكم "الله" بر قساوت هرچه تمام-تر بر زنان و مردانی كه متهمند خارج از روابط دینی با هم رفت و آمدی داشته-اند، تاكید شده است:
«و اگر به "الله" و روز قیامت ایمان دارید، مبادا در حكم «الله» نسبت به آن دو [دو متهم] دچار ترحم شوید، و [البته] باید كه به هنگام شكنجه كردن-شان گروهی از مسلمان و مومنان [حتما] حضور داشته باشند.» [آیه 2]
مرحله-ی بعدی انشای حكم به نوعی آپارتاید پهلو میزند. بدین گونه كه مرد زناكار نمیتواند بجز زن زناكار و یا مُشرك را به همسری انتخاب كند، و این [ازدواج زن و مرد زانی] با مومنان حرام است.
این كه چرا محمد دو واژه-ی «شرك و زنا» را در كنار هم و در ارزشیابی مفهومی هم-ردیف ِ-هم قرار داده است، بر من معلوم نیست. شاید خواسته است تاكید كند كه شرك یا كفر هم عینا حكم همان زانی و زانیه را دارد و مشركان را نیامده است كه به عقد شرعی و دائمی مومنان درآیند.
این كه چرا شكنجه-ی گناهكاران جنسی [گناهكار در چشم این مكتب] حتما باید در برابر چشمان همه-ی مومنان باشد، بازهم بر من معلوم نیست؛ چرا كه در گفته -هایی منسوب به محمد یا همان "الله" هست كه باید آبروی مومنان را در هر شرایطی حفظ كرد. شاید هم در دیدگاه محمد «متهمین به زنا» اساسا از حیطه-ی حمایت این دین خارج شده، بر اساس آیه-ی سوم سوره-ی نور حكم مشرك را پیدا میكند.
خانواده-های مذهبی/سنتی ما حتما به یاد دارند كه برای بانوان مسلمانِ حاجی بازاری-ها و همسران مخفی علما در بیت-هاشان، تنها خواندن بخش نخست این سوره به عنوان تكلیف مذهبی تاكید شده است. هم چنین تاكید شده است كه زنان مسلمان نباید سوره-ی یوسف را بیاموزند. حتی انجام عبادات برای زنان، همسران، دختران و خواهران و كلا «متعلقه»های این مومنین، جز با اجازه-ی كتبی و شفاهی صاحبان و اربابان و آقایان ایشان قابل پذیرش نیست و اگر هم این بانوان بر خلاف میل «مالكین-شان» به عباداتی پرداختند، از سوی "الله" از ایشان پذیرفته نخواهد شد.
«حق شوهر بر زن آن است كه بدون اجازه-ی او، جز روزه-ی واجب نگیرد و اگر گرفت، گناهكار است [و از او] نپذیرند. و بدون اجازه-ی او [مرد] چیزی از مال او را به كسان ندهد؛ اگر داد ثوابش از شوهر و گناه [آن] از زن است. و از خانه-ی او [مرد] بی اجازه بیرون نرود و اگر رفت، خداوند و فرشتگان ِغضب، او را لعنت كنند، تا توبه كند یا بازگردد؛ اگر چه شوهرش ستمگر باشد!» [12]
در چند آیه-ی بعد سوره-ی نور هم [چون معمولا زنی و یا مردی روابط-شان را در معرض تماشا نمیگذارند و در خلوت و تنهایی و بدور از اغیار به این كار میپردازند] روشی به صاحبانِ این زنان از طرف قرآن آموزش داده میشود كه لازم نیست حتما چهار شاهدِ عادلِ مرد بر زنای این زنان شهادت بدهند، بلكه اگر یك شاهد، چهار بار سوگند یاد كند، حكم همان چهار شاهد مرد عادل را خواهد داشت و زن و مرد متهم با این سوگند چهار باره، مشمول حكم آیه-ی دوم سوره-ی نور شده، در برابر چشمان مردم شكنجه [و بر اساس تفاسیر قرآنی سنگسار] خواهند شد. البته در این میان ارفاقی هم برای زنان متهم در نظر گرفته شده است كه:
«اگر زنی چهار بار سوگند بخورد كه مرد دروغ میگوید، حد از او برداشته میشود.»
ولی ما چنین ارفاقی را در این زمینه در حكومت اسلامی فعلی حاكم بر ایران، نه در جایی خوانده-ایم و نه از كسی شنیده-ایم؛ در این رابطه پرسشی كه به ذهن میرسد این است كه: چگونه میتوان انسان-هایی را تنها با اتهام، بدون شاهد، بدون دادگاه [محکمه-ی شریعت] و بدون دلیل مشخصی در برابر دیدگان هراسان دیگر شهروندان، این گونه و با این شیوه-های فجیع از زندگی محروم كرد و سنگسار-شان كرد؛ لابد خود علما [آخوند-ها] بهتر میدانند!
در ادامه-ی این آیات هم اشاره-ای است به داستان افك و تهمتی كه بر عایشه همسر پیغمبر زده شده است.
بد نیست بنویسم آن-هایی كه ادعا میكنند حكم سنگسار در متن قرآن وجود ندارد، و «سنگسار از سنت اعراب قبل از اسلام به متن اسلام راه یافته، پس ربطی به اسلام ندارد» ناشیانه فراموش میكنند كه برای استخراج فروع دین و احكام قصاص و… قرآن تنها منبع مورد مراجعه-ی اسلامیون نیست. «ابن وراق» در كتاب «چرا من مسلمان نیستم» كه با عنوان «اسلام و مسلمانی» توسط مسعود انصاری به زبان فارسی برگردانده شده، نشان داده است كه سنگسار در قرآن وجود داشته، اما بعد-ها از متن قرآن حذف شده است. «ابن وراق» حتی از قرآنی یاد می کند که در کشور مصر و در دانشگاه الازهر دیده، ولی به او اجازه نداده-اند از صفحات این قران کپی بردارد.
در نمونه-ای دیگر مراسم حج هم از همان قوانین جاری اعرابِ قبل از اسلام به متن فروع دین اسلام راه یافته است. در همین راستا میتوان از امام محمد غزالی قشری-ترین شریعتمدار اسلام یاد كرد. غزالی نخستین کسی است که در تاریخ اسلام عنوان حجت الاسلامی را تصاحب کرد. غزالی معتقد است كه هیچ دلیل و منطقی برای انجام مراسم حج نمییابد، اما چون انجام این مراسم را یك دستور دینی مییابد، آن را به جای میآورد. یادآوری کنم كه حج نیز یك سنت عرفی اعراب قبل از اسلام است و با این كه بیشتر منطق تجاری داشته، تا دینی، اما باز هم به یكی از فروع دین اسلام تبدیل شده است.
برای آنانی كه ممكن است آگاهی نداشته باشند، تاكید می كنم كه روزه نیز یك سنت یهودی است و از شعائر یهودیان الگو-برداری شده است. قبله-ی مسلمانان نیز تا پیش از تغییر جهت، همان قبله-ی یهودیان «بیت المقدس» بود. اساسا سنت قبله داشتن و رو به سوی محل خاصی عبادت كردن هم از متن رسوم یهودیان به اسلام راه یافته است. سنگسار و كشتار كسانی كه خارج از ازدواج شرعی به رابطه-ای دست یازیده-اند [نیز] همین گونه از متن یهودیت كه مادر قوانین حقوقی و جزایی اسلام است، به متن اسلام راه یافته است. در رابطه با حكم سنگسار نیز هر چند كه در قرآن به آزار و شكنجه-ی كسانی كه خارج از ازدواج شرعی رابطه-ی جنسی برقرار كرده-اند، بسنده شده، اما خود محمد نه تنها حكم سنگسار را روا دانسته، بلكه خود نیز این حكم را اجراء كرده است. در کتاب «نهج الفصاحه» كه مجموعه-ی سخنان قصار، خطبه-ها و تمثیلات محمد است و توسط ابوالقاسم پاینده جمع-آوری و ترجمه شده، نیز بر این حكم مادون تمدن و عقب مانده و غیرانسانی تاكید شده است.
در این كتاب از قول محمد دست كم 35 بار در رابطه با زنا و زناكاران سخن رفته و مجازات-های سنگینی به ایشان «بشارت» داده شده است. در بخشی از آخرین خطبه-ی محمد موسوم به «حجه-الوداع» نیز این چنین بر اجرای حكم سنگسار پافشاری شده است: «ایهاالناس ان الله قد قسم لكل وارث نصیبه من المیراث ولا یجوز لوارث وطیته فی اكثر من الثلث و الولد للفراش و للعاهر الحجر…
ای مردم… طفل از بستر به وجود میآید، و نصیب زناكار، سنگ است…» [13]
شیخ حسینعلی منتظری كه به دلیل مرتبه-ی بالای فقهی كه نزد متشرعین داشت و در سال-های آغازین پای گرفتن حكومت اسلامی به عنوان جانشین بر حق سید روح "الله" خمینی مشخص شد، و بعد-ها در دعوای قدرت بر سر مساله-ی رابطه با امریكا و داستان موسوم به "ایران گیت" و قضیه-ی «كیك و كلت و انجیل»ی كه امریكائیان و اسرائیلیان برای سید روح "الله" خمینی آوردند، با مثلث شوم سید احمد خمینی، سید علی خامنه-ای و شیخ علی اكبر رفسنجانی دچار زحمت شده، از راس هرم قدرت به پائین پرت شد، نیز طی استفتایی كه در رابطه با توقف [و نه لغو] حكم سنگسار، از او شد، بر الزام انجام این احكام قرون وسطایی پای فشرده است. این فرد همچنین سنگسار را یك حكم اسلامی/قرآنی و سنت پیامبر و امامان شیعه شناخته و معرفی كرده است. منتظری در رساله-ی عملیه-اش كه در سایت اینترنتی-اش درج شده، در رابطه با سنگسار چنین دیدگاهی دارد:
«مرد زناكار و محصن را برای سنگسار تا كمر و زن را تا نزدیكی سینه در گودالی دفن مینمایند.»[14]
سید محمود طالقانی نیز كه یكی از مراجع مسلم تشیع و یكی از ملایان باصطلاح مدرن و غیرقشری معاصر ایران است و در سال 1340 همراه با مهدی بازرگان و یدالله سحابی «نهضت [مذهبی] آزادی» را تاسیس كرد، در جلد چهارم كتاب «پرتوی از قرآن»اش بر همین حكم تاكید میكند: «[در] خانه نگه داشتن زنی كه دچار انحراف شده، تا اصلاح شود، مرحله-ی ابتدایی [اجرای حكم سنگسار] است. و باید پنهان باشد. و اگر [این اتهام] آشكار و علنی اثبات شد، باید در دیدگاه عمومی «ملاء عام» حد تازیانه [جلد] یا سنگسار [رجم] اجراء شود.» [15]
برگرفته از کتاب
«رنسانس وارونه»
نادره افشاری[
+]
پانویس-ها1- بجز ترجمه ی سنتی الهی قمشه ای و قرآن فارسی ابوالقاسم پاینده
2- ص 77
3 - مترجم و مفسر نامحترم قرآن خواسته است تاکید کند که معنی آیه ی الله «شما را از یك تن بیافرید، و از آن یك تن، همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پدید آورد.» دقیقا این است که الله «حوا را از پهلوی آدم یا آنچه از گل او افزون آمد، آفریده است» راستی من شنیده ام که اگر کسی قرآن را «تفسیر به رای کند» و معنی جمله های قرآن را عوض کند، تا منویات خودش را [مثلا نابرابری حقوقی زن و مرد را] پیش ببرد، در آن دنیا نیمسوز به ماتحتش فرو میکنند. شما چیزی در این باره نشنیده اید؟
4- پلی گامی
5- ترجمه های دیگر هم همین اشکال دارند.
6- نقل به مضمون
7- من اینجا مدعی میشوم که تمام این گونه «شهادت»ها دروغ هستند. البته شاید یک بار یک نفر [آن هم نه الزاما حتما مردی] سر برسد، اما نه «چهار مرد عاقل و بالغ و عادل» ان هم همه با هم یک باره وارد اتاق خواب و حیطه ی شخصی و زندگی خصوصی آن خانم یا حتی آقا شوند...
8 - نام اصلی این کتاب «چرا من مسلمان نیستم» است که مسعود انصاری آن را به فارسی با نام «اسلام و مسلمانی» ترجمه کرده است.
9- راستی میدانید که «عقد نکاح» یعنی عقد «کردن»؛ یعنی در قوانین فقهی و اسلامی، ازدواج، یک قرارداد ترتیب دادن زنان است؛ مثل عقد اجاره...
10 - این دو اصطلاح از همان صدر اسلام و دوران حمله ی اسلام به کشورهای دیگر با ادیان و باورهای دیگر مانده است.
11 - قرآن مجید فارسی ، ابوالقاسم پاینده، چاپ خارج، انتشارات مهر و انتشارات نوید، مقدمه ص ز
12 - نهجالفصاحه، كلمات قصار محمد شماره 1388، صص 445 تا 446
13 - بخشی از حجه الوداع محمد، البیان و التبیین نقل از نهج الفصاحه، مجموعه ی كلمات قصار حضرت رسول الله اكرم... انتشارات جاویدان، چاپ سوم، 1377، تهران، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، ص 830
14 - مساله ی شماره ی 3169 از رساله ی عملیه ی شیخ حسینعلی منتظری
15 - پرتوی از قرآن، جلد چهارم، سید محمود طالقانی، ص 108