Friday, March 31, 2006

رهائي از اسارت


REFRESH ONCE PLEASE

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


رهائي از اسارت «تاريخ ايدئولوژيک»

(در حاشية بررسي يک کتاب) - علي ميرفطروس

تاريخ ايران تنها، تاريخ «دين خوئي» و «امتناع تفکر» نيست، اين تاريخ، روايت پايان ناپذير ملّتي است که با همة حملات و هجوم ها و انقطاع هاي تاريخي، سهم خويش را به تاريخ و تمدن بشريت، ادا کرده است چرا که «جامعة دين خو» - اساساً- نمي تواند زکرياي رازي، ابوموسي خوارزمي، ابوعلي سينا، ابوريحان بيروني، ابن راوندي، خيام، ابومشعر منجّم بلخي، کوشيار گيلاني، غياث الدين جمشيد کاشاني و ... بپروراند

ما هنوز گرفتار «ارزيابي شتابزده» و خصوصاً ايدئولوژيک هستيم و از نگاه انتقادي به گذشتة بي افتخار خويش «پرهيز» مي کنيم، پس آيا شگفت انگيز است که پس از 27 سال سلطة سياه جمهوري اسلامي، ما هنوز نيز در کربلاهاي سياسي - ايدئولوژيک، سينه مي زنيم و «حال» مي کنيم؟!

کتاب «برخي منظره ها و مناظره هاي فکري در ايران امروز» - در واقع- دعوتي است براي رهائي از اسارت «تاريخ ايدئولوژيک» و «ايدئولوژيک کردن تاريخ» و، پيامي است براي بازخواني و بازانديشي تاريخ معاصر ايران. - متن کامل [+]
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~

Wednesday, March 15, 2006

نــوروز فـرخنــده باد


REFRESH ONCE PLEASE

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


این مقاله، پیشگفتار کتاب « تاریخ در ادبیات» نگارش دکتر علی ميرفطروس است که بزودی از سوی انتشارات فرهنگ منتشر و توسط کتابفروشی فروغ (در آلمان) پخش خواهد شد.

تاريخ در ادبيات

* در کشاکش همهء هجوم ها و حملات اقوام مختلف به ایران، خودآگاهی ملّی ایرانیان و خصوصاً زبان فارسی، در سنگر شعر توانست به حیات و هستی خویش ادامه دهد.

* در درون شعر فارسی، تاریخ اجتماعی ایران، نفس می کشد

* شعر، رابطهء تنگاتنگی با تاریخ دارد، با این تفاوت که تاریخ، رویدادها و حوادث را بیان می کند، امّا شعر، حالات، روحیات و عواطف انسانها را.

* آنهمه « شاهنامه » ها نشانهء بیداری تاریخی و همّت بلند نیاکان ما در ثبت و ضبط خاطره
های قومی جهت حفظ و تداوم حافظهء تاریخی ملت ما بوده است چرا که:
قوم بی خاطره، فاقد هویّتِ تاریخی است.

علم، ادبيات، شعر و هنر پديده هائی هستند حاصل شهر و شهرنشينی، لذا هرگاه و هر کجا که مناسبات شهرنشينی رونق يافت ما شاهد رواج علم و رونق ادبيات و هنر بوده ايم.
تاريخ اجتماعی ايران بعد از اسلام در يک روند هزاروچهارصد ساله - غالباً - «تاريخِ گسست و انقطاع» بوده چرا که بخاطر موقعيـّت جغرافيائی و شرايط سياسی ايران، ميهن ما - بعنوان يک «چهار راه حوادث»، بارها مورد هجوم قبايل و عشاير بيابانگرد بوده است، اقوام و قبايلی که بقول بيهقی:
«بيـابان، ايشان را پدر و مادر است، چنان کـه ما را شهرها...»
با اينحال، تاريخ اجتماعی ايران نشان می دهد که با استقرار ثُبات نسبی، امنيـّت اجتماعی و رونق شهرنشينی، علم و ادبيات و شعر و هنر نيز در ايران رشد و رونق يافته اند.[+]ادامــه
~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~


بی‌خــدا و کـافـرم؛ از اهـل ايـمان نـيـسـتـم
زادهً ايـران‌زمـينـم؛ نــه! مـسـلـمـان نيـسـتـم

~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~*!*!*~!~