Thursday, February 06, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

حكومت اسلامي محمد و اشراف و بازرگانان مكه

حكومت اسلامي محمد ؛ با شركت فعٌال اشراف و بازرگانان مكه و مدينه تآسيس شد و اين حكومت ميبايست - ضروتا“ - نمايندهْ منافع سران مزبور باشد.

اسلام بخاطر ماهيت و سرشت طبقاتي خود نمي توانست حامل آزادي هاي حقيقي و برابري هاي اقتصادي - اجتماعي باشد.
بنابراين : عليرغم “ خوشباوري “ و آرزوي « ابوذر »ها و « بلال حبشي »ها ( كه اساسا“ در رهبري حكومت اسلامي نقشي نداشتند )
حكومت اسلامي ؛ حكومت اشراف و سران قدرتمند قريش و بني ا’ميٌه باقي ماند
و سرنوشت تاريخي آن نيز از ماهيت و سرشت طبقاتي رهبران و بنيانگذاران آن نمي توانست جدا باشد.

نظريه پردازان « اسلام راستين » در تبيين و توضيح علل شكست اسلام در ايجاد يك جامعه آزاد- عموما“ - دچار « پندارگرائي » شده
و بدون اشاره به ماهيت و سرشت طبقاتي بنيانگذاران حكومت اسلامي و درك راستا هاي تاريخي آن ؛
به متهم ساختن افرادي چون « ابوبكر » و « عثمان » ( بعنوان عوامل نفوذي و دشمنان داخلي نهضت اسلام ! ) پرداخته و از علل طبقاتي ائتلاف ؛
سازش و پيوند حضرت محمد با اين “ عوامل نفوذي “ ( بقول دكتر شريعتي ) سخن نمي گويند ؛ مثلا“ : دكتر شريعتي مينويسد :
“ قوي ترين باندي كه در تاريخ اسلام كاملا“ مشخص است ؛ باند كوچكي است كه گرچه از نظر شماره اندك است ؛
از نظر كيفيت ؛ بسيار نيرومند است و رهبري اين باند را « ابوبكر » بعهده دارد.
« سعد بن ابي وقاص ؛ عثمان ؛ طلحه ؛ ز’بير ؛ عبدالرحمن بن عوف » اعضاي اين باندند... كه حق توده هاي مردم را پايمال ميكنند ...
“ ابوبكر “ مظهر تجسٌم اشرافيت در داخل نهضت ديني - اجتماعي اسلام بود ... “ --»
--» ( چه نيازي است به علي - ص 143 - مجموعهْ آثار 26 + قاسطين ؛ مارقين ؛ ناكثين - ص 327 - مجموعهْ آثار 26 ).

همهْ نظريه پردازان « اسلام راستين » و ’منادين « تشيع انقلابي » ( مانند دكتر شريعتي ؛ آيت الله طالقاني ؛ ’مطهري ؛ ابوذر ورداسبي ؛ مجاهدين و ... )
كوشش كرده اند تا تمام جنايات و خونريزي هاي دوران اوٌليه حكومت اسلامي را بگردن « ابوبكر » ؛ « ’عمر » و « ’عثمان » و ... بياندازند.
نظريه پردازان مذكور اين واقعيت را پنهان ميكنند كه حضرت محمد ؛ خود بهترين حامي و پشتيبان و حضرت علي ( يعني نمايندهْ راستين اسلام و تشيع انقلابي )
خود نزديكترين مشاور سياسي - عقيدتي ابوبكر ؛ ’عمر و ’عثمان و از تحكيم كنندگان “ دژ استوار ارتجاع ا’موي “ بوده اند :

اين : « ابوبكر » بود كه زودتر از همهْ مردان ؛ دعوت محمد را - با آغوش باز - پذيرفت .
اين : « ابوبكر » بود كه امكانات اجتماعي و مالي خود را - براي ترويج و تقويت اسلام - در اختيار محمد گذاشت.
اين : « ابوبكر » بود كه بهنگام فرار محمد از مكه ؛ “ يار غار “ پيغمبر بود .
اين : « حضرت محمد » بود كه در سن 45 سالگي با دختر ابوبكر ( عايشه ) ازدواج كرد - در شرايطي كه عايشه فقط 6 يا 7 سال داشت
بطوريكه از خانهْ پدرش ( ابوبكر ) عروسكي به خانهْ شوهر مي برد .
اين : « حضرت محمد » بود كه ابوبكر را “ صديٌق “ ( بسيار راستگو ) ناميد.
اين : « حضرت محمد » بود كه بهنگام بيماري ؛ ابوبكر را به نيابت خود - براي امامت نماز - تعيين كرد و گاهي - حتي’ - خود ؛ پشت سر ابوبكر نماز ميگذاشت. --»
--» ( تاريخ طبري - ج 4 - ص 1323 - 1325 + تاريخ گزيده - ص 155 ) .

اين : « حضرت محمد » بود كه در آخرين خطبه اش دربارهْ ابوبكر گفت :
“ اگر از بندگان خدا ؛ دوستي ميگرفتم ؛ ابوبكر را بدوستي ميگرفتم ؛ چرا كه هيچ كس را در مصاحبت خويش ؛ بهتر از ابوبكر نديدم “ --»
--» ( تاريخ طبري - ج 4 - ص 1317 - 1318 و 1321 ) .
------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home