Saturday, November 16, 2002

اسلامشناسي : « ا’ميٌ بودن پيغمبر (2)



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


اسلام شناسي
زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام
علي ميرفطروس

« ’اميٌ » بودن پيغمبر !
رفاه و آسايشي كه پس از ازدواج با ” خديجه ” در زندگي ” محمد ” بوجود آمد و قرآن نيز از آن ياد ميكند - ( سورهْ والضحي’ - آيهْ 5 و 8 )
فرصتي به او داد تا به دلخواه خود زندگي كند ؛ ” محمد ” در لحظه هاي تنهائي و فراغت غالبا” به غار كوچكي ( بنام حرا ) در بيرون مكه ميرفت
و در سكوت صوفيانه اي به تفكر و تآمل مي پرداخت بطوريكه گاهي از بامداد تا غروب آفتاب در آنجا معتكف ميشد ؛ گويا در يكي از اين روزها بود كه
« جبرئيل » بر او ظاهر ميشود و از طرف خدا بر او ” وحي ” ميكند كه رسول و پيغمبر است و ...- ( سورهْ النجم - آيهْ 4 و 5 و 6 + سورهْ انفطار - آيهْ 23. )

گويند : روزي ” خديجه ” به پيغمبر گفت : - ” اي پسر عم نواني كه وقتي جبرئيل آيد با من بگوئي ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
و چون جبرئيل بيامد ؛ پيغمبر بيامد به خديجه گفت : ” اينك جبرئيل آمد ” /// خديجه گفت : ” برخيز و بر ران چپ من بنشين ”
و پيغمبر برخاست و بر ران خديجه نشست و خديجه گفت : ” او را مي بيني ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
خديجه گفت : ” بيا و بر ران راست من بنشين ” و پيغمبر بر آنجا نشست. /// خديجه گفت : ” او را ميبيني ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
خديجه گفت : ” بيا در بغلم بنشين ” و پيغمبر چنان كرد . /// خديجه گفت : ” او ( جبرئيل ) را مي بيني ؟ ” /// پيغمبر گفت : ” آري ! ”
آنگاه خديجه سرپوش (؟) برداشت و پيغمبر در بغل او نشسته بود و گفت : ” او را مي بيني ؟ ” و پيغمبر گفت : ” نه ! ”
خديجه گفت : ” اي پسر عمٌ ! پايمردي كن و خوش دل باش ! بخدا اين فرشته است و شيطان نيست ” (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) - تاريخ طبري - ج 3 - ص 850 - 851 . ” طبري ” يادآور ميشود : « اين حديث را از ” فاطمه ” » ( دختر امام حسين ) روايت كرده اند
با اين توضيح كه : خديجه پيغمبر را زير پيراهن خود جاي داد و جبرئيل نهان شد و ( خديجه ) به پيغمبر صلي اله عليه و سلم گفت :
” اين فرشته است و شيطان نيست ” ( ص 851 - تاريخ طبري ).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظهور اسلام ابتداء با مخالفت و دشمني اشراف و نيروهاي حاكم جامعهْ عربستان روبرو گرديد ؛
اشراف و بازرگانان مكه تصور ميكردند كه تبليغات « محمد » بر عليه ’بت پرستي به سقوط پرستش « خانهْ كعبه » و در نتيجه :
به ركود و توقف هجوم ز’وٌار و مسافران ( براي زيارت و پرستش ’بت هاي كعبه ) و به كسادي بازارهاي تجارت شهر مكه ؛ منجر ميگردد
( سورهْ توبه - آيهْ 24 و28. )
اين اشراف و ثروتمندان خيال ميكردند كه دين ” محمد ” به نفوذ اقتصادي و حيات سياسي و به برتري طبقاتي آنها خاتمه خواهد داد.
اشراف و ثروتمندان قريش با چنين تصوري از ظهور ” محمد ” به آزار و مخالفت او پرداختند ؛ بطوريكه ” حضرت محمد ” مدتي دچار نا اميدي و سرخوردگي گرديد ؛
و در ادامهْ اين نا اميدي ؛ براي جلب حمايت اشراف قريش حتٌا به ستايش و تآئيد ’بت هاي مهم قريش پرداخت.( سورهْ والضحي’ - آيهْ 3 + سورهْ اسري’ - آيهْ 75 و 74. )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
««« بابك دوستدار »»»
ادامهْ مباحث كتاب « اسلام شناسي » و زمينه هاي اقتصادي - اجتماعي پيدايش اسلام را فردا دنبال خواهيم كرد . با ما باشيد

ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.

((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home