Thursday, February 20, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي




« حلاج »هاي ديگري را بر « دار » مي برند !
با اين همه غم در خانهْ دل
اندكي شادي بايد
كه گاه “ نوروز “ است ...
بهار در راهست
و “ نوروز “ بهمراه او مي آيد
شاد و اميدوار و زنده بايد بود ...

--------------
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

««« خوارج »»»

خوارج - بر خلاف شيعيان - قدرت امام را ناشي از ا’مت مي دانستند و تآكيد ميكردند كه رياست امام جنبهْ ديني ( الهي ) ندارد بلكه فقط د’نيوي ميباشد. “
خوارج - دشمنان آشتي ناپذير “ بني ا’ميه “ ؛ زمينداران بزرگ و مخالف مالكيت خصوصي بودند.
آنها خلافت موروثي خاندان پيغمبر را قبول نداشتند. بر اين اساس :
خوارج را ميتوان مظهر “ جمهوريخواهان “ در برابر تمايلات “ سلطنت طلبانهْ “ ( حكومت موروثي ) شيعيان دانست “ . --»
--» ( الفصل في الملل والاهواء والنحٌل - ابن حزم - ج4 - ص 188 - 191 + الفرق بين الفرق - بغدادي - ص 66 +
+ تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام - دكتر محمد جواد شكور - ص 25 - 38 + اسلام در ايران - پطوشفسكي - ص 53 - 65 ).

بررسي چگونگي پيدايش و رشد جنبش خوارج و علل سياسي - اجتماعي آن و نيز : بررسي تطوٌر تاريخي اين نهضت
و مبارزات سرسختانهْ خوارج عليه اشرافيت خلفاي ا’موي و عباسي ؛ مسئله اي است كه - خصوصا“ -
- از نظرگاه جامعه شناسي سياسي فرقه هاي اسلامي داراي اهميت تاريخي فراوان است.

يكي از وجوه مشخصهْ اكثر متون و منابع تاريخي در دوران اسلامي ؛ اينست كه تقريبا“ همهْ چهره هاي مردمي و جنبش هاي انقلابي و عدالتخواهانهْ اين دوران
با كينهْ سوزان مورخين متعصب اسلامي و حاميان سياسي آنها ( خلفاء ) مورد جعل و توهين و افتراء قرار گرفته اند بنابراين :
شگفت نيست كه در همهْ متون تاريخي اين دوران ؛ آزادگاني چون « مزدك ؛ بابك خرمدين ؛ حلاج ؛ ... »: زنازاده ؛ راهزن ؛ بد دين و ديوانه ناميده شده اند .
( مثلا“ : نگاه كنيد به : تاريخ بلعمي - ج 1 - ص 967 + سياستنامه - خواجه نظام الملك - ص 230 - 248 و 286 + آفرينش و تاريخ - مطهربن طاهر مقدسي - ج6 - ص155 )

بطوريكه گفتيم : اين ؛ يكي از وجوه مشخصهْ و مشخص ترين مشخصهْ متون و منابع تاريخي ما در دوران اسلامي است .
اخبار مورخين فئودال و مؤلفين ’متعصٌب اسلامي دربارهْ شخصيت هاي مردمي و جنبش هاي اجتماعي تاريخ ايران و اسلام اگر چه آلوده به تهمت و افتراء است ؛
با اينحال ( برخلاف شيوهْ نظريه پردازان اسلام راستين و تشيع سرخ علوي ) بنظر ما : نفي كامل اين اخبار و روايات كاري اشتباه و نادرست خواهد بود .
روايات و اخبار مورخين اسلامي از جهت ارائهْ برخي اطلاعات ؛ داراي ارزش و اهميت فراوان ميباشند
بشرطي كه اين روايات و اخبار با “ ديد انتقادي “ مورد استفاده و استناد قرار بگيرند .

دربارهْ آراء و عقايد واقعي « خوارج » نيز - در متون و منابع اسلامي - اساسا“ ؛ يا “ توطئهْ سكوت “ شده و يا آراء و عقايد آنها -
- بخاطر تعلقات طبقاتي و تعصٌبات مذهبي مورخين اسلامي - دستخوش جعل و تحريف شده است.

در تمامت دوران هاي اسلامي - همواره - كينهْ سوزاني از طرف مورخين اسلامي ( شيعه و ’سنيٌ ) و پاسداران سياسي آنها ( خلفاي ا’موي و عباسي )
متوجه اين فرقهْ مهم سياسي - مذهبي بوده است . با اينحال بايد يادآور شد كه در كينه توزي نسبت به “ خوارج “ و جعل و تحريف عقايد آنها ؛
مورخان و محققان شيعي بيش از ديگران فعٌال بوده اند چرا كه - بهر حال - حضرت علي ( امام اول شيعيان ) بدست همين خوارج بقتل رسيده است.
( نگاه كنيد به : اسلامشناسي - ص 99 - 100 ) به اين جهت ؛ نفرت و نفرين نظريه پردازان “ تشيع سرخ علوي “ ( از جمله آقاي ورداسبي و شريف )
نسبت به “ خوارج “ براي ما “ قابل درك “ ميباشد.

ما - دربارهْ خاستگاه طبقاتي خوارج - يادآور شديم كه :
خوارج - عموما“ - از توده هاي زحمتكش و از پيشه وران خرده پاي شهري بودند و از اينرو : آنها را “ ’شراة “ ( فروشندگان ) نيز ميگفتند. “

به گواهي همهْ مورخين معتبر ( از جمله طبري ؛ مسعودي ؛ ابن اثير ؛ دينوري و ...)
خوارج - خصوصا“ با دستگاه خلافت ا’موي و عباسي درافتادند و طي سال ها مبارزهْ خونين ؛ سرسخت ترين و آشتي ناپذيرترين دشمنان معاويه
و ديگر خلفا و اشراف ا’موي و عباسي بودند. آنها براي نابود كردن عامل اصلي فساد و تجسٌم اشرافيت زمان ( يعني معاويه ) كوشيدند تا او را بقتل برسانند. --»
--» ( نگاه كنيد به : اخبار الطوال - ص 238 ) .

در عرصهْ اقتصادي - اجتماعي و موضع ضد اشرافي و ضد بردگي خوارج ؛ كافي است يادآور شويم كه “ نجدبن عامر “ ( رهبر خوارج در نواحي نمامه و بحرين )
4 هزار تن از بردگاني را كه معاويه در اراضي خويش اسكان داده بود - آزاد ساخت . ( اسلام در ايران - ص 61 ).

در سيستان - خوارج آنچنان قدرت يافتند كه به مراكز ادارات دولتي هجوم بردند و “ ديوان ها بسوختند و خراج ها كم و بيش كردند. “ ( تاريخ سيستان - ص 160 )

پيكار خوارج در تمامت دوران خلافت “ معاويه “ و نيز در تمام مدت خلافت “ يزيد “ ( پسر معاويه ) ادامه داشت بطوريكه به تصريح طبري :
تا هنگام مرگ “ يزيد “ ؛ زياد - و پسرش ( ’عبيدالله بن زياد ) - ’حكام يزيد در نواحي عراق -
“ سيزده هزار كس از خوارج را كشتند و ’عبيدالله چهار هزار تن از آنان را به زندان كرد “ --» ( تاريخ طبري - ج 7 - ص 3150 )
---------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home