Wednesday, May 07, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

از آنطرف راه نیست !

دنبالهً گفتگو با « میرفطروس » را ، که در نشریهء" تلاش " بچاپ رسیده است پی میگیریم.


- س - نگرش های دیگری نیز موجودند که با اتکاء به گذشته ، بیشتر در تلاش توضیح شرایط روز
و توجیه رابطه میان روشنفکران لائیک و روشنفکران دینی و اصلاح طلبان حکومتی میباشند.
آنها بر این نظرند که تحت شرایط اجتماعی ایران یعنی نفوذ قدرتمند اسلام در کشور و پایبندی جامعه به دین و احکام و اخلاق اسلامی ،
امکان برآمدن و پا گرفتن تفکری بالکل جدای از اسلام موجود نبوده است و نیروهای مختلف اجتماعی ناگزیر میبایست مشروعیت نظرات سیاسی خود را به نوعی در نزدیکی
و تمثیل از احکام اسلامی و با استناد به رفتار و گفتار شخصیت های اسلامی می جستند. ملاحضه کاری نسبت به اسلام و دینداری مردم از همان مقطع انقلاب مشروطه
نیز سنتی متداول بود. امروز این نیروها اعم از لائیک و غیر لائیک و همچنین روشنفکران دینی خارج از مدار حکومت باز هم به " ضرورت " ملاحظهً افکار عمومی
تکیه داشته و معتقدند هیچ راهی به قصد انجام اصلاحات و تحولات در ایران بدون عبور از معبر احترام و رعایت ارزش های اسلامی و دینی میسر نیست.
از نظر شما و با توجه به دو دهه و اندی تجربهً حکومت اسلامی ، دیدگاه فوق به چه میزان از حقانیت و صحت و درستی برخوردار است؟
اسلام و تفکر دینی در اشکال مختلف اش در آیندهً اجتماعی - سیاسی ایران چه جایگاهی خواهد داشت ؟


! از درون این امام زاده بازی های سیاسی - مذهبی ، ما نمی توانیم به تجدد و جامعهً مدنی و آزادی و دموکراسی برسیم

- « میرفطروس » -
- عمده کردن " نفوذ قدرتمند اسلام " همواره یکی از عوامل بازدارنده در طرح شعارهای عرفی ( سکولار ) و خصوصا" تاکید بر جدائی دین از حکومت ( سیاست ) بوده.
کسب مشروعیت نظرات سیاسی با استناد به آیات قرآن و رفتار شخصیت های اسلامی ، نه یک ضرورت یا تاکتیک سیاسی - مبارزاتی بلکه بطور عمده ، ناشی از"دین خوئی"
و خصلت ذاتا" مذهبی روشنفکران و رهبران سیاسی ما بود. توسل بسیاری از مارکسیست - لنینیست های ایران به اسطوره های شیعی و خصوصا" « مولا حسین »
بعنوان " شهید بزرگ خلق های خاورمیانه " و یا « مولا علی » بعنوان " نخستین سوسیالیست جهان " و تحلیل مسلئل جدید و عرفی جامعه در لوای تفسیر های
اسلامی - مارکسیستی ، نتایج بغرنج و پیچیده ای بهمراه داشت که در عمل ، تحقق جامعهً مدنی و پیدایش مدرنیته در ایران را با بن بست روبرو ساخت.
از این گذشته ، نگاهی به روزنامه ها و نشریات و شعارها و اعلامیه های دوران مشروطیت نشان میدهد که فضای عمومی جنبش مشروطیت ، - اساسا" -
یک فضای غیرمذهبی و غیر اسلامی بود.
انزوای " مشروعه خواهان " ( به رهبری روحانی معروف و برجسته ای مانند شیخ فضل الله نوری ) آنچنان بود که چاپخانه های تهران
و دیگر شهرهای بزرگ از چاپ اعلامیه های شان خودداری میکردند. روحانیون و رهبران بزرگ مذهبی ( مانند طباطبائی و بهبهانی ) نیز در انقلاب مشروطیت
بیشتر تابع و دنباله رو شعارهای مردم بودند نه متبوع . و جالب است که برخلاف انقلاب 57 ، هیچیک از روحانیون و رهبران بزرگ مذهبی ،
خواستار استقرار حکومت اسلامی نبودند. تلاش روحانیون معروفی مانند بهبهانی و طباطبائی و نائینی در بسیج مردم هر چند پراهمیت و کارساز بود
اما باید دانست که آنان درک روشنی از مشروطیت و هدف های عرفی و غیر اسلامی آن نداشتند ، لذا بعد از قدرت گیری مجلس و طرح قوانین غیر اسلامی ،
آنان به تدریج از جنبش جدا شدند و به اردوی مخالفان پیوستند. سخن طباطبائی در این باره که میگفت : « سرکه ریختیم ، شراب شد » بسیار پرمعناست.
منظورم اینست که به فضای غیراسلامی جنبش مشروطه و نقش روشنفکران لائیک در ارتقاء آگاهی و سطح شعارهای جنبش تاکید کنم.


تا زمانی که جامعهً ایران از این سیکل خون و عزا و شهادت ، و از این همه خرافات سیاسی - مذهبی رها نشود ،
مسئلهً تجدد و استقرار آزادی و دموکراسی در ایران - همچنان - لاینحل باقی خواهد ماند.ً


در یک مقایسه تطبیقی ، به جرآت میتواند گفت که روشنفکران و رهبران سیاسی ما - در انقلاب 57 - یک قرن از روشنفکران و رهبران سیاسی جنبش مشروطیت عقب تر بودند.
اما اینکه واقعا" - هنوز - کسانی هستند که معتقدند: " هیچ راهی به قصد انجام اصلاحات و تحولات در ایران بدون عبور از معبر اسلام و ارزش های اسلامی میسر نیست "
واقعا" مسئلهً خودشان است . پس از تجربهً خونین بیست و چند سالة حکومت اسلامی ، جامعهً ایران و خصوصا" نسل جوان ایران اینک خواستار تنفس کردن در فضاهای آزاد
و نوین است و لذا به بسیاری از " سُنت " ها و ارزش های اسلامی پشت کرده است.
جامعهً ایران ، اینک عمیقا" خواستار بازگشت دین و روحانیت به " حوزه "هاست و مخالف سلطهً اسلام بر قدرت سیاسی میباشد. بنابراین : اگر اسلام از سودای قدرت سیاسی ،
پرهیز کند و بعنوان یک مقولهً اخلاقی ، معنوی و خصوصی به تلطیف اخلاقی ، و تعاون معنوی مردم بپردازد جایگاهش در جامعهً ایران محترم خواهد بود و گرنه بر اسلام
همان خواهد رفت که بر مسیحیت در اروپا رفته است.
بیست و سه سال حکومت اسلامی ، شکست قطعی نظریه های اسلامی برای استقرار پیشرفت ، آزادی و جامعهً مدنی را نشان داد. حوادث هولناک سال های اخیر همهً آنانی را
که ابتدا به ایران میاندیشند ( و بعد به باورها و ایدئولورّی های سیاسی - مذهبی شان ) با این واقعیت روبرو میکند که تا زمانی که جامعهً ایران از این سیکل خون و عزا و شهادت ،
و از این همه خرافات سیاسی - مذهبی رها نشود ، مسئلهً تجدد و استقرار آزادی و دمکراسی در ایران - همچنان - لاینحل باقی خواهد ماند.
جامعه ای که از 365 روز سال ، بیش از 300 روز آن را روزهای عزا و شهادت و روزه و روضه خوانی تشکیل میدهد چگونه میتواند همراه و همگام جهان شتابان و پیشرفتهً امروز باشد؟ این فرهنگ کربلا و تعزیه ، این فرهنگ قربانی . شهادت ( که مروج خشونت و خون است ) این فرهنگ عزا و مصیبت و زاری ، و این موسیقی غم و ناله و اندوه ، قرن هاست که توان تحرک و تجدد را در جامعهً ما ( و دیگر کشورهای اسلامی ) خشکانده اند.
ملتی که روزگاری هر ماه و سالش با جشن ها و پایکوبی ها به پایان می رسید ، ملتی که روزگاری شادی و شاد زیستن جزو آئین ها و عقاید اصلی او بود ،
چرا اینک باید خاکستر نشین اینهمه زاری ها و عزاداری ها باشد؟ ( در باورهای زرتشتی ، زرتشت حتا خندان به دنیا آمده است ) ... این حرف ها ممکن است که احساسات
دوستان مذهبی ما را جریحه دار نمایند ، اما کسانی که به دنبال تجدد و جامعهً مدنی هستند تنها به احساسات و عواطف خویش تکیه نمی کنند ، چرا که تجدد
و جامعهً مدنی یعنی چیرگی عقل بر احساسات ملت های آزاد جهان پا بر سر کرات و سماوات گذاشته اند در حالیکه ما - هنوز - سر ، در پای افسانه ها و خرافات گذاشته ایم.
میخواهم بگویم که از درون این امام زاده بازی های سیاسی - مذهبی ، ما نمی توانیم به تجدد و جامعهً مدنی و آزادی و دموکراسی برسیم.

دنبالهً این گفتگو را فردا پی میگیریم. تندرست و پایدار باشید.


ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( هميشك )))

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home