Thursday, May 15, 2003




مـــن ايـرانيـم آرمانم رهائــــي
ازاين ديـن مـردم فريب ريائـي

« مــــزدک »


نگاهي به مسئلهً « جدايي دين از حکومت»


آريابرزن زاگرسي ( آلمان )
تاريخ نگارش: چهاردهم آوريل سال 2003 ميلادي



نظارت علما و فقها بر قوانين رسمي و دولتي همواره اجرا شده است و حتّا آن را به عنوان يک اصل تغيير ناپذير و ابدي قلمداد کرده اند که ملّت هرگز حق تصرّف و دخالت در آن را ندارد. چنين اصلي را که ملّت، هرگز آن را تاسيس نکرده است خود به خود به نفي حاکميّت مردم مي انجامد و سلطه ي فقها و مجتهدان و آخوندها را دوام مي دهد. در سرزميني که مردمش موسس نباشند، هيچگاه قانون اساسي نيز وجود نخواهد داشت. شرع اسلام هرگز قانون نيست و با شدّت تمام در تضاد و تناقض با قوانين حقوقيست که زائيده ي آراي انسانهاي مستقل هست. تا مسئله ي اسلام در سرزمين ما با قاطعيّت تمام رسوا و در هم کوبيده نشود، امکان پديدار شدن و نهادينه کردن آزاديهاي فردي و اجتماعي ناممکن خواهد بود. در ايران آينده که لحظه هاي زايش و بالش و پر – و – بال گرفتن آن، روز به روز بيشتر و شديدتر آشکار مي شود، مهمترين وظايف تلاشگران آزادي و روشنگري و بويژه دولت موقت آينده اينست که:


1- قداست زندگي جاي چون و چرا ندارد و مطلقيّت آن به ابديّت زندگي و زمان است. هيچکس حقّ ندارد خونريزي را در ايرانزمين مجاز و برحق شمارد. زندگي مقدّس است.

2- تک، تک اصلهاي قانون اساسي ايران آينده بايستي با اصل « زندگي مقدّس هست » آغاز شود و در راستا و سمت و سوي اجرا و نگاهباني از اين اصل،
بقيه ي قوانين اساسي و منشورها و قوانين ايالتي و شهري و روستايي و محلّي و غيره از آن، استنتاج و عبارت بندي شوند. در هيچ قانوني که به رسميّت شناخته مي شود
و حقّانيّت و بيان حقوقي پيدا مي کند، هرگز نبايد کوچکترين نشانه اي از حاکميّت و نفوذ شرع اسلام يا مذاهب ديگر يا ايدئولوژيها و امثالهم وجود داشته باشد.

3- با سرنگوني حکومت آخوندي بايستي فوري و بدون امّا و اگر، وجود صنف و طبقه ي آخوند در هر شکل و لباسي که مي خواهد باشد
در سراسر ايرانزمين براي هميشه و ابد، ملغي و امکانهاي ايجاد آن نيز از لحاظ حقوقي و قانوني مطلقا ممنوع شود. چنين اقدامي نه تنها با اصل آزادي مغايرت ندارد؛
بلکه دقيقا در راستاي نگاهباني و گسترش و واقعيّت پذيري آزادي هست.

4- کليّه ي حوزه هاي تدريسي علما در سراسر ايران بايستي تعطيل و سپس به کتابخانه هاي عمومي تبديل شوند.

5- قرآن و تاريخ نکبت بار اسلام را بايستي فقط در دانشگاهها تدريس کرد؛ آنهم با روشي سنجشگرانه و روشنگرانه. خارج از حوزه هاي دانشگاهي هيچکس مجاز نيست به تدريس آن بپردازد. تدريس هر گونه مذهبي در مدارس و دبيرستانها و مراکز تحصيلي بايستي ممنوع اعلام شود؛ مگر آنکه سنجشگري بويژه در راديکالترين فرم آن، نه تنها به عنوان اصل پذيرفته شده و رسميّت حقوقي و قانوني داشته باشد؛ بلکه کاربست تئوريک و عملي آن نيز در قانون اساسي کشور، انعکاس و تثبيت شده باشد.

6- کليّه ي موقوفات و موسسات و بنيادها و سازمانها و مجتمعها و آستانهاي زيارتگاهي و مذهبي و امثالهم بايستي جزو ثروتهاي ملّي قلمداد شوند
و درآمد حاصل از آنها فقط در راستاي روشنگري و فرابالاندن سطح آگاهي مردم خرج شوند.

7- کليه ي فقها و مراجع تقليد و آخوندها بدون استثناء بايستي خلع لباس شوند و به عنوان شهروندان عادي به حساب آيند
و در اجتماع انسانها به دنبال ايفاي نقشهاي مثبت اجتماعي خود بکوشند. سپس لباس آخوندي بايستي به عنوان نماد تاريک انديشي
و خباثت و خونريزي و ترور و کشتار و نکبت اجتماعي و حقارت زندگي و همچنين سمبل پسترين و کثيف ترين جنايتکاران تاريخ ايرانزمين شناخته شود.

8 – آن فقها و مراجع تقليد و آخوندهايي که در خونريزي و کشتار و غارت و چپاول و سير قهقرايي ايرانزمين نقشهاي کليدي داشته اند، بايستي بازداشت
و در انظار مردم بازجويي شوند. هيچکس حقّ ندارد آسيبي به زندگي آنها يا خانواده و وابستگان آنها برساند.
آنها مسئول و پاسخگوي اعمال و کارهايي هستند که در طول بيست و پنج سال حکومت نکبت و ترور و خباثت محض خود در ايران و جهان انجام کرده اند.

9- خداي ايرانيان [ سيمرغ گسترده پر ]، رقّاصه و ميگسار و نگاهبان زندگي است. براي آنکه بتوان ريشه هاي زندگي را شاداب و نيرومند کرد و امکانهاي بالندگي و شکوفايي اجتماعي را مهيا کرد و همچنين خسارتهاي هولناک روحي و رواني حکومت فقها و آخوندها را در کوتاهترين فرصت ممکن، جبران و اجرا کرد،
بايستي سراسر ايرانزمين را به صحنه ي جهاني جشنها و رقص و پايکوبي و ميخواريهاي شبانه روزي تبديل کرد.

10- سراسر ميادين و مراکز عمومي بايستي نمايشگر تصويري و هنري و فکري فرهنگ جهان آراي ايرانزمين باشد.

ما بدون کاربست چنين اصلهاي مهم هرگز نخواهيم توانست در ايرانزمين، « جدايي دين از حکومت » را واقعيّت پذير کنيم.//////


آريابرزن زاگرسي
آدرس پست الکترونيکي نگارنده: azagrosi@yahoo.de
درج اين جُستار در مطبوعات و تارنماهاي اينترنتي بدون دخالت در متن در سراسر جهان، آزاد است.
از نامه هايي که مرا به تفکّر و بازانديشي و ژرفبيني بيانگيزانند، دلشاد مي شوم.
اين نوشته در تارنماي اينترنتي « فرهنگشهر » بايگاني مي شود: www.farhangshahr.com
***********************


ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را
( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.



((( خبـــــرچيـــــــن)))
((( هــمـــيـشــــــــك )))

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home