Tuesday, August 28, 2007

فــروشگاه مـذهـب


ممنوعيت انديشيدن به اصول

اسماعيل نوری علا

Esmail Nooriala

در حوزهء باورهای نامنظم و فاقد پشتوانهء استدلالی، مهمترين فروشگاهی که محصولات توليد شده، بسته بندی شده، حاضر و آماده، و قابل مصرف را به همگان عرضه می کند «فروشگاه مذهب» نام دارد. در اين فروشگاه برای هر مصرفی محصولی آماده وجود دارد. فرزند خانواده که متولد می شود نه تنها بايد در گوشش دعا خواند بلکه اگر پسر باشد بايد تکه ای از پوست قضيبش را هم بريد. برای ازدواج هم بستهء ديگری وجود دارد که در آن از دعا و نقل و شيرينی و خطبه و صيغه، همه چيز پيش بينی و آماده شده است. شب حجله و وصل نيز مورد عنايت کارخانه داران بوده و برای اعمال آن هم کالا های لازم توليد شده اند. و اگر پيوندی به بن بست رسيد و جدائی لازم گرديد نيز می توان از اين فروشگاه محصولات خاص اين کار را تعبيه کرد. وقت مردن هم که برسد «فروشگاه مذهب» برايمان بسته بندی غسل و کفن و سنگ لحد و مجلس ختم و ذکر مصيبت و شب هفت و چله و سال را به تفصيل تمام فراهم ساخته است؛ هر يک با آدابی و ادعيه ای و اطواری.

اين فروشگاه ها، در اول قدم، يهودی و مسيحی و مسلمان و بهائی و بودائی را از هم جدا می کنند، مسلمانان را به رنگ هم در می آورند و مسيحيان را همرنگ يکديگر می سازند. و طرفه اينکه وقتی عضو يکی از اين جوامع بودی، حتی اگر به هيچ يک از اين محصولات و اطوارهای فروشگاه محصولات مذهبی اش هم اعتقاد نداشته باشی باز به سختی می توانی از مصرف آن محصولات سر باز زنی.


[+] ادامــــــهء متن کامل ايـن روشنـگــری






خـــــدايـا! نمـاز مـامـانـمــو قبــول کـن




مذهب عليه دين

اسماعيل نوری علا


يکی از تضادهای عمدهء اجتماعی را می توان مابين دو پديدهء «دين» و «مذهب» يافت؛ دو پديده ای که ، بنا به تعريف، هر دو بر بنياد يک پديدهء سوم به نام «ايمان» شکل می گيرند. اما وجود اين تضاد آنچنان بديهی نيست که تصور کنيم همه از آن مطلعند. حتی بنظرم می رسد که اکثر ما به تفاوت ماهوی بسيار اساسی اين سه پديده، که اتفاقاً اکثر مشکلات ما از خلط ماهيت آنها ناشی می شود، توجه چندانی نداريم. لحظه ای پيش خودتان به اين سه مقولهء مفهومی بيانديشيد تا دريابيد که اغلب يا آنها را يکی می گيريم و يا نمی توانيم دقيقاً تفاوتشان با يکديگر را توضيح دهيم. با اين همه، آنچه بدون توسل به استدلالات پيچيده، معمولاً مورد قبول همهء ما قرار می گيرد آن است که هر سهء اين پديده ها دارای بنياد واحدی هستند. همين.
مذاهب کارخانه های ايجاد خرافه و جهل اند، حال آنکه اديان گوناگون ـ بعنوان پديده های ويژهء اجتماعی ـ در مقاطع مختلف تاريخ هر قوم و مردمی، عليه دستگاه مذهب و خرافات آن قد علم کرده و در رگ های جوامع در حال ضعف و نابودی خون تازه روان کرده اند. در اينجا من به «مبانی ايمانی» اديان کاری ندارم و به آنها صرفاً از موضع جامعه شناسی نگاه می کنم. اديان، از نقطه نظر کارکرد اجتماعی پديده ها، برای آسان کردن تحول، رفع مشکلات بريدن از يک انحطاط تاريخی و افتادن بر مسير گشايش های اجتماعی تازه ای که مبتنی بر عدالت خواهی است بوجود می آيند و در زمانهء خود، به قول جامعه شناسان، کارکردی «انقلابی» دارند. اما مذاهب، درست بر عکس، برای فرو نشاندن تب انقلابات، برقراری ديگربارهء روابط بهره کشی و سرکوب اجتماعی، و مسلط ساختن ديدهای قضا قدری و سرنوشت مدار بوجود می آيند.
باور عوامانهء شيعيان امامی و معتقدان به وجود امام زمان
وقتی «حضرت بقيه الله» به عالم ما برگردد،در نخستين قدم برای ريختن خون آخوندها اقدام می کند. آيا اين باور نشانهء درک عاميانه اما درستی از بی دينی دينکاران مذهبی نيست؟ هرچند که بنظر می رسد اگر روزی هم اما زمان شيعيان دوازده امامی از چاه جمکران سر برکشد، خود آيت الله خزعلی خرخرهء مبارکش را خواهد جويد.

[+] ادامـــــهء متن کامل اين روشنگــری خوانـــدنی


Labels: , ,

Friday, August 17, 2007

دکتر محمّد مصدّق


دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست

علی میرفطروس



اشـاره:
«دکتر محمد مصدّق: آسیب شناسی یک شکست»، بخشی از کتابی است که بهمین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع - بخشی از تأمّلات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی - فرهنگی ما از انقلاب مشروطیّت تا انقلاب اسلامی 57 می باشد.
به نظر نویسنده، دکتر محمد مصدّق، پُل انتقال یا ارتباط تجربیّات تاریخی ملّت ما از انقلاب مشروطیّت به انقلاب اسلامی است، هم از این روست که پرداختن به عقاید و عملکردهای سیاسی دکتر مصدّق می تواند به ما - برای درک علل و عواملِ تاریخی شکست ما در استقرار آزادی و جامعهء مدنی - کمک و یاری نماید.
مفهوم «آسیب شناسی» - اساساً - ناظر بر ضعف ها و نارسائی ها و اشتباهات است، از این رو، نویسنده ضمن احترام عمیق به شخصیّت های ممتاز تاریخ معاصر ایران، در تحلیل خود، از مدح و ثناهای رایج سیاسی پرهیز کرده است.

در بیشتر تحقیقات موجود دربارهء سقوط دولت دکتر مصدّق، نام واقعی عملیات سازمان سیا، بطور ناقص AJAX ذکر شده و هدف اساسی این طرح را مخدوش ساخته اند. در حالیکه نام واقعی و کامل این طرح، TPAJAX می باشد. پیشوند «T P» اشارهء اختصاری به حزب توده (Tudeh Party) و AJAX نیز نام رایج یک مادهء پاک کنندهء خانگی بود. بدین ترتیب، هدف اساسی طرح: «پاکسازی ایران از حزب توده» بود!




Mossadegh_Mirfetros_28Mordad_shah_Iran Coup1953




شعبان جعفری در استخدام دولت مصدّق!

در رویدادهای مربوط به 28 مرداد 32، عموماً از شعبان جعفری - (معروف به «بی مُخ») - بعنوان «عامل اصلیِ بسیج اراذل و اوباش برای سرنگونی دولت مصدّق» یاد کرده اند، گذشته از توهین و تخفیفی که در این باور نسبت به دکتر مصدّق وجود دارد، پرسیدنی است: در حالیکه تمام نیروهای نظامی و انتظامی – با صدها تانک و توپ و تفنگ- تحت اختیار و فرمان دکتر مصدّق بودند، واقعاً «مشتی اراذل و اوباش» چگونه می توانستند یک دولت ملّی را سرنگون سازند؟ اینگونه «دلایل» نمونهء دیگری از فَرافکَنی های ملّی ما است برای گریز از قبول کمبودها و کاستی ها و اشتباهات ما ... واقعیت اینست که شعبان جعفری تا ظهر 28 مرداد در زندان بود و در واقع پس از سقوط مصدّق از زندان آزاد شد. از این گذشته، اسناد تاریخی نشان می دهند که شعبان جعفری در سال 1330 به استخدام دولت مصدّق درآمده بود و در آن دوره، در سرکوب و قلع و قمع مخالفان مصدّق، نقش اساسی داشته است بطوری که در واقعهء 14 آذر 1330 و کشته و مجروح شدن عده ای و حملهء شعبان جعفری و ایادی او به ادارات روزنامه های غیر توده ایِ مخالف مصدّق (از جمله: روزنامه های فرمان، داد، آتش، سیاسی و طلوع) و بازتاب گستردهء این واقعه در مجلس، جمال امامی در جلسهء 19 آذرِ مجلس، متن ابلاغ استخدام شعبان جعفری را که بر طبق دستور ریاست شهربانی کل کشور (تیمسار مزّینی، منصوب و منتخب دکتر مصدّق) از تاریخ 15 آبان 1330 با حقوق ماهی سه هزار ریال به استخدام شهربانی درآمده بود!!!



دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش نخست)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش دوّم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش سـّوم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش چهـارم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش پنجـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش ششــم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش هفتـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش هشتـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش نـُهــم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش دهـُـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش يـازدهـُـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش دوازدهـُـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش سيـزدهـُـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش چهـاردهـُـم)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش پـانزدهـُـم - 1)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش پـانزدهـُـم - 2)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش آخــر-1)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش آخــر-2)[+]

دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست _ (بخش پـايـانـی)[+]



!+!+!+!+!+!+!


مغـلـطــه يـک نقــد - عـلامــه مجلسی بهـرام مشيـری
روشنگــری يـک مغـلـطــه - بهـروز صوراسـرافيـل
ببينيــد و داوری کنيــد




Labels:

Tuesday, August 14, 2007

رهـائی از تـاريک انــديشی


پرده های تاريک انديشی و خرافه پرستی رااز پيش چشم ها می بايست برداشت!



«دکتـر وفـا سلطـان»، روان پـزشک، مسلمان زاده و بزرگ شده در سوريــه
خود تبعيـدی در آمريکا، با شرکت در برنامه های راديو، تلويزيونی و سخنرانی در دانشگاه ها، می کوشد که خـرد و انديشـهء جوانان مسلمان را از بند زنجيرهای تاريک انديشی و خرافه پرستی - که قـرن هاست باورمندانش را اسير خود ساخته - آزاد سازد و پـرده های تاريک انديشی را از پيش چشم آنها بــردارد.

ببينيـد و داوری کنيـد:
الجزيره تی وی - زبان: عربی - زيرنويس: انگليسی - 21 فوريه 2006

اسلام و تـروريسم




!+!+!+!+!+!+!



گفتگوی دکتر «وفـا سلطان» با دانمارک تی وی - به زبان انگليسی

اسلام و کاريکاتورهای محمد




!+!+!+!+!+!+!

الجزيره تی وی - زبان: عربی - زيرنويس: انگليسی - 26 جولای 2005

اسلام و تـروريسم




Labels: , ,

Sunday, August 12, 2007

تـاريـخ مُعـاصـر ايـران _ 1


دو پـادشـاه و يـک سـرنـوشت _ 1


Two Kings One Destiny(Part 1/10) Iran/Persia History(Farsi)





Labels: ,

Tuesday, August 07, 2007

اسـلامگــرائی، خشـم و خشـونت و خــون


علی ميـرفطـروس در کتاب کوچک _ «اسلام شناسی» _ فروردين 1357 می گويـد:


هيچ دينی را نمی توان يافت که مثل اسلام برای پيشبرد تعاليم و انديشه هايش،اينهمه به تهديد و قتل و ارعاب متوسّل شده باشد.
درواقع، تاريخ رشد و گسترش اسلام را نمی توان فهميد مگر اينکه
ابتداء خصلت خـشـن، تنـد، مـهـاجــم و متجــاوز آنرا بشناسيم.

!+!+!+!+!+!+!


اسلام اگر این نیست! پس چیست!؟



با تهدید و مرگ نمی توانید قلمم را بشکنید! اسلام اگر این نیست! پس چیست!؟

از تهدیدها و ناسزاهایی که این روزها بسویم سرازیر شده است، اگر بگذریم، نکته ی قابل اعتراض بسیاری از تهدیدکنندگان و ناسزاگویندگان، این است که حساب اسلام را از حاکمان اسلامی
جدا کن! اسلام این نیست!

گیل آوایی

براستی اسلام اگر این نیست! پس کدام است! اسلام بن لادن، اسلام واقعی نیست! اسلام طالبان، اسلام واقعی نیست! اسلام جنایتکاران الجزایری با آن همه فجایع و قتل و خون، اسلام نیست! اسلام فهد، اسلام نیست! اسلام الصباح، اسلام نیست! اسلام اخوان المسلمین و حزب الله و فتح الاسلام و حماس و جهاد اسلامی هم اسلام نیست! کدام را بگویم!؟

افغانستان و پاکستان و ایران و چچن و الجزایر و سومالی و سودان و................. کدام!؟

Majid KavosiFar


ايـن سـرو سرفـراز، حـلاج ديـگــری است که بـر دار می رود!


در کجای کره زمین و در کدام مقطع تاریخی گلی به سر بشریت زدید!؟ خرافه و جهالت و تحمیق و خیانت و غارت و مزدوری بی مزد حتی! از سر و کول این باور و باورمندانش می بارد!

سراسر تضاد، سراسر تناقض، سراسر خرافه و تزویر، سراسر قتل کفار و انتقام از این و آن، بندگی و بلاهت و گردن گذاشتن به اراجیف آیت الله ها و مفتی ها و رساله های صد من یک قازشان! اسلام است! همین اسلام است! عینک تعصب و حماقت و ترس از جهنم و خوش خدمتی به قدرت خیالی را کنار بگذارید، تا بتوانید حقایق را ببینید!

چگونه با یک نقاشی چنان آشوب و سر و صدایی به راه می اندازید اما اینهمه بیداد به خود مسلمانان با تعبیر و تفسیر اسلام را نمی بینید! صدایی از شما در نمی اید! چگونه سربریدنها ی با نام الله اکبر را شاهدید! چگونه این همه غارت در سرزمینهای اسلامی را نمی بینید! یا می بینید و آن را در آیه ای توجیه می کنید! چگونه زنی باردار را تجاوز می کنید و اعدام می کنید! آن هم الله اکبر گویان! چگونه مرغ دزد را دست می برید! اما شتر دزد را می بخشید! چگونه زناکار مسلمان را وا می گذارید تا به جنایتش الله اکبر گویان ادامه دهد اما بیچاره روستایی را آنهم در بی گناهی محض و بی پناهی مطلق، سنگسار می کنید! می گویم می کنید برای اینکه با نام اسلام تان و با استناد به اصول و ایین اسلامی و قرآنی تان حکمی آنچنان غیرانسانی و به ناحق، صادر و اجرا شده است و هیچ نگفتید و نکردید! چنین ناحقی و ناروایی را به اندازه یک کارتن هم بها ندادید! اسلامتان چه شده بود!؟

Majid Kavosifar

حماقت تا کی!؟ جنایت تا کی!؟ خود فریبی تا کی!؟ این همه غارت که به همه ما و شما می رود را نمی بینید!؟ مشکل سرزمینهای ما بی حجابی و بودن زن و مرد با هم نیست! مشکل مردم ما فقر است! مشکل سرزمین ما غارت است! مشکل مردمان ما نادانیست! مشکل جوامع ما، عرفی بودن و ایلخی عمل کردن است! مشکل گرسنه را حل کردن، نان دادن به اوست نه دست بریدن! مشکل فحشا را حل کردن، تامین آنان و برخوردار کردنشان از حداقل های یک زندگی انسانی است. آموزش است. آگاهی است! خمینی ها و خامنه ای ها و بن لادنها و طالبانها از نظر شما شاید فرستادگان و ماموران الهی تلقی و تعبیر شود اما از دیدگاه انسانی و معیارهای ارزشمند جامعه انسانی، همه اینان قاتلند! با هیتلر و گوبلز و مغول برابرند! اینان جنایتکارند! اینان با افکار مالیخولیایی جوامع ما و مردمان ما را قرنها به عقب کشانده اند و اسباب استعمار و غارت و چپاول را فراهم کرده اند.

Majid KavosiFar
چگونه این همه بیداد را نمی بینید!؟ چگونه اینهمه فقر و ناداری و بی خانمانی و نابرابری و تبعیض و جنایت و جنایتکار را نمی بینید! اما به یک انتقاد سینه چاک می کنید! به یک کتاب، حکم قتل صادر می کنید!

و این قلم ناچیز را تهدید می کنید و ناسزا می گویید!
کور خوانده اید! رساتر از هر وقت افشایتان می کنم. آشکار تر از همیشه از تفکر و فرهنگ و معیارهای متناقض و جنایتبار دین سیاسی تان می گویم.
اگر نگویم! باید باید ناسزایم بگویید! اگر ننویسم باید قلم به مزدم بخوانید!
چگونه می توانم این همه جنایت را نادیده و ناگفته بگذارم!؟
چگونه می توانم قتل دختر بی پناه را که صرفا" بخاطر جنسیتش، سر بریده می شود را جنایت ننامم!
چگونه از کنار سنگسار مرد بی پناه تاکستانی که با سنگ بلوکی بر سرش توسط قاضی شرع! بی اعتراض و اشک بگذرم!

Majid KavosiFar
چگونه اعدامهای کور و جنایتکارانه زندانیان سیاسی خفته در خاورانها را فریاد نکنم! چگونه شکنجه و اعدام وتجاوز به زنان و دختران بی پناه مان در زندانها توسط حاکمان اسلامی را ناگفته بگذارم! چگونه!؟
بگویید!؟ این همه جنایت را نمی بینید!؟

این همه جنایت را سلیطگان خرافه مست در بزم آیت الله های خدا و آیه و تزویر آفریده اند! خاورانها را ببنید! حتی در گور نهادنشان نیز نشان از جنایت کوردلانه حاکمان مسلمان در میهن بلازده من است!
یاد ارید همینان، که کردستان بلازده مان چگونه بدست آن آیت الله دیوانه و کور و کر بنام خدا به چه خاک و خونی کشیده شد!

چشمهاتان را بگشائید! غارت یک ملت و مملکت را بدست همین آیت لله ها و عمله های پلیدشان را ببینید! اعدامهای از پیش طراحی شده برای زهر چشم گرفتن از مردم را ببینید! این بی عدالتی ها را چه می نامید! همه این جنایت ها با نام الله و با تکیه بر آیه ها و قران صورت می گیرد. سیاست ها و برخوردها با استخاره و چاه جمکران و هاله نور صورت می گیرد!
اگر اسلام نیست! چرا با نام اسلام انجام می شود و شما ها نیز ککتان نمی گزد!؟
جهادتان چه شد!؟
جنگ با کفار و منافقین و مسلمان نماها که ابروی اسلام و قران تان را می برند، چه شد!؟
آیا این همه جنایت به اندازه یک نقاشی کارتنی و یک کتاب آیات شیطانی نیست!؟
آیا این همه آه و ناله و خودکشی ها و کلیه فروشی های از فقر را نمی بینید!؟
اینهمه معتاد و بیکار و بی اینده را که بر گنجینه هایی از طلا زندگی می کنند، را نمی بینید!؟
امامتان خود در مقابل یک ملت گفت که نفت و گاز و مسکن را رایگان به مردم می دهد! به این هم می گفت بسنده نخواهد کرد! این دروغ را آیت الله که امامش نامیدید، گفت!
چه کردید در مقابل این دروغ عریان و اشکار!؟
چه کردید در مقابل این فریبکاری جنایتبارانه!؟
شهر شصت هزار نفری در ایران، یک بیمارستان ندارد! اما بیست و پنج میلیون دلار به جاده سازی در لبنان، دویست و پنجاه میلیون دلار به حماس و نیم میلیارد دلار به نیکارا گوآ و سرمایه گذاری میلیاردی در ونزوئلا و میلیاردها دلار باج به سوریه، از جیب همین ملت غارت می شود! وظیفه و حکم اسلامی و الهی تان چه شد!؟

Iranara

اینها همه در ساختار اسلام و حکومت اسلامی صورت گرفته و می گیرد!

ستیز با امپریالیسم و نیروهای استعماری و فرهنگ غربی پیشکشتان! با این جنایتکاران خانگی مسلمان چه می کنید!؟
همه شما با همه باورها و قران و اسلامتان در جنایتهای میهنم سهیمید! همه شما مستقیم و غیر مستقیم در این جنایت هولناک میهنم محکومید!
تا زمانیکه که در بر همین پاشنه می چرخد! از اسلام و خدا و پیغمبرش بی زارم. همه این نمادها و باورها و باورمندان مسلمانش را در جنایت ها و غارتهای سرزمین خویش سهیم و محکوم می دانم.
با تهدید و ناسزای تان، قلمم بارور تر و گویاتر و رسوا کننده تر می شود!

گیل آوایی
آگوست 2007

!+!+!+!+!+!+!

Labels: , ,