من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي
ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس
حكومت اسلامي محمد و اشراف و ثروتمندان عربستان !
اين : « حضرت محمد » بود كه « ’عمر » را “ فاروق “ ( يعني : جدا كننده حق از باطل ) ’ملقٌب ساخت.
اين : « حضرت محمد » بود كه گفت :
“ اگر بعداز من پيغمبري بودي - هر آينه - ’عمر به شرف نبوٌت مشرف شدي “ . --» ( حبيب السير - ج 1 - ص 492 ) .
و يا : « ’عثمان » - اين “ دژ ا’ستوار ارتجاع ا’موي “ ( بقول آقاي ورداسبي - در كتاب : جزميت فلسفهْ حزبي ؛ نقدي به اسلام در ايران پطروشقسكي - ص 135 )
كه در استقرار و تحكيم حكومت « حضرت محمد » ؛ تحكيم موقعيت طبقاتي خود - و رهبري آيندهْ جامعه عربستان را ميديد - با پذيرش اسلام ؛
قدرت اجتماعي و امكانات مالي خويش را در اختيار محمد گذاشت بطوريكه تنها در يكبار هزار شتر و بار ديگر : نهصد شتر و هفتصد اسب و در سومين بار :
سيصد ’شتر “ جهاز بستهْ مكملٌ “ هزار مثقال طلاي احمر “ در اختيار پيغمبر قرار داد. --»
--» ( الاستيعاب في معرفة الاصحاب - ابن عبدالبرقرطبي - ج 1 - ص 488 + قصص الانبياء - ص 460 + روضة الصفا - ج 2 - ص 504 ) .
« ’عثمان » بزودي با دختر محمد ( ر’قيٌه ) ازدواج كرد اما پس از چندي - بعلت خشونت اخلاقي و عدم سازش با ( رقيه ) ؛ بضرب تازيانه ؛
دختر پيغمبر را ’كشت --» ( منتخب التواريخ - حاج محمد هاشم خراساني - ص 24 - 25 ) با اينحال موقعيت اجتماعي و اقتصادي عثمان چيزي نبود كه
« حضرت محمد » با اين جنايت آنرا ناديده بگيرد و از آن بگذرد ؛ لذا دومين دختر خود ( ا’مٌ كلثوم )را به ازدواج عثمان در آورد
تا بدينوسيله پيوند خود را با اشراف “ بني ا’ميه “ همچنان حفظ نمايد.
معروف است كه پيغمبر ؛ ’عثمان را “ ذوالنورين “ يعني = صاحب دو نور ( ر’قيٌه + ا’م كلثوم ) ناميد و ميگفت :
“ اگر دختر سومي نيز ميداشتم ؛ او را هم به ازدواج ’عثمان در ميآوردم “ --»
--» ( آفرينش و تاريخ - مقدٌس - ج 5 - ص 20 + تاريخ گزيده - حمدالله مستوفي - ص 150 + قصص الانبياء - ص 459 ) .
« ’عثمان » روزي كه بدست توده هاي مردم كشته شد يكصد هزار دينار طلا ( حدود 5 ميليون دلار آمريكائي ) يك ميليون درهم وجه نقد ( حدود يك ميليون فرانك فرانسه )
و همچنين : اسب ها و ’شترهاي بسيار داشت ؛ بهاي املاك او دويست هزار دينار ( حدود 10 ميليون دلار آمريكائي ) بوده است. --»
--» ( مقدمهْ كتاب ابن خلدون - ج 1 - ص 391 - 392 ) .
با اينهمه : آقاي ابوذر ورداسبي ( نظريه پرداز اسلام راستين و « مجاهدين » ) معتقدند كه :
“ پيامبر در عمل نشان داد كه با سازش طبقاتي و اصولا“ با هر نوع مناسبات و اخلاقيات استثمارگرانه مخالف است
و هيچ پيوندي با جاهليت و نظام اقتصادي و فرهنگي اشرافيت ندارد “ ( ...!!! ) “
او « محمد » به اتكاي مستضعفان زمان ؛ با اشراف و غارتگران و خورندگان خون كسان ؛ چنگ در چنگ شد “ ...
او « محمد » ؛ مالكيت فئودالي و ساير مالكيت هاي بهره كشانه و طبقاتي را نفي و طرد ميكند و با نظام اشرافي و بزرگ مالكي به مخالفت و مقابله بر مي خيزد ... “ --»
--» ( به نقل از نشريه مجاهد - شماره 272 - ص 7 + شمارهْ 284 - ص 31 + شمارهْ 280 - ص 14 ) .
با آنچه كه گفتيم ( و خواهيم گفت ) : نظراتي از اينگونه دربارهْ مواضع ضد اشرافي پيامبر -
-- بيشتر به يك “ طنز يا شوخي تاريخي “ شباهت دارد تا “ تحريف حقايق تاريخي “
آقاي ابوذر ورداسبي ( نظريه پرداز اسلام راستين و « مجاهدين » ) در پيچ و تاب تناقضات و دروغگوئي هاي خويش به دروغ بزرگ ديگري نيز متوسل شده اند .
ما - در صفحهْ 51 - كتاب اسلامشناسي به نقل از دو كتاب ’معتبر اسلامي يادآور شديم كه :
“ « حضرت محمد » ؛ علاوه بر فدك ؛ داراي دهات و املاك فراواني بود كه از آنجمله ميتوان از زمين ها و املاك زير نام ’برد :
1 - ’برقه / 2 - بلال / 3 - اعواف / 4 - صافيه / 5 - ’مثيب / 6 - حسناء / 7 - وطيح / 8 - ’مشربهْ ا’مٌ ابراهيم / 9 - سلالم و ... “
--» ( الاموال - قاسم بن سلام - ص 7 + وفاء الوفاء - سمهودي - ص 36 و 152 ) .
« قاسم بن سلام » و هم « سمهودي » ضمن اشاره به املاك و اراضي فوق ؛ تآكيد كرده اند كه :
“ اين اراضي و املاك پس از مرگ پيغمبر توسط « ابوبكر » ( خليفه اول ) ضبط و مصادره شد “ .
آقاي ورداسبي كه « ’عثمان » را “ دژ استوار ارتجاع ا’موي “ و سياست هاي او را “ سياست هاي ارتجاعي و ضد اسلامي “ ناميده اند ؛
اين حقيقت تاريخي را - عمدا“ - ناديده ميگيرند كه در تحكيم اين “ دژ استوار ارتجاع “ و در تكوين و تحقٌق “ سياست هاي ارتجاعي و ضد اسلامي عثمان “ ؛
« حضرت محمد » و خصوصا“ حضرت علي نقش اساسي داشته اند .
اسناد معتبر تاريخي ( كه ظاهرا“ مورد قبول مدعيان “ اسلام راستين “ نيز هست )
همگي از حمايت بيدريغ و از پشتيباني آشكار « حضرت محمد و علي » از « عثمان » ياد ميكنند.
------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
-------------------------
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( خبرچين)))
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home