Saturday, June 21, 2003

افــراطــی تــریــن واکــنـشــهـــا





مـــــن ايـــــــــرانــــــــيــــــم آرمـــــــــــانـــم رهــــائــــي
ازايـــــن ديــــــــن مــردم فـــــــريــــــب ريـــــــائـــــــــي



:: مــــزدک ::


« شــجـاع الــدیــن شــفــا » : پـس از هــزاروچــهــارصـــد ســـال


آن اســلامـی کـه بـا شـمـشـیــر « سـعـد وقـاص » بـه ایـــران آورده شــد ، نـمــیــتــوانـد اســلام واقـعـی قــرآن و مــحــمــد بـاشــــــد.



هــر پــیــامــبــری بــرای قــومـــی خــاص و هــمــزبــان فــرســـتـاده شـــده اســـــت
آئــــیــن هــیـــچ پــیــامــبــری نــمــیـتـوانــد آئــیـــنــی جــهــانــی بـاشـــــد.
بـیـســت و دو بـهـمـن اعــلان جــنـگی تــمـام عــیـار بـه ارزشــهــای دیـرپـای فــرهــنـگی و هــویـت مــلــی ایـرانــیـان بـــود.


افــراطــی تــریــن واکــنـشــهـــا


پیش از شروع گفتگوی خودمان به یک نکتهً اساسی در ارتباط با کتاب خودم اشاره کنم ، که فکر میکنم برای کسانی از خوانندگان آن خواه نا خواه مطرح خواهد شد و از این جهت بهتر است از هم اکنون دربارهً آن توضیحی کوتاه ولی ضروری بدهم :
" در یکربع قرن گذشته ، نحوهً کار رژیم حاکم بر کشور ما طوری بوده که افراطی ترین واکنشها را در زمینهً مذهبی در جامعه ایرانی ، بخصوص در نزد نسل جوان آن ، برانگیخته است ، یعنی این بار نه جنبه های معینی از مذهب بلکه اساس وجودی خود مذهب به زیر سؤال برده شده است. البته من در اصل موضوع اشکالی نمی بینم ، زیرا اصولا" سیر تکامل فکری و فرهنگی جهان بشریت ایجاب میکند که حتا مقدس ترین اصول پذیرفته شده نیز بتوانند مورد تردید یا انکار قرار گیرند . چنانکه خود مذاهب نیز بر همین پایه آغاز به کار کرده اند ، ولی آنچه امروز در جامعهً ما در این راستا میگذرد ، بیش از یک واکنش احساسی و عاطفی علیه چماقداری فکری مکتب سخیف و در حد اعلا بیمایه ای است که ولایت فقیه نام دارد . ولی الزاما" دارای این مفهوم نیست که این جامعه در برابر خود مذهب نیز واکنش مشابهی دارد ، البته کمال مطلوب این است که دیر یا زود رشد و بلوغ فکری انسانها بدان درجه برسد که دیگر خوبیها و بدیهای کسان در گرو معامله آنها با خدا و در ارتباط با بهشت و دوزخ قرار نداشته باشد ، ولی تا رسیدن به چنین مرحله ، راهی دراز در پیش است که نمی توان انتظار داشت یک شبه از جانب جامعه ای آخوند زده درنوردیده شود . همچنانکه جوامع بسیار پیشرفته تر غربی نیز با اینکه دوران روشنگری خودشان را در پشت سر گذاشته اند ، هیچکدام گرایشهای زیربنائی مذهبی خودشان را پشت سر نگذاشته اند .
بر اساس همهً اینها میتوان واقعبینانه گفت که جامعه کنونی ایران ما با آنکه شدیدا" از روحانیت واپسگرا و قدرت طلب و در حد اعلا دروغگو و فریبکا به جان آمده است ، در اکثریت نزدیک به اتفاق خود حاضر نیست از معتقدات مذهبی خویش بکلی دست بردارد و به بیخدائی ( atheisme ) روی آورد ، در چنین شرایطی ، کوشش در تخطئه اصولی مذهب ولو با کمال صداقت و از جانب صاحبنظرانی صلاحیتدار ، حتا اگر هم مورد استقبال اقلیتی معدود قرار گیرد در مجموع نه تنها ثمربخش نیست ، بلکه تحقق پذیر هم نیست ، همچنان که هیچیک از تلاشهای مشابه در اروپای روشنگری قرن هیجدهم و در انقلاب کبیر فرانسه قرن نوزدهم و در انقلاب کمونیستی قرن بیستم نیز در این راستا به جائی نرسیده اند .
اصولا" داشتن یا نداشتن مذهب ، و آزادی انتخاب مذهب ، از حقوق بی گفتگوی هر فرد بشری است و اصلی است که در اعلامیهً حقوق بشر ، یعنی در مترقی ترین منشور حقوقی تاریخ تمدن انسانی صریحا" بر آن تاکید گذاشته شده است ، هرچند که در کشور خود ما بسیار پیش از این نیز در فرمان معروف کورش هخامنشی به همین صورت بر آن تاکید گذاشته شده بود . آنچه در عوض واقعا" مطرح است این است که از این حق به همان اندازه که آزادانه استفاده میشود آگاهانه نیز استفاده شود ، و این چیزی است که در تمام دوران هزارو جهار صد سالهً شمشیر کشی اسلامی در ایران هرگز رعایت نشده است.

بگذاریم اسلام چماقداری که پس از چهارده قرن میدان داری ، و با همهً دست بریدنها و سنگسارها و حد زدنها و تعزیر هایش جز موضع حقیرانهً جهان سومی با توشه های فقر و جهل و بیماری و فساد و عقب ماندگی چیزی برای ما به همراه نیاورده است ، به حکم تاریخ به فراموشخانهً همین تاریخ سپرده شود تا این بار اسلام بتواند در صورت واقعی یک مذهب در اختیار کسانی که خواستار حفظ مسلمانی خود باشند ، قرار گیرد ، در انتظار آنکه پیشرفت دانش و بینش بشری ... با کنار رفتن دکانداران دینی که یک جا خاخام و جای دیگر کشیش و در جائی دیگر آخوند نام دارند ، از محتوای واقعی همهً ادیان ، آئین جهانی واحدی پدید آورد که این بار جدائیهای ساختگی در آن جائی نداشته باشند.



سؤال : تاکید شما بر واقعیتهای ناشناخته یا کم شناخته شده تاریخ اسلام ، این معنی را میدهد که در ورای آنچه بطور سنتی دربارهً این تاریخ به ما گفته شده واقعیتهای دیگری وجود دارند که شاید اصولا" با آنچه شناخته شده اند ، تناقض داشته باشند . ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید و احتمالا" مهمترین این واقعیتها را برای ما روشن کنید ؟


- بعنوان مهمترین این واقعیتها میتوانم به ماهیت بنیادی خود اسلام یعنی به جهانی بودن یا نبودن آن اشاره کنم ، زیرا این موضوع جهانی بودن دو آئین مسیحیت و اسلام ، که عامل اصلی خونهای بیحسابی است که در جنگهای مذهبی پیروان آنها به نام خدائی مشترک ریخته شده در هیچیک از کتابهای مقدس خود این آئینها مطرح نشده است و همهً آنچه در این باره گفته و نوشته شده و دستاویز جهانگشائیها و کشتارهای مقدس قرار گرفته است به کارگردانان بعدی این ادیان و به تعبیرهای حساب شده مفسران ئ فقهای آنها مربوط میشود و نه به بنیانگذاران همانطور که آئین موسی ، آئینی صرفا" مربوط به قوم یهود است . آئین عیسی ( که خود عیسی حتا عنوان آئینی مستقل را هم بدان نداده بود ) برای آنهائی است که در قرآن نصاری خوانده شده اند ، و آئین محمد نیز آئینی است که اختصاصا" برای قوم عرب آمده است ، در نوزده سوره و بیستو هشت آیه مختلف در جابجای خود قرآن به روشنی بر این تاکید گذاشته شده است که خداوند برای هر قومی پیامبری خاص می فرستد و هیچ پیامبری برای قومی فرستاده نمی شود مگر آنکه زبان او زبان همان قومی باشد که بر آن فرستاده شده است . این قانون از نظر قرآن به قدری قاطعیت دارد که در آیه ای از آن تصریح شده است که برای قوم جن نیز پیامبری از اجنه فرستاده شده است ( انعام – 130 ) ، و " اگر قرار میبود فرشتگان هم در روی زمین پایگاهی داشته باشند رسولی از خودشان برایشان فرستاده میشد " ( اسرار – 95 ) . مفهوم مشخص این تاکیدها این است که هیچ پیغمبری از جانب خداوند در آن واحد برای همهً جهانیان فرستاده نمی شود ، بلکه " برای هر اُمتی شریعتی مقرر شده است " ( حج – 66 ) .
- در ارتباط با این اصل زیربنائی ، محمد پیامبری شناخته شده که از جانب خداوند برای قوم عرب فرستاده شده است " که پیش از او رسولی به سویش فرستاده نشده بود " . در دو آیه از قرآن حتا حدود جغرافیائی این رسالت نیز مشخص شده است : " ما این قرآن عربی را بر تو فرستادیم تا با آن مردم اُم القــُـری ( مــکــه ) و پیرامون آن را هشدار دهی و بشارت بخشی " ( شوری – 7 و انعام – 92 ) . همین تاکیدی را که بر جنبه عربی رسالت محمد شده ، در مورد عربی بودن خود قرآن میتوان یافت که چنانکه در آن بارها تصریح شده کتابی است که به زبان فصیح عربی فرستاده شده است تا درک آن برای قوم عرب آسان باشد. در یک جا نیز آمده است که اگر قرآن به زبانی عجمی نازل نشده ، برای این است که کتابی عجمی نیست.
- بر مبنای همهً اینها ، وقتی که در سال هشتم هجری سرانجام شهر مشرک مکه به تصرف مسلمانان درآمد و بـُـتهای 260 بتخانه کعبه شکسته شدند ، محمد نیز رسالت خود را پایان یافته اعلام کرد و در خطابهً معروفی در جمع هفتاد هزار نفری حجة الوداع تصریح کرد که " امروز دین شما را کامل کردم و اسلام را آئین شما قرار دادم " ، این اعلام عینا" در آیهً سوم از سورهً مائده که احتمالا" آخرین آیهً ابلاغ شده قرآن است منعکس شده است بی آنکه در قرآن یا در خطابهً محمد سخنی از رسالت آیندهً مسلمانان در گسترش این آئین به سرزمینهای دیگر آنهم از راه شمشیرکشی و آدم کـُـشی مقدس به میان آمده باشد.
- وقتیکه همهً این واقعیت بیغرضانه مورد ارزیابی قرار گیرند ، میتوان مانند بسیاری از پژوهشگران دو قرن اخیر نتیجه گیری کرد که آن اسلامی که در زمان خلافت عـُـمر با شمشیر سعد بن ابی وقاص برای ایرانیان به ارمغان آورده شد نمی توانست اسلام واقعی قرآن و محمد باشد ، زیرا که نه پیامبر آن از میان ایرانیان برگزیده شده بود ، نه با زبان آنان آشنا بود ، و نه اساسا" خودش چنین ادعائی داشت ، همهً آن روایاتی هم که بعدا" دربارهً ارسال نامهً محمد به خسرو پرویز در سال ششم هجری نقل شد ، یا احادیثی که در مورد وعدهً تصرف خزائن کسری از جانب اعراب از او روایت شد ، یا داستان شکست برداشتن کاخ تیسفون و خاموش شدن آتشکده های ایران در شب تولد محمد افسانه هایی بودند که بر اساس بررسیهای پژوهشگرانی بسیار سرشناس مدتها بعد برای توجیه شمشیر کشیهای عرب ساخته و پرداخته شدند و به همین جهت است که جز در نوشته های خود اعراب ، در مدارک و اسناد بازمانده هیچیک از کشورهای متمدن آن زمان ( ایران ، یونان ، رُم ، مصر ، ارمنستان و گرجستان ) نشانی از آنها نمی توان یافت .


گفتگوئی با « شجاع الدین شفا » - به مناسبت انتشار کتاب { پس از هزاروچهارصد سال }
::::::::::::::::::::


ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم ، و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي )
مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
« بــابـــک دوســــتـــدار »

::::::::::::::::::::
((( خــــــــــبــرچـيــن)))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home