زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس
زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي
پيش از حضرت محمد ؛ پيغمبراني در نقاط مختلف عربستان بدعوت مردم و نهي از پرستش ’بت ها بر خاسته بودند كه ذكر چند تن از آنها در قرآن هم آمده است ؛
مانند : ” هود ” در قوم عاد ؛ ” صالح ” در قوم ثمود ؛ و ” شعيب ” در مدين. ( قرآن - سورهْ اعراف - آيه هاي 93 و65 . )
مورخين عرب از « حنظلهٌ بن صفوان ؛ خالد بن سنان ؛ عامر بن ظرب عدواني و عبداللٌه قضاعي » نام مي برند .
” قس بن ساعدهْ ايادي ” نيز كه خطيبي توانا و شاعري فصيح بود ؛ در كعبه و در بازار ” عكاظ ” با خطبه ها و اشعار خود ؛ مردم را از پرستش ’بت ها منع ميكرد .
همچنين ” ’اميهٌ بن ابوصلت ” كه اهل طائف و از قبيلهْ ” بني ثقيف ” و پسر خالهْ پيغمبر بود ( تاريخ عرب - ج 1 - ص 136 . ) و نيز از
بزرگان و مشاهير ” ’حنفا ” بشمار ميرفت مردم را به خداشناسي و يزدان پرستي دعوت ميكرد ؛ او به شام و ديگر شهرهاي عربستان سفر بسيار ميكرد
و با راهبان و علماي ” يهود ” و ” مسيحي ” گفتگو مي نمود ؛ در آنجا بود كه خبر ظهور ” محمد ” را شنيدند و معروف است كه آن دو با هم ملاقات كردند
ولي ” ابوصلت ” اسلام نياورد و به ” طائف ” رفت و بياران خود گفت : ” من بيش از « محمد » از كتاب و اخبار ملت ها اطلاع دارم
و علاوه بر اين ؛ زبان آرامي و عبراني نيز ميدانم ؛ پس براي نبوٌت لايق تر و بر حق تر هستم. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - بيست و سه سال نبوٌت - ص 27 - 26 + برخي بررسي ها دربارهْ جهان بيني ها و جنبش هاي اجتماعي در ايران - ص 151.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين همزمان با ظهور ” محمد ” شخصي بنام ” مسيلمه “ دعوي پيغمبري كرد ؛ ” مسيلمه ” نامه اي به حضرت محمد نوشت و گفت كه :
من نيز با تو در پيغمبري شريكم و بايد نفوذ و تسلط بر عربستان را با يكديگر قسمت كنيم ؛ ” محمد ” در پاسخ به نامهْ ” مسيلمه ” ؛ مردي بنام ” رحال ” را نزد او فرستاد ؛
امٌا فرستادهْ ” محمد ” تحت نآثير ” مسيلمه ” قرار گرفت و پيرو او گرديد و گفت :
« مسيلمه در كار رسالت با محمد شريك است و محمد نيز اعتراف كرده است » (2) با اينحال در قبول دعوت ” مسيلمه ” مشكلات بسياري بروز كرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(2) - نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج 4 - ص 1413 - 1426 + آثارالباقيه - ابوريحان بيروني - ص 235 + تاريخ سياسي اسلام - حسن ابراهيم حسن - ج1 - ص 229.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دعوي رسالت و ادعاي پيغمبري در شرايط خاص جامعهْ عربستان نيازمند به فردي آگاه و كار آزموده تر بود و اين همه ؛
در شخصيتي بنام ” محمد بن عبداللٌه ” وجود كامل داشت.
” محمد ” از طايفهْ بني هاشم قبيلهْ قريش ؛ در مكه ( كه آنرا « ’امٌ القٌراء » ميگفتند ) تولد يافت (3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(3) - قرآن نيز در سورهْ انعام - آيهْ 92 و در سورهْ شورا - آيهْ 7 از مكه بنام ” ا’م القٌراء ” ياد ميكند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهر مكه بخاطر « خانهْ كعبه » و وجود 360 ’بت متعدد در آن ؛ زيارتگاه عموم ساكنان « جزيرهٌ العرب » بود.
هر يك از اين ’بت ها مورد پرستش قبيله و طايفهْ معيني بود و هر ساله ” ’زوٌار ” و مسافران زيادي براي زيارت ’بت هاي مورد پرستش خود ؛
به مكه هجوم مي آورند ؛ از اين نظر « خانهْ كعبه » را ميتوان « معبد پانتئون اعراب » دانست.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(4) - پانتئون ؛ معبد بزرگي بود كه مجمع خدايان يونان باستان بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهر مكه بخاط نزديكي به « بحر احمر » ( درياي سرخ ) و بواسطهْ قرار داشتن بر سر راه تجارتي ” يمن به شام ” ؛ ” فلسطين و مصر ” ؛
از قديم اهميت فراواني داشت. اين شهر ؛ از شهرهاي مهم كاروان رو و از كانون هاي مهم برخورد اقوام و فرهنگ هاي گوناگون بود.
هر سال كاروان هاي عظيمي - حامل كالا ها و اجناس گوناگون از مكه به ديگر نقاط عربستان حركت ميكردند مثلا“ :
” كارواني كه در سال 624 ميلادي از طرف بازرگانان مكه براي عزيمت به سوريه آماده شده بود معادل 50 هزار مثقال طلا كالا بار داشته است
و صدها مرد غرق در سلاح ؛ همراه كاروان ها حركت ميكردند.(5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(5) - اسلام در ايران - پطروشقسكي - ص 17 + تاريخ عرب - ج 1 - ص 131 + تاريخ طبري - ج 3 - ص 936 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازار ” عكاظ ” در مكه ؛ مركز تجارت و ايستگاه مناسبي براي برخورد عقايد و عرضهْ آداب و آئين هاي مختلف شده بود
و ” محمد ” از دوران جواني در سخنراني هائي كه معمولا” در اين بازار تشكيل مي شد حضور مي يافت.
بطوريكه گفتيم : ” محمد ” در قبيلهْ قريش ديده بجهان گشود ؛ اين قبيله از معتبرترين و با نفوذترين قبايل عربستان بود
و مردم آن بخاطر مسافرت هاي دور و نزديك و رابطه با اهالي شام و عراق از ساير اعراب ؛ آگاه تر و آزموده تر بودند.
« محمد » از دوازده سالگي همراه عمويش ( ابوطالب ) براي تجارت و بازرگاني به بسياري از شهرها و قبايل عربستان رفت و آمد داشت
و در اين سفرها ؛ او با افكار و انديشه هاي اجتماعي و مذهبي روزگارش آشنا گشت ؛ آگاهي و دانش ” محمد ” در امور اقتصادي و بازرگاني ( در سن 20 سالگي )
به اندازه اي بود كه ” خديجه ” ( بيوهْ ثروتمند و يكي از بزرگترين اشراف مكه ) سرپرستي امور مالي و تجارتي خود را به او واگذار كرد ؛ (6)
و سرانجام نيز بعداز مدتي ” محمد ” در سن 24 سالگي با ” خديجه ” ازدواج كرد (؟) در حاليكه ” خديجه ” خود 40 سال داشت!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(6) - بي شك سرپرستي ” مؤسهْ عظيم بازرگاني ” خديجه ؛ نيازمند به دانش و معرفت اقتصادي شايسته اي بود. اين امر ؛
بخصوص بايد مورد توجه تاريخ نويساني باشد كه پيغمبر را شخصيتي نا آگاه و بيسواد معرفي كرده اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بايد بخاطر داشت كه ” مكي ”ها و بعضي ديگر از قبايل شبه جزيرهْ عربستان ؛ پيش از ظهور اسلام ؛ « اللٌه » را
بعنوان خالق بزرگ و يكتائي كه بهنگام خطر بايد به او پناه برد ؛ مي شناخته اند ؛ اين امر از آيات قرآن نيز بخوبي استنباط ميشود(7)؛
همچنين نام پدر پيغمبر ( عبداللٌه ) نيز خود دليل ديگري بر آشنائي ” مكي ”ها با مفهوم « اللٌه » ميباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(7) - سورهْ لقمان - آيهْ 25 و 32 + سورهْ انعام - آيهْ 109 و 136 + سورهْ يونس - آيهْ 22 + سورهْ زخرف - آيهْ 87 + سورهْ زمر - آيهْ 3 و سورهْ هاي ديگر.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمدن يهودي ها به ” حجاز ” در وضع اجتماعي اعراب آن منطقه تآثير بسيار داشت ؛ مراسم حج ؛ طلاق ؛ نكاح ؛ برگزاري رسوم و آئين هاي عيد ؛
انتخاب كاهن و امثال آن ؛ مطالبي بود كه ” حجازي ”ها از يهوديان آموختند(8).- ( تاريخ تمدن اسلام - جرجي زيدان - ج 1 - ص 12. )
مسيحيت در قرون قيل از اسلام بين اعراب رواج داشت و گرويدن ” غساني ”ها به عيسويت ؛ از علل عمدهْ انتشار دين مسيح در بين اعراب بود ؛
يهودي ها و مسيحي هاي ساكن ” حجاز ” ( بخصوص در مدينه ) بهنگام سختي و اختلاف ؛ از ظهور مسيح يا پيغمبري ياد ميكردند
كه در همين نزديكيها ( ناحيهْ حجاز ) ظهور خواهد كرد(9) ؛
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(9) - تاريخ دوٌل و ملل - ص 28 + تاريخ عرب - ج 1 ص 146 + تاريخ سياسي اسلام - ابراهيم حسن - ج1 - ص 65.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گروه مذهبي ديگري نيز در مكه ساكن بودند كه به « صابئين » معروف بودند و در قرآن از آنان نيز نام برده شده است (10).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(10) - سورهْ بقره - آيه 62 + سورهْ مائده - آيهْ 69 + سورهْ حج - آيهْ 17.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين گروهذهبي از پيروان ” يحيي بن زكريا ” ( پيغمبر ) بودند و به « اللٌه » و « معاد » اعتقاد داشتند.
” صابئين ” مخالفت شديدي نسبت به يهود و مسيحيان و مسلمانان ابراز ميكردند ؛ با اينحال ” صابئين ” با دين ” زرتشتي ” مخالف نبودند
بلكه غالب آداب و رسوم ملي و مذهبي و مقداري از عقايد ديني آنها ؛ توافق و تطابق فراواني با دين زرتشتي داشت (11).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(11) - نگاه كنيد به : ” از پرويز تا چنگيز ” - ص 29 و 30 + دائرٌ المعارف آريانا - ج 5 - ص 824 - 823 + مقالهْ محيط طباطبائي - روزنامهْ اطلاعات -شمارهْ 15962
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين : در شهر مكه گروهي بنام « ’حنفا » زندگي ميكردند كه خداپرست بودند و آئين و اعتقاداتشان تركيبي از آئين ها
و باورهاي يهودي و مسيحي بود؛ در قرآن از جماعت « ’حنفا » نيز ياد شده است .(12)- سورهْ يونس - آيهْ 105 + سورهْ آل عمران - آيهْ 67 + سورهْ الروم - آيهْ 30
« محمد » ضمن معاشرت با جماعت ” ’حنفا ” حداقل با يكي از آنها بنام « ورقهٌ بن نوفل » ( عموزادهْ خديجه ) آشنائي و دوستي نزديك داشت ؛
” ورقه ” بخوبي از محتواي كتاب « انجيل » را به عربي ترجمه كرده بود ؛ « محمد » بوسيلهْ « ورقه بن نوفل » با اديان و مذاهب ديگر آشنائي
و آگاهي بسيار يافت ؛ كتابهاي مختلف تاريخي و مذهبي نقش « نوفل » را در تشويق و تلقين « محمد » - بعنوان يك پيغمبر - بخوبي نشان ميدهند (13).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(13) - ” طبري ” يادآور ميشود كه : ” پيغمبر از گفتار « ورقه » ’ثباتش بيفزود و غمش برفت ” تاريخ طبري - ج 3 ص 848 و 850 و 849 +
+ زندگاني محمد - حسنين هيكل - ص 197 + تاريخ تمدن اسلام - جرجي زيدان - ج 1 - ص 21 + حبيب السير ج 1 - ص 307 .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچنين بايد دانست كه « محمد » قبل از بعثت و ادعاي پيغمبري ؛ با پسر خاله اش ( ’اميٌه بن ابوصلت ) كه از بزرگان و متفكران ” ’حنفا ” بود
رفت و آمد ميكرد و بطوريكه گفتيم ” ابوصلت ” براي پيغمبري ؛ خود را لايق تر از محمد مي دانست.
همچنين حضرت محمد با « عايش علامٌ حويطب » كه فردي با فرهنگ و داراي كتاب بود - رابطهْ نزديك داشت.
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home