اسلامشناسي « اشراف مكه »
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس
اشراف مكه ؛ اسلام را مي پذيرد
اوٌل : از نيروهاي اقتصادي و تداركاتي اشراف و ثروتمندان ؛ كه براي حفظ موقعيت اقتصادي - اجتماعي خود ؛ اسلام را پذيرفته بودند
و از طرف محمد ؛ بارها به فرمانداري و حكومت ايالات و ولايات اسلامي منصوب شدند.
« حضرت محمد » با ايجاد يك « اليگارشي فاميلي » -- ( oligarchie = حكومتي كه توسط چند نفر اداره شود و كليهْ قدرت در اختيار عده اي معدود باشد. )
مركب از ثروتمندترين اشراف عربستان ؛ توانست زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي يك حكومت مقتدر و متمركز اسلامي را بوجود آورد ؛
در اين باره ؛ كافي است بدانيم كه :
1 - ازدواج « محمد » با ” خديجه ” ( كه يكي از بزرگترين اشراف مكه بود ) و در اختيار گرفتن ثروت هاي خديجه بوسيلهْ پيغمبر ؛
زمينهْ لازم اقتصادي و تداركاتي ظهور و تبليغ انديشه هاي محمد را مهيا ساخت.
2 - « محمد » پس از ادعاي پيغمبري ؛ بزودي دختر « ابوبكر » - « عايشه » - را به ازدواج خود درآورد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - حضرت بهنگام ازدواج 45 ساله بود در حاليكه ” عايشه ” فقط 6 يا 7 سال داشت بطوريكه از خانهْ پدرش ( ابوبكر ) عروسكي بخانهْ شوهر ميبرد !
( تاريخ طبري - ج 4 - ص 1291 - 1292 + تاريخ عرب - ج 1 - ص 231 + تاريخ سياسي اسلام - ج 1 - ص 105 )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
« ابوبكر » مردي ثروتمند بود -- ( تاريخ سياسي اسلام - ج 1 - ص 74 + تجارب السلف - هندوشاه - ص 12 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 862 . )
كه بدين ترتيب تمام امكانات اقتصادي - اجتماعي خود را در اختيار « محمد » گذاشت و در عوض ؛ از طرف پيغمبر به ” صديق ” ملقٌب گرديد.
و بارها به حكومت و فرمانداري شهرهاي اسلامي منصوب شد و بعداز مرگ پيغمبر نيز « خليفهْ اوٌل » گرديد.
3 - « عمر بن خطاب » كه ابتداء از دشمنان سر سخت اسلام بوده و بشدت با ” محمد ” مخالفت ميكرد(2) بزودي اسلام را مي پذيرد
و ” محمد ” براي تحكيم قدرت سياسي - مذهبي خود با دختر « ’عمر » ازدواج ميكند ؛ اين امر به اعتبار حضرت در ميان مخالفان او افزود ؛
زيرا : « ’عمر » نيز از بزرگترين « قدرتمندان » عربستان بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - او ” ’عمر ” ابتداء - حتا - در صدد قتل حضرت محمد بود. - نگاه كنيد به : ( طبقات ناصري - ج 1 ص 79 + تفسير طبري - ج 3 - ص 1003 و 1004 )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
« ’عمر » بعنوان بزرگترين سردار ؛ در چنگ ها و كشورگشائي ها ؛ نقش تعيين كننده اي در ايجاد « امپراطوري اسلامي » داشت ؛
و از اين نظر مورد توجه و تآئيد فراوان حضرت محمد بود بطوريكه از طرف محمد به « فاروق » ( يعني : جدا كنندهْ حق از باطل ) ملقب شد ؛
با اينحال « ’عمر » پيش از مرگ حضرت محمد ؛ پيغمبر را به جنون و هذيان متهم ساخت و در پيغمبري محمد شك كرد بطوريكه در صلح آ ’حديبهٌ ” گفت :
« و ما شككت’ في نبٌوه“ محمد ؛ قطٌ’ كشكي ’يوم الديبه »- ( نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج 4 - ص 1122 + تاريخ سياسي اسلام - قاضي - ص 123 . )
« ’عمر » بعداز مرگ ” ابوبكر ” خليفهْ دوم گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home