Wednesday, February 23, 2011


خجسته زاد روز ِ ایران نوین در سوم اسفند ماه شاد باد


احمد پناهنده



بر آمدن رضاشاه در این است که بخواهیم یک مقایسه بین دوران رضاشاه با این دورانی که در آن هستیم، انجام دهیم. آنوقت می فهمیم که رضاشاه چه کار سترگی انجام داده است. آیا این ننگ نیست که امروز پس از 83 سال از آن تاریخ، زنان ما دوباره توی چادر و چاقچورمی روند وصدای دل نشین و نواش گر آنها در سینه می ماند.
آیا تخریب این شخصّیت تاریخی کمک نکرده که این هیولاهای ما قبل تاریخ بر جان ومال و ناموس و فرهنگ ما سوار شوند وتمامی دستاوردهای اجتماعی- فرهنگی را به نابودی بکشانند؟

سوم اسفند دیگری از راه رسید و بار دیگر چشمان ِ عاشقان ِ یک ایران سربلند را شوق شادمانی لبریز کرد و صدای فرو ریختن دیوارهای کهنه ی جامعه ی عقب افتاده و فرو رفته در باتلاق فقر و جهل ِ قبیله ی قاجار، گوش ها را با نوای نوسازی در همه سویش ترانه خواند و ایران را در طی 57 سال تلاش ِ بی همتای دو پادشاه سربلند ِ پهلوی از خواب گران 1400 ساله بیگانه گان و بیگانه خویان بیرون آورد. طوری که تا هنگامه ی آن غائله ی شوم ِ بهمن الماس نوآوری اش در همه سویش، چشمان جهانیان را خیره کرده بود. آری هشتاد و نه سال پیش در چنین روزی تاریخ نوین ایران با دست ِ توانا و پایداری و پایمردی معمار آن رضاشاه ورق خورد و جوانه های ِ جهش ِ پرواز وار ِ سازندگی و مدرن شدن در همه سویش از دل یخبندان ِ زمستان ِ سیاه ِ عقب ماندگی ِ جامعه ی قبیله ای سَرَک کشیده بودند تا در بهار ِ در راه، گلی به لبخند شادمانی بازکنند.

اگر تا دیروز چشمان غبار گرفته ی ما از دیدن و تماشا کردن زیباییها، سازندگی ها، مدرن شدن ها و شادمانی ها نفرت داشت و عمد داشتیم بدون آگاهی، کورکورانه بر هر نوآوری یورش ببریم و در عوض با شتابی بی همتا در مأتحت سردمداران عقب گرایی چه از نوع ولایی و چه ازنوع کمونیستی ِ موجودش فرو برویم.

امروز اما تاریخ، با فروتنی ِ شکیبایش، آیینه ی زمان را در برابر ما گرفته است تا هر کدام افکار پوسیده و به غایت ارتجاعی و ضد ملی خود را در آن به تماشا بایستیم و ببینیم آنچه را که از روی شکم سیری و نادانی برآن تاختیم چه چیزی را جای آن بافتیم و یا ساختیم؟

فراموش نکنیم آنچه که اسکلت ایران امروزی را تشکیل میدهد همان ساختمانی است که به معماری رضاشاه ساخته شده و بوسیله ی پسرش گسترش یافته است.

و جای اندوه و تأسف بسیار است که حتی امروز هم افرادی با عینک کبود به آن دوران می نگرند و با تلاشی مرگ آسا، سر ِ آن دارند که از واقعیت بگریزند.

فزازهایی از خدمات این معمار تاریخ نوین ایران، از کتاب 55 اثر علی دشتی، فهرست وار به قرار زیر است:

1- از سوم اسفند 1299 تا آخر 1300، غائله جنگل و مشهد خاتمه یافت و پاره ای از سرکشیهای آذربایجان و مازندران از بین رفت.
2- متحدالشکل شدن سپاه ایران در سال 1300
3- قانون خدمت سربازی درسال 1303
4- پایان دادن به حکومت خود ساخته شیخ خزعل در سال 1303
5- طرح راه آهن سرتاسری در بهمن 1304
6- الغای کاپیتولاسیون وانجام حق قضاوت سفارت بیگانه در سال 1306
7- تأسیس بانک ملی ایران در سال 1307
8- تشکیل نیروی دریایی در سال 1308
9- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانک شاهنشاهی و اختصاص آن به بانک ملی در سال 1309
10- وضع کردن تعرفه مستقل برای واردات در سال 1309
11- الغای امتیاز نامه دارسی و بستن قرارداد جدید با شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1311
12- کار گذاشتن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال 1312 و تأسیس آن در سال 1313
13- تأسیس بانک کشاورزی در سال 1313
14- آزادی زن و الغای رسم حجاب در سال 1314
15- گشایش کارخانجات دخانیات در سال 1316
16- تأسیس بانک رهنی در سال 1316
ادامــــــه[+]


Labels: ,

Friday, February 11, 2011


تولد ِ یک جریان ِ تبهکار


احمد پناهنده



«آن‌که حقیقت را نمی‌داند نادان است، آن‌که حقیقت را می‌داند ولی انکار می‌کند تبهکار است.»
و شگفتا که امروز بی بی سی دایه ی مهربانتر از مادر شده و برای تروریست های ایران اشک تمساح می ریزد.
باید به بی بی سی و همه-ی خدمه-های آن بنگاه سخن پراکنی گفت که اگر ترور و تروریسم ِمعمر القذافی در دهه-های گذشته محکوم است، چرا برای تروریست-های ایران جشن بزرگداشت چهل سالگی در غالب بررسی حرکت چریکی در ایران می گیرند؟

این سال-ها همیشه با خود می اندیشیدم و می اندیشم که چگونه است جریانی که با حمله-ی تروریستی به پاسگاهی در یکی از توابع لاهیجان که به قصد کشتن ژاندارم، مصادره-ی سلاح، خونریزی و خشنونت بود و سپس گانگستریسم را در ایران رواج داد، امروز آن حرکت آدمکشی و ضد انسانی و نا امن کننده-ی میحط اجتماعی را به عنوان تولد جشن می گیرند
جریانی که با خواندن سرگذشت تبهکارانی چون چه گوآرا، کاسترو و مشتی از این آدمکشان حرفه-ای محیط درس و دانشگاه را که با جانفشانی و مرارت بی دریغ ایران-دوستان برای آینده-ی بهتر ِ ملت ایران ساخته شده بود، رها کردند و چون آدمکشان حرفه-ای و دزدان سر گردنه سلاح بدست گرفتند و پاسبان و ژاندارم کشتند تا با برهم زدن امنیت بی همتای اجتماعی و رفاه همگانی، دیو خفته و به اندرون تاریک خانه-ی زمان فرو رفته را بیدار کنند و در جای جای ایران بر گرده-ی ملت ایران بنشانند تا تبهکاری خود را اینبار در ابعاد ضد ایرانی و حمایت بی دریغشان از این دیو بیدار شده-ی اسلامی و ضد انسانی ادامه دهند.

جریانی که اغلب افراد باقی مانده-شان به عبث ادعا می کنند از آن تررویسم ِ کور عبور کرده اند اما بدون هیچگونه ناراحتی وجدانی و یا پاسخگویی به نسل امروز و فردا و تاریخ، این تولد نا مبارک را جشن می گیرند.

اگر تروریسم بد است که هست و باید در همه-ی شرایط، عمل تروریستی را محکوم کرد، که باز اغلب دیده می شود همین میراث-دارن ِ تروریسم دیروزی، حرکت-های تروریستی را در حکومت اسلامی اینجا و آنجا محکوم می کنند، اما پرسش این است که این جماعت چرا عملکرد تروریستی خود و دوستان-شان را در دیروز محکوم نمی کنند که هیچ حتا آن عمل انسان کش و زندگی سوز شهروندان ایران را جشن می گیرند؟

پرسش این است که بر چه اصول و مبنایی، حرکت تروریستی را رد می کنید اما هنوز مزورانه نام ”فدایی” را یدک می کشید که هیچ حتا تولد ترور و تروریست را جشن می گیرید؟

پرسش این است که چگونه این جماعت حرکت تروریستی را در حکومت اسلامی محکوم می کنند اما همین حرکت ویران کننده-ی زندگی و جان ایرانی را در نظام گذشته، حرکت انقلابی و حماسی برای رهایی ارزیابی می کنند؟

آیا حق نداریم با این پیشینه و عملکرد مزورانه و ایران بر باده-ده ِاین جماعت آنها را یک ”جریان تبهکار” نام بدهیم و چنین جشنی را ”تولد یک جریان تبهکار” بنامیم؟

برتولت برشت می گوید:
«آن‌که حقیقت را نمی‌داند نادان است، آن‌که حقیقت را می‌داند ولی انکار می‌کند تبهکار است.»

آیا این عبارت پر معنای برشت شامل حال و عملکرد این جماعت نمی شود؟

و شگفتا که امروز بی بی سی دایه ی مهربانتر از مادر شده و برای تروریست های ایران اشک تمساح می ریزد.

به هوش باشیم که مبادا دوباره با چنین تبلیغات به غایت ضد ایرانی بار دیگر جوانان ما را خام کنند و به دام آدمکشان دیروزی و همکاران امروزی حکومت اسلامی بکشانند.


باید به بی بی سی و همه-ی خدمه-های آن بنگاه سخن پراکنی گفت که اگر ترور و تروریسم ِمعمر القذافی در دهه-های گذشته محکوم است، چرا برای تروریست-های ایران جشن بزرگداشت چهل سالگی در غالب بررسی حرکت چریکی در ایران می گیرند؟

چرا این جریان و عملکردهای ویرانگر و زندگی-سوز ِ شهروندان ایرانی و بویژه ترور کردن پاسبان و ژاندارم و افسر و تیمسار و سرآمدان نظام پادشاهی را محکوم نمی کنند؟

و باید به آنها گفت که ما هیچگاه آن کینه-ی دولت فخیمه-ی انگلیس، علیه نظام پادشاهی را فراموش نمی کنیم که در هنگامه-ی سال-های منتهی به بهمن سال 57 توسط همین بنگاه خبری شما، آتش بیار ویرانی ایران شدند.
عمل ویرانسازی که امروز علیه مصر و تلاش در جهت به قدرت رساندن اخوان المسلمین انجام می دهید.
در پایان مایل هستم به همه-ی افراد این جماعت که در درونشان این عمل جنایتکارانه-ی تروریستی دیروزشان را صادقانه محکوم کردند، صف خودشان را از این جریان تبهکار جدا کنند و به ایران و ایرانی گره بخورند و سازمان یا حزبی تشکیل دهند که سرفرازی ایران و ایرانی، سر لوحه-ی برنامه-شان باشد و از خشونت در هر شکلی پرهیز کنند و در شکل مدرن امروزی، یک مبارزه-ی سیاسی را همراه با دیالوگ، در جهت متحد کردن همه-ی نیروها علیه حکومت اسلامی پی بگیرند.

چنین باد
احمد پناهنده[+]
بهمن 2011

Labels: ,

Wednesday, February 09, 2011


شادمانی بر روی ِخاکروبه-های ویرانی ِایران


احمد پناهنده


بیهوده نیست که یکی در ایران برای سالروز چنین ننگی در تاریخ، خودشان را جِر می دهند تا هر چه بیشتر مردم را با تمامی هستی-شان در چاه جمکران فرو ببرند و آن یکی بیشتر در بیرون از حکومت و در خارج از کشور همراه با تفاله-های باقی مانده از آن دوران ترور و تخریب، این رویداد سیاه را جشن می گیرند.

باز هم نوزده-ی بهمن سیاه و روز ترور و جنایت و انسان-کُشی فرا می رسد و رقص عنترگونه-ی مشتی تروریست ِ پریروزی، همکاران دیروزی حکومت اسلامی و تفرقه افکنان امروزی در صفوف یکپارچه ملت ایران علیه تمامیت آدمخواران ِ حاکم بر خاکروبه-های ویرانی ایران، اینجا و آنجا شروع می شود تا خویشاوندی خودشان را با کشتار و ترور جشن بگیرند.
بی پروا کتمان نمی کنند که در ترور زاده شدند و با ترور زندگی می کنند و سالروز ترور را ارج می نهند.
و راستی به این جاهلان و بی خردان تاریخ در این جشن-ها چه پیامی باید فرستاد؟
بهترین و گوارا-ترین پیامی که به نظر این قلم می رسد، این است که بگوید:
پیوند دوباره و سه باره و چند باره-ی شماها با تروریست-های جهان و ایران خجسته مباد
آری
اگر تا دیروز آن حرکتی که جامعه-ی ایران را از مدار ترقی خواهی بیرون آورد و به سمت قهقرا کشاند برای بسیارانی که در آن ”انقلاب شکوهمند ِاسلامی” شرکت داشتند تا از “گندم ری*” نصیبی ببرند، جاذبه داشت و خود را صاحب آن انقلاب قلمداد می کردند. امروز اما بسیاری از آن بسیاران، محترمانه و یا شرمگینانه از آن رویداد فاصله گرفتند و از عملکرد ناشاد خود در درونشان پشیمانند اما جرئت نمی کنند تا شهامت نشان دهند و فریاد بزنند که مسبب این روزهای تیره و تلخ، خودشان هم بودند.
روزهایی که آسمان ایران، خورشید در بغل داشت و آفتابش را در جان مشتاقان ترقی خواهی و رهایی از نکبت تاریخی، گرم می کرد.


تیره-اندیشان از قماش اسلامی و کمونیستی در همه رنگش، رنگین کمان آسمان ایران را دشمن شدند تا پرده شب را بر سر آن چادر بکشند و روزهای آفتابی را تیره و تار کنند.

آری
آنچه که امروز بر همه-ی آنانیکه تا دیروز از درک آن رویداد سیاه عاجز بودند، روشن شده است، این است که:
دو طیف از نیروها که هر دوشان ایدئولوژیک هستند، خواهان نابودی ایران بودند و هم اکنون هم هستند.
این دونیرو هر چند در مرام با یکدیگر تفاوت دارند اما در استراتژی مخالف هم نیستند و نشان دادند و می دهند که برای از بین بردن ایران در تمامیتش هیچ تفاوتی با هم نداشتند و ندارند.
دیروز این دونیرو پا به پای هم برای متلاشی کردن ایران، بر سمبل و نماد تمامیت ارضی ایران تاختند تا با ترور و جهل پروری، تختش را واژگون کنند. امروز اما برای نابودی هر چه بیشتر ایران و مردمانش باز در کنار هم ایستادند تا از دستاوردهای جهل سالاری و عقب ماندگی پاسداری کنند.
بیهوده نیست که یکی در ایران برای سالروز چنین ننگی در تاریخ، خودشان را جِر می دهند تا هر چه بیشتر مردم را با تمامی هستی-شان در چاه جمکران فرو ببرند و آن یکی بیشتر در بیرون از حکومت و در خارج از کشور همراه با تفاله-های باقی مانده از آن دوران ترور و تخریب، این رویداد سیاه را جشن می گیرند.


پیام این جشن چیست؟

در یک کلام پیام چنین جشن-های تهوع آوری، شادمانی بر خاکروب-های ویرانی ایران[+] است که اینان را چنین دلشاد و مست کرده است.
عجیب نیست امروز این جاهلان ِ نادان و از خود بیگانه، هنوز جشنی بنام ”تولد فدایی” در کسوت ”سیاهکل” می گیرند و آن را به 22 بهمن گره می زنند تا بیشتر به وجد آیند.

***
و راستی این جماعت تروریست ِ پریروز و همکار و شریک، در تمامی ِ جنایات ِ حکومت ِ اسلامی در دیروز ِ نزدیک، و امروز حامی آن در بُعد ایدئولوژیک و حتی در تماس بودن رأس ِ این جماعت با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و دعوت کردن ایشان از طریق همسرش به ایران، چه کارنامه-ی
”زرینی” در توشه-ی خود دارند که یکی از همین جماعت دیروزی و تکان خورده-ی امروزی، در مصاحبه-ای ادعا می کند که ”چپ” در کنار خطا و ویرانی خود و ایران، عملکرد ”افتخار آمیز” هم دارد. (نقل به معنی)

باید در جواب گفت که چپ در همه رنگش چه آنهاییکه تروریست بودند و چه آناییکه در حرف عمل تروریستی را قبول نداشتند اما در دل با آنها بودند، جزء تخریب وطن و کشتن پاسبان سر محل و قفل کردن جامعه و به هم زدن امنیت اجتماعی در دیروز و همکاری با پست-ترین قشر اجتماعی و شراکت در تمای ِجنایت آنها و تلاش برای بقای همین آدمخواران حکومتی و فرار از هر گونه اتحادی که بتواند این حاکمان ضد ایرانی را از اریکه قدرت به زیر بکشد و سکوت کردن در مقابل تجزیه طلبان رنگارنگ و انتشار بی وقفه-ی ترشحات بیمارگونه-ی این جماعت-های ضد ایرانی در سایت-های خودشان و حمایت از آنها و همچنین اعلام موضع نکردن در مقابل سهم ایران از دریای مازندران که امروز رفقای دیروزی-شان می خواهند از سهم ایران ببلعند و نام خلیج فارس که شیوخک-های اطراف خلیج فارس می خواهند نام همیشه ایرانی آن را مصادره به عربی کنند، هیچ کارنامه-ای که عِرق وطن و سرفرازی وطن از آن برداشت شود، ندارند.
و امروز این جماعت باقی مانده در کمال بی پرنسیبی جوابیه و یا نقد مقاله-ای از یکنفر که در ویرانی ایران، با هم همفکر هستند، در سایت-شان منتشر می کنند. اما مقاله-ی مادر، که به آن نقد شده، به عمد در سایت انتشار داده نمی شود.
اسم این عمل قبیح را چه باید گذاشت؟
همین فرد گرداننده-ی سایت که مغزی بسته و یک سو-نگر دارد. دیروز و دیروزها هم چنین عمل قبیحی را انجام داده بود.
و آن نقدی بود بر نوشته-های این قلم در هفته نامه-ی نمیروز، توسط یک عابر پیاده، که آن را بدون انتشار مطلب من، در سایتش گذاشت و مقاله ارسالی این قلم را انتشار نداد.
نه یکبار بلکه حداقل دو بار در دوسال پیاپی این عمل قبیح را انجام داد.


چنین است عملکرد درخشان چپ!!! در ایران! در دیروز و امروز در برون مرز.


***
اما باید برای جوانان امروز توضیح داد که آن ”تولد” تولد ترور و تروریسم بوده است که پاسبان سر محل را به گلوله می بستند و امنیت شهروندان ایرانی را به هم می زدند.
باید برایشان روشن کرد که اینان نه برای آن ”سیاهکل” بلکه برای سیاه-کاری حکومت اسلامی جشن می گیرند تا با آنها در نابودی هر چه بیشتر ایران تجدید میثاق کنند.
باید برای جوانان آشکار کرد که این نیروها از همان ”انقلاب شکوهمند اسلامی” و با آن گذشته-ی تیره تار در نظام گذشته، این بار در دامان همین مرتجعین ضد ایران و ایرانی پناه گرفته بودند و گرفته اند تا با یاری آنها هر چه بیشتر از پایوران نظام گذشته و انسان-های ایران-خواه را بکُشند و کُشتند و بر اجسادشان شادی و شادمانی کردند.
و امروزهم با کمال وقاحت، سایت-ها و نشریات-شان را، با عکس-هایی مزین می کنند که نشان از ذات ویرانگرشان دارد.
در حالی که این بیچاره گان نمی دانند که چنین عملی در واقع جرم آنها را در پیشگاه مردم ایران سنگین تر می کند.
آری:


در یک کلام باید به جوانان ایران توضیح داد که نیروهای کمونیستی در هر شکل و قامتش و نیروهای اسلامی در همه رنگش یک ایران سربلند را چشم دیدن ندارند و در صدد هستند با تمامی توش و توان-شان آن را ویران کنند.
اما اگر آن بیگانگان دیروز در تاریخ ایران توانستند، ایران را ”ایران-ستان ” بکنند، این بیگانگان امروزی هم خواهند توانست.
ولی تاریخ پر فراز و نشیب ایران گواهی می دهد، ایران با همه-ی این نامردمی-ها و درد و شکنج-ها، ایران می ماند و ایران خواهد ماند.

سلام بر ایران
و
درود بر ملت بزرگ و شریف ایران
احمد پناهنده
فوریه 8, 2011

Labels: