Sunday, February 09, 2003

من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي


ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند.

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

اسلام شناسي
پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ”
علي ميرفطروس

حضرت علي و حمايت از ابوبكر ؛ ’عثمان و ’عمر

وقتي « ’عثمان » كشته شد ؛ امام حسن و امام حسين داخل خانهْ او شدند و « ’عثمان » را ديدند كه جان داده است ؛ پس بگرستيدند “
چون خبر قتل عثمان به حضرت علي رسيد ؛ سراسيمه و شتابان به خانهْ عثمان رفت و آشفته و غمين به امام حسن و امام حسين فرياد كرد :
“ چطور شما دم در خانه بوديد و ايرمؤمنان ( يعني = ’عثمان ) كشته شد ؟ “ پس سيلي محكمي بصورت امام حسن نواخت و ’مشتي به سينهْ امام حسين كوبيد.
در جنگ با توده هاي شورشي ؛ امام حسن ؛ مجروح شد و سر « قنبر » ( غلام حضرت علي ) نيز شكست. --»
--» ( نگاه كنيد به : تاريخ فخري - ابن طقطي’ - ص 134 + تاريخ طبري - ج5 - ص 2127 + مروج الذهب - ج1 - ص 701 - 702 +
+ تاريخ طبري - ج6 - ص 2230 و 2336 و 2240 و 2242 و 2243 و 2254 و 2255 و 2262 و 2266 و ... + روضة الصفا - ج2 - ص741 )

با اينهمه ؛ شگفت انگيز است كه نظريه پردلزلن « تشيع سرخ علوي » ( مانند : دكتر علي شريعتي و آقاي ابوذر ورداسبي ) حمايت عميق
و پشتيباني بيدريغ حضرت علي از عثمان ( اين “ دژ استوار ارتجاع ا’موي “ ) را يك “ دفاع تاكتيكي “ مينامند و معتقدند كه :
“ دفاع تاكتيكي علي از عثمان ؛ بمعناي دفاع از سياست ضد اسلامي عثمان و ناديده گرفتن حقوق قشرهاي فرودين اجتماع نبود.
او ( علي ) روح زمان را بهتر از هر كس درك ميكرد ...
رهبر پاكمايه ؛ صادق ؛ راستكار و سرور خردمندان ( يعني = حضرت علي ) بهيچ روي در نبرد با اشرافيت كوتاه نيامد و گرايشي به مدارا و سازش در نهادش ايجاد نشد ...
علي نه تنها در جهت سازش با فرقهْ اشراف ا’موي قدمي برنداشت بلكه طرفدار جدٌي و سرسخت ادامهْ جنگ و خواهان نابودي كامل فرقهْ اشراف ا’موي بود ...
( زيرا ) اساسا“ خط اصلي اي كه علي را از ابوبكر ( و غثمان ) جدا ميكرد ؛ خط فاصل حقيقت و مصلحت بود ... و علي ؛ جز حقيقت ؛ اهل هيچ صلاح و مصلحتي نبود ... !
--» ( جزميت فلسفهْ حزبي - ابوذر ورداسبي - ص 283 و 301 و 320 و 329 + تشيع علوي ؛ تشيع صفوي - دكتر شريعتي - ص 28 و 29 )
« علي » - بعنوان پارساترين و انقلابي ترين چهرهْ « اسلام راستين » - 25 سال تمام ؛ شاهد همهْ فريب ها و انحراف ها و چپاول ها و تجاوزها بود .

و بقول « دكتر شريعتي » : “ ميديد كه در زير اين افتخارات نظامي و در پشت اين فتوحات حماسي و در چنگال اين اسلامي كه بدل بيك “ قدرت “ شده است ؛
دو حق بزرگ مدفون شده است : يكي : اسلام -- و ديگري : مردم . “
امام علي در برابر اين انحراف ها و قتل ها و غارت ها و غنيمت ها ؛ سكوت ميكند و نه تنها به روي “ اشرافيت ’مجيٌم “ ( ابوبكر ؛ عثمان ) شمشير نمي كشد ؛
بلكه بقول « دكتر شريعتي » : “ ... بيعت ميكند و پشت سر همين ها ( ابوبكر و عثمان ) نماز ميخواند
و حتا در جنگ ها ؛ به نفع ابوبكر و عثمان خيرانديشي و صلاح انديشي ميكند “ --»
---» ( قاسطين ؛ مترقين ؛ ناكثين - ص294-295 + علي ؛ بنيانگذار وحدت - ص189 - مجموعهْ آثار 26 ) .
------------------------
« بابك دوستدار »
ادامهْ مروري بر گزيده هائي از كتاب « پندار يك ” نقد ”و نقد يك ” پندار ” » را فردا دنبال خواهيم كرد .
بخش هاي قبلي را حتما” بخوانيد. تا فردا ؛ ”مزدك ” « پايدار وپيروز باشيد. » .
----------------------


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home