Monday, November 28, 2005

معاد، رستاخیز و بهشت!؟


تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


معاد پرستان حکومتی

همايون مهمنش

ادیان بزرگ از سعادت انسان در دنیا و آخرت صحبت می کنند. اما معاد پرستان حکومتی که عموما خود بدون هیچگونه پای بندی اخلاقی از موقعیت اجتماعی شان بهره های مادی می گیرند، برای مردم آخرت را اصل دانسته، بهره گیری از فضائل دنیا را حقیر جلوه می دهند.

منطق بنیاد گرایان معاد پرست منطقی ساده، ابتدائی و جنایتکارانه است: مرگ و نابودی انسان ها را به آخرت می رساند. اگر مقتولی بی گناه باشد به بهشت می رود و اگر گناهکار باشد کشتن او به طریق اولی جائز بوده است. بنابراین نظر، کشتار هرچه وسیعتر باشد ثواب بنیادگرا نیز بیشتر است.

معاد پرستان مانند پیروان سایر ایدئولوژی های افراطی وقتی به قدرت می رسند در زندگی خصوصی هیچگونه پای بند اخلاقی ندارند، از موقعیت خود کمال سوء استفاده را میبرند، مخالفین را سر به نیست می کنند، از مادیات تا حد فساد بهره می گیرند، مشاغل را میان نزدیکان خود تقسیم می کنند، سرمایه های کلان به جیب می زنند، در خانه های مجلل زندگی میکنند و وقتی فرزندان خرد سال طبقات محروم با کلید بهشت به سینه برای شهادت به میدان جنگ میروند، فرزندان خود را در آغوش گرم خانواده نگاه می دارند. در این موارد آنها اجازه سوال هم به مردم و ارگان های کنترل نمی دهند.
دکتر همایون مهمنش - چهارم آذر 1384 برابر 25 نوامبر 2005
ادامهً متن کامل [+]
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

‌آی تهرانی‌های عزيز...

از ميدان توپخانه در تهران قديم چه می‌دانيد؟


" سرباز گمنام زنان ايران "
از اتفاقات وحشيانه‌ی ديگری که ميدان توپخانه شاهد آن بوده است ، فاجعه‌ای است که در زمان محمد علی شاه در آنجا رخ داد اين اتفاق در نشريه‌ای به نام " اسرار مشروطيت ايران " که ضميمه‌ی مجله‌ی " ترقی " بود ، زير عنوان " سرباز گمنام زنان ايران " در سال ١٣٤٣ برای نخستين بار، به اين صورت چاپ و منتشر گشت :
در ماه ذی القعده ١٣٢٥ هجری قمری به تحريک محمد علی شاه که جدا ً مخالف مشروطه بود ، گروهی از اراذل و اوباش و قاطرچی‌ها و شتر دارهای دولتی در ميدان توپخانه جمع شد ند که ما مشروطه نمی‌خواهيم.دسته‌ای از ملا يان هم به آنها پيوستند. از طرف دربار از آن روز چادر‌ها در ميدان توپخانه بر پا شد.ديگ‌ها بار گذاشتند و شام و ناهار برای مستبدان دایر گرديد ؛ مليون در مجلس و مسجد سپهسالار جمع آمد ند و آماده‌ی دفاع گشتند. هر روز يکی از سران استبداد در ميدان توپخانه سخنرانی می‌کرد و مرد م را به خراب کرد ن مجلس و بر هم زد ن اساس مشروطه تشويق می‌نمود.در يکی از اين روز‌ها جوانی به نام " ميرزا عنايت " که سر و وضع مرتبی داشت به ميدان توپخانه آمد. ناگهان اراذ ل و اوباش به او هجوم برده که اين جوان مشروطه طلب است و به اين عنوان به سر ِ او ريخته و کارش را ساختند و هر چه داشت به غارت بردند.اما به اين نيز اکتفاء نکردند ، يکی از دژخيمان بالای جنازه‌ی خون آلود او رفت و با قلم تراش چشمش را در آورد و فرياد کشيد که شاهد باشيد من بود م که چشم مشروطه طلب را از کاسه در آورد م.اين منظره‌ی هولناک همه را به لرزه در آورد ولی از کسی صدايی بلند نشد ،بجز شير زنی که از زير چادر،تپانچه کشيد و دژخيمان را مورد هد ف قرار داد. تير خالی شد اما به هدف نخورد.اين حرکت دليرانه - آن هم از طرف يک زن - موجب خشم و هيجان بيشتر دژخيمان گرد يد؛ بطوريکه دسته جمعی به سر زن ريختند و او را با قمه و قداره تکه تکه کردند.اين حرکت آنچنان فجيع بود که حتا تمام آخوند‌های حاضر در جمع را هم تکان داد.
پيرايه يغمايی - شنبه ٥ آذر ١٣٨٤
ادامــهً متن کامل[+]
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Friday, November 18, 2005

منشـور


تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بیانیه نشست برلین


ایران گرفتار بیداد نظامی ضد تاریخ است. ادامه 26 سال جباریت و استبداد خانمان سوز حكومت مذهبی در ایران عمدتا جز ویرانی بنیان‌های ملی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی كشور و بر باد رفتن نیرو و توان مادی و معنوی ملت ایران ثمری نداشته است. بقای غیر طبیعی این نظام تا امروزعلاوه بر وجود دستگاه سركوب و شرایط داخلی و بین المللی، بیش از همه مدیون قصور مخالفان و آزادی خواهان دموكراتی است كه نتوانسته‌اند در جهت تاریخ به سوی قطب مخالف استبداد مذهبی با یكدیگر همكاری كنند. حاصل تجاوز مستمر حكومت اسلامی به حقوق مردم ما، ایران را در معرض خطر و تلاشی قرار داده است. اكنون ادامه حاكمیت رژیم جمهوری اسلامی بزرگترین خطری است كه كشورما را تهدید میكند.

بعنوان گامی در این جهت (پایان كار رژیم جمهوری اسلامی) ما منشور خود را برای آگاهی هم میهنان عزیز منتشر می كنیم و برای تحقق اهداف آن فعالانه تلاش خواهیم كرد.
[+] « متن کامل « منشور نشست برلین، سپتامبر 2005 - مهر 1384

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

آريا برزن زاگرُسی در کيهانگشت به اِين مُهم اشاره ای دارد:
مُعضل بزرگ و بنیانی و سدّ عظیم در برابر ایجاد « جامعه ای گشوده فکر و نو جوینده و آزماینده »، پدیده ای به نام اسلام و تحجّر اعتقاداتی و کاملا بدوی و بیابانگردی آنست. تا مسئله ی اسلام و آخوندش در ایرانزمین، حل و فصل نشود، در هیچ کجای جهان، آتش تروریسم و کشتارهای خونی و عقیدتی اسلامیستها فرو کش نخواهد کرد. از من گفتن.

بروید در خلوت خودتون در باره ی مبانی اعتقاداتی مذهب اسلام با رادمنشی بیندیشید و ببینید آیا می توان در جامعه ای با چنین مذهب مخرّب و کثیفی، لحظه ای آرامش و زندگی انسانی داشت؟.

آخه این چه مذهبیه که خالق و رسولش اینقدر خبیث و قسی القلب و خونریز و خون آشام هستند؟. آخه اگر آدم یه ارزن شعور داشته باشه، چطور ممکنه چنین قصّاب و جلّادی را به رسمیتّ بشناسه؟؛ چه رسه به اینکه به اون مزخرفات و استفراغات متعفنش نیز بخواد ایمان بیاره.
« از اپوزیسیون برج عاج نشین »

اپوزیسیون به کسانی نمی گویند که در ینگه ی دنیا لم داده باشند و فقط هنرشان برای مردم خود، جیغ و فریاد لنگش کن لنگش کن باشه.
اپوزیسیون به آنانی می گویند که برخاسته از جنبشهای واقعی و زنده و ملموس اجتماع هستند و فراکسیونی را برای واقعیّت پذیری خواستها و آرزوها و آرمانها و ایده آلهای آن بخش از مردم اجتماع، جانشینی و دفاع می کنند و در کنار مردم خود می ایستند؛ولو در اقلیّتی محدود باشند.

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Monday, November 14, 2005

میهن مشترک فرهنگی


تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


گفتگوی نشریهء «نی» با دکتر علی میرفطروس

میهن واقعی و مشترک ما، یک میهن فرهنگی است!

... در طول همة این قرن ها و حملات و هجوم ها، زبان فارسی در ُپشت شعر فارسی، سنگر گرفت و از این سنگر و سایه بان، توانست بسیاری از ارزش های زبانی، فرهنگی، فلسفی، هنری، عرفانی ما را حفظ نماید.

- «بنیادگرائی» اساساً یک مسئلة «ایدئولوژیک» است (حالا فرق نمی کند این «ايدئولوژی»، دینی باشد یا لنینی و غیره). خصیصة هر «ایدئولوژی» اینست که امکان اندیشیدن و فکر کردن را از انسان سلب می کند، یعنی بجای انسان، این، «ایدئولوژی» است که فکر می کند و تحلیل می کند و تصمیم می گیرد.

ما باید خود را از این سُنّت خون و خشونت و از این آئین های مرگ و عزا و شهادت رها سازیم و با الهام از فرهنگ شاد نیاکان باستانی ما آیندة بهتری را برای ملّت های خود بسازیم.
ادامــهً متن کامل گفتگو [+]

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

آريا برزن زاگرُِِسی در «کيهانگشت» از اين زاويه به مساًله نگاه می کنــد:

مضحکه ی جدال سنّت و تجدّّد

در ایرانزمین زمانی می توان به بالش و گسترش ایده ی دمکراسی و تجدّد و آزادی، امیدوار بود که « پرنسیپ قداست جان و زندگی در متعیّن کردن مُعضل اسلام و آخوند » به همّت تمام دوستداران و آرزومندان آزادی و میهندوستان دلسوز به طور مشترک و هدفمند، واقعیّت پذیر شود.
ادامــهً مطلب[+]

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Sunday, November 13, 2005

ديـن، فساد و فسق و فجــور!؟


تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

مقايسه سلامت اجتماعی در جوامع مذهبی و سکولار

تحقيقات گريگوری پال نشان ميدهد رشد نرخ ناهنجاری های اجتماعی مثل جنايت، خودکشی و حاملگی تين ايجرها با افزايش باورهای مذهبی نسبت مستقيم دارد.
جوامعی که مذهبی تر هستند، به مراتب بدترند
مطالعات علمی جديد نشان داده است که اعتقادات و باورهای مذهبی می توانند سبب آسيب رسانی به جامعه شوند و ميزان قتل و جنايت ، تعدد روابط جنسی و خودکشی ها را افزايش دهند.
بر طبق اين تحقيق، اعتقادات مذهبی و عبادت خدا نه تنها برای يک جامعه سالم غيرلازم است، بلکه عملا حتی می تواند به مشکلات اجتماعی اضافه نمايد.
اين مطالعه جديد اين ادعای معتقدان به مذهب را که بر اين باورند مذهب برای پايه ريزی يک جامعه سالم با اصول و ارزشهای اخلاقی ضروری است، را رد می نمايد.
در مجموع هرچه ميزان اعتقادات مذهبی و عبادات به يک خالق در جامعه کشورهای دمکرات و ثروتمند بيشتر می شود، ميزان جنايت، مرگ ومير زودهنگام در ميان نوجوانان و جوانان، ميزان بالای بيماری های مقاربتی و مريضی هايی ناشی از معاشرت جنسی,مانند ايدز,، حاملگی دختران کم سن و سال و تين ايجر، و سقط جنين بالا ميرود وافزايش نرخ اين ناهنجاری های اجتماعی نسبت مستقيم با افزايش باورهای مذهبی جامعه پيدا می کند.
روت گلد هيل - گزارشگر ويژه نشريه تايمز - 18 آبان 1384
ادامــهً متن کامل مقاله [+]
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

مذهب و ديوانگی

اصولا مذهب انسان را مجرم و گناهکار می کند تا از او طلبکار شود. از سوی ديگر بيماری و مرگ و خطر های زندگی هم او را تحت فشار قرار می دهد و او را در وضعی نگران کننده که نگرانی دائمی و تشويش آزارنده است قرار می دهد.اين نگرانی او را آماده می کند که هر چيزی را که پيشوا تجويز کند بپذيرد.
فساد ذاتی مذهب است چرا که با فريب و دروغگوئی و ايجاد اوهام و ترس و جهل آغاز شده و اينک به دروغ ادعای روشنگري، دموکراسی و اصلاحات دارد. زندگی سعادتمند در جوامع سکولار بيشتر ميسر بوده است تا جوامع دينی. آمار ها اين را می گويند.
عبدالعلی پارسا - 21 آبان 1384
ادامــهً متن کامل مقاله [+]
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Saturday, November 12, 2005

اما قلمم را به بيگانه نمي‌دهم


تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

اردشير دولت در پيشانی وبلاگش نوشتــه:
در عين حالي كه با رژيم خونخوار اسلامي ميجنگم آن را در درون خود نيز نابود مي كنم"
حال كه نمي توانم با پوست و گوشت و خون در برابر گلوله هاي رژيم خونخوار ايستادگي كنم آن را دروجودم نابود مي كنم
من اسلام را در وجودم نابود مي كنم
من دين را در خودم نابود مي كنم
من يك ضد دين هستم
من اسلام را تحريم مي كنم
من جمهوري اسلامي را شكست داده ام
تو چطور؟"
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

نامه سرگشاده پیمان پیران از زندان اوین

افرادي چون من كه مناسبات اجتماعي در روابط توليد سرمايه‌داري را زير سؤال مي‌برند و به جاي دفاع از امنيت سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي در شالودة تكامل اجتماعي، خواهان دفاع از طبقات محروم و نفي نظام طبقاتي و نيل به عدالت اجتماعي مي‌باشند، نه تنها هرگز در معادلات قدرت نمي‌گنجند، بلكه تاكنون نيز همه دنيا شاهد بوده است كه چگونه نيروهاي چپ و دموكرات ايران قبل از جابه‌جايي قدرت و بعد از آن از همين لعنت‌آباد اوين و رجائي‌شهر به زير خاك فرستاده شدند
پيمان پيران - زندان اوين ـ اندرزگاه 350 - 14/8/84
ادامــهً متن کامل نامــه[+]
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

احمد سراجی ( وبلاگ نويس دربند ) را آزاد کنید
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Thursday, November 10, 2005

چگـونـه مـا چنیـن شـدیـم؟


تاريخ رشـد و گـسترش اســلام را نمی توان فـهـمـيـد مگـر اينکـه ابتـداء
خصلـت خـشـن، تــنـد، مــهــاجــم و مــتــجــاوز آنـرا بشنـاسيـم.
::. مـيـرفـطـروس .::


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

علل عدم موفقیت ما در کارهای جمعی

طاهره شیخ‌الاسلام
موفقیت در یک گار گروهی مستلزم دارا بودن ویژگی‌هائی از جمله "تحمل انتقاد و نظر مخالف" ، "پذیرفتن اشتباهات خویش"، " قبول حضور دیگری و احترام به نظرات او"، "احساس مسئولیت و وظیفه شناسي"، "رعایت قوانین و مقررات"، "ارجح دانست منافع جمع بر منافع شخصی" و... است.[*]
عدم وجود این ویژگيها بانضمام خصوصیات دیگری هم چون: "عدم صراحت بیان"، "برحق ديدن خود"، "رفیق بازی و گروه بندی"، "در هم آميختن احساس و عقيده"، "نیاز مبرم به مطرح شدن"، و ... در ما، مانع از آن می‌شود که در کارهای جمعی از هر نوع آن، چه فرهنگی و سیاسی و یا اجتماعی و حتی ورزشی به موفقیتی که باید دست یابیم.[*]
شاید تعدد گروههای سیاسی و فرهنگی ما را در خارج از کشور را بتوان بوجود همین ویژگی‌ها مرتبط دانست. خصوصیاتی که باعث می‌شود مدت کوتاهی پس از شروع یک کار گروهی اختلافات آغاز گردد و کس یا کسانی از گروه جدا شوند. این افراد یا به تنهائی و یا با چند تن دیگر دست به تشکیل گروهی جدید می‌زنند. دیر پا ترین گروهها معمولا گروههایی هستند که از یک و حداکثر دو نفر تشکیل می‌شوند. معمولا یکی در سمت رئیس و دیگری در سمت نایب رئیس و یا منشی انجام وظیفه می‌نمایند. بروشنی پیداست که این همان الگوئی است که در طول تاریخ بر ما حاکم بوده، و وجود خود را به نوعی در ما تثبیت کرده است. در اینجا یادی می‌کنم از آقای‌هادی خرسندی که از زبان یکی از گردانندگان رادیوهای ایرانی در لندن چنین روایت می‌کرد: "به هر که می‌گویم بیا با تو مصاحبه کنم می‌گوید من خودم رادیو دارم"!
بدیهی است نشریات سیاسی، فرهنگی، ادبی و اجتماعی و تلویزیونهای ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
در این میان کسانی که بیشتر در پی اهداف فرهنگی هستند و بنا به دلایلی كم‌تر آلوده به ویژگی‌های مانع‌ شونده کار جمعی می‌باشند، يا بايد با تساهل‌ و تسامح‌؛ یعنی خون دل خوردن به‌ كار گروهی ادامه‌ دهند و يا اين‌كه‌ اندرز نیچه فیلسوف نابغه آلمانی در قرن نوزدهم را که گفته بود "بگریز، به تنهاییت بگریز،‌ای بسا بناهای سرفراز که از چکه‌های باران و از رویش گیاهان هرزه از پای در آمده اند" را به کار گیرند و قبل از فرسودگی کامل به گوشه انزوا پناه‌ ببرند و به‌ اين‌ نتيجه‌ برسند كه‌ در تنهايی بهتر مي‌توان‌ كار كرد و مثمرثمر بود. و این همان مصداق جمله معروف‌ «با ايرانی جماعت‌ نمي‌شود كار كرد» است که به‌ كرات‌ از زبان‌ هموطنان شنيده‌ مي‌شود.
اما باید گفت که این پدیده به نژاد و رنگ و ملیت ما ارتباطی ندارد و فقط نیز در بین ما دیده نمی‌شود.
ویژگی‌هائی که منجر به این پدیده می‌گردد، حاصل شرایط نابسامانی است که ما در آن پرورش یافته ایم و گریبانگیر تما می‌مردمانی است که در شرایطی مشابه شرایط حاکم بر جامعه ما یعنی غیر دموکراتیک، زندگی کرده و می‌کنند.
هر چند تاثیر ارث و شرایط فرهنگی و اقتصادی خانواده را در تشدید و یا تعدیل این خصوصیات نمی‌توان نادیده گرفت، اما چون اکثریت قریب به اتفاق ما بخش عمده‌ای از زندگی خود را در جامعه خویش گذرانیده‌ایم، از آثار سوء شرایط حاکم در امان نبوده‌ایم، به بیان دیگر ایرانی بودن مستلزم داشتن تعداد کم یا زیاد و یا تمامی ‌این ویژگی‌هاست. در اینجا سوالی که می‌توان مطرح کرد اینست که شرایط محیطی چگونه منجر به بوجود آمدن چنین خصوصیاتی در ما گردیده اند و یا بعبارت دیگر:
چگونه ما چنین شدیم؟
در جواب این سوال باید گفت هنگامی که فقر و ناامنی بر جامعه حاکم است و قانونی از مردم حمایت نمی‌کند، مردم همیشه در ترس از مافوق خود و هر کس که بتواند زندگی آنان را تحت تاثیر قرار دهد، بسر می‌برند. این ترس باعث می‌شود که افراد در پی جلب رضایت یکدیگر و به خصوص مافوقان خویش برآیند. این جلب رضایت، هم از طریق بیانی "بله قربان گفتن و تعریف و تمجید" و هم از طریق رفتاری "رشوه دادن و هدیه بردن، تعظیم و تکریم و دست بوسی و ..." انجام می‌گیرد.
اما از آنجا که "ترس"، از قدرتمند و فرادست یک موجود هولناک و از فرودست یک موجود ضعیف و ترسو در ذهن مجسم می‌کند و این چندان مطلوب نیست، جای آن را با "احترام" عوض کردیم و با این جایگزینی فرادست به یک "مراد و محبوب" و فرودست به "یک مرید صادق" تغییر چهره دادند.
این جایگزینی باعث گردید که این رفتارها و گفتارها (احترام کاذب) از حالت عمودی یعنی فرودست- فرادست یا سلسله مراتبی، به حالت افقی نیز تسری یابد، و بدین ترتیب هم انجام و هم توقع انجام آنها همگانی گردد.
طبیعتا وقتی "تعریف و تمجید"، "تمکین به خواسته‌ها" و "موافقت بی چون و چرا با نظرات" احترام تلقی شد، نه تنها همگان از شنیدن تعریف و تمجید و اظهار موافقت با خواسته‌ها و نظرات خود- گاه حتی علی رغم آگاهی از نادرست بودن آن- سرخوش و راضی می‌شوند، بلکه در جهت "ابراز احترام خویش به یکدیگر"، از همین ابرازها سود می‌جویند که این نیز اغلب اوقات بدون تمایل باطنی صورت می‌گیرد. و این همان دروغگوئی و یا عدم صراحت بیان است.
از طرفی وقتی "تعریف و تمجید و موافقت بی چون و چرا" احترام نام گرفت، "انتقاد و مخالفت با عقیده" نیز "توهین" قلمداد می‌شود؛ و طبیعتا کمتر کسی توهین را تحمل خواهد کرد (عدم تحمل انتقاد و نظر مخالف.)
پس اگر ما نمی‌توانیم حتی در بطن کشورهای دموکراتیک، آنجا که دیگر از شرایط نابسامان درون مرزی خبری نیست، این رفتارها را کنار بگذاریم دقیقا به خاطر معانی ارزشمند و کاذبی است که از آنها در ذهن و ضمیر خویش داریم.
مسلما تا زمانی که صراحت بیان را بی ادبی و گستاخی بدانیم صراحت در گفتارمان نخواهیم یافت، و تا زمانی که انتقاد را توهین تلقی کنیم، آنرا نیز بر نخواهیم تابید و تا هنگا می‌که دفاع از آشنا و دوست و یا بزرگتر را به "معرفت داشتن، رفیق نوازی، حفظ حرمت موی سپید" تعبیر کنیم. حرمتهائی که حفظ آن در بسیاری از مواقع به زیر پا گذاشتن حق دیگری منجر می‌گردد، "دفاع از حق" و "انصاف" جائی در میان ما پیدا نخواهد کرد، و تا هنگا می‌که...[*]
با کمی دقت می‌توان دید که بسیاری از روابط دوستانه و صمیمانه ما بر پایه همین سازش و سکوتها و تعریف و تمجیدهای دروغین استوار شده است و چنین است که گاه بیان نازک تر از گلی، حتی در حد یک سوال یا توصیه اخلاقی، به برهم خوردن دوستیهای چند ساله منجر می‌گردد. و این پدیده تازه‌ای نیز در بین ما نیست، شمس تبریزی هفتصد سال پیش به این مطلب چنین اشاره کرده است:

" با مردمان به نفاق می‌باید زیست، همچنان که راستی آغاز کردی به کوه و بیابان باید رفت"
و حافظ نیز با بیان این مطلب که:

می‌خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب – چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند""
عمق و وسعت چنین ویژگی را در سطح جامعه به نمایش می‌گذارد.
آری وجود این ویژگی‌هاست که نمی‌گذارد تعداد معدودی مهاجر -که اکثرا نیز تحصیلکرده و کتابخوان و باصطلاح فرهنگی و سیاسی هستند و سالهاست در بطن کشورهای دموکراتیک و آزاد، آنهم بدون داشتن مشکلات معیشتی و سیاسی و ... زندگی می‌کنند و احتمالا داعیه نجات وطن را نیز دارند- یک کار ساده گروهی را که حتی نفع مادی نیز در آن نیست به انجام رسانند. و با این حساب چگونه می‌توان انتظار داشت هفتاد میلیون جمعیت کشور که علاوه بر داشتن همین ویژگی‌ها با بیشمار مشکلات اقتصادی و اجتماعی، آنهم هر روزه دست و پنجه نرم می‌کنند، بتوانند کارهای مملکت را به سر و سامان برسانند.
بسهولت می‌توان دید همین ویژگی‌های مخرب که معلول عقب ماندگي ما بوده اند، اکنون خود به یکی از بزرگترین عوامل عقب ماندگی ما تبدیل شده اند و فاجعه از این نقطه آغاز می‌گردد. با توجه به این واقعیت علمی که رشد مطلوب در محیط سالم امکان پذیر است، می‌توان به جرات ادعا کرد که در چنین بستر فرهنگی آلوده‌ای نه شعر و ادبیات می‌تواند به رشد درخوری برسد و نه اقتصاد و سیاست و نه ورزش و نه هیچ چیز دیگر.
بدون شک ما به یک خانه تکانی فرهنگی احتیاج داریم و این امر ممکن نخواهد شد مگر اینکه اسارتمان را در تار و پود این عادات و ویژگی‌های مخرب، با تمام گوشت و پوست و استخوان خود لمس کنیم. و این مهم جز با نگاه دقیق به رفتارها و گفتارهایمان در هر لحظه از زندگی حاصل نخواهد شد.
و افراد دست اندرکار مسایل فرهنگی و گروههائی که نام فرهنگ را در خود و یا با خود حمل و از طریق نشریات، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون فعالیت می‌کنند؛ اعم از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تا به این ویژگیهای اخلاقی در خود بعنوان مهمترین عامل باز دارنده کارهای گروهی توجه نکنند و سعی در تعدیل و اصلاح آنها در خود ننمایند، هر کار دیگری جز اتلاف انرژی و وقت حاصلی نخواهد داشت کما اینکه تا کنون نداشته است.
------------
ریشه یابی بسیاری از ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری و هم چنین آداب و رسوم ما بطور مشروح در کتاب "در اسارت فرهنگ" آمده است. این کتاب قرار است بزودی توسط انتشارات روزنه در تهران به چاپ برسد.[*]
طاهره شیخ‌الاسلام
tshey47@yahoo.com.au
شنبه ١٤ آبان ١٣٨٤
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم


~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~