Tuesday, November 05, 2002

حلاج



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ” »»»


««««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»»»



گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

س - حالا كه به « حلاج » اشاره كرده ايد ؛ خوبست كه از كارهاي تحقيقاتي تان بيشتر بگوئيد ! كمٌ و كيف كتاب ها
و مقالات منتشر شدهْ شما در خارج از كشور ؛ تلاش و رنج عظيم تحقيقاتي شما را نشان ميدهد.
ميخواهم بدانم تظر شما در بارهْ تحقيقات محققان ايراني چيست ؟

ج - در بارهْ شرايط كار تحقيقاتي در ” تبعيد ” يا ( آوارگي ) ما ( در صحبت هاي خصوصي مان ) حرف زده ايم ؛
بنابراين : تكرار آنها در اينجا درست نيست ؛ فقط تا“كيد ميكنم كه اگر آن ” جنون عاشقانه ” يا ” ايثار عارفانه ” نبود ؛
بسياري از نويسندگان و هنرمندان ما - در خارج از كشور - اينك يه « بساز و بفروش هاي بسيار محترم » تبديل شده بودند ؛ بقول « حافظ » :
زمان به مردم نادان دهد زمام مراد ..... تو اهل فضلي و دانش ؛ همين گناهت بس !
اين ده سال اخير ؛ بر بسياري از نويسندگان و هنرمندان ايراني در خارج از كشور ؛ بسيار بسيار سخت و سياه گذشته است ؛ بنابراين :
خيلي طبيعي است كه ما - اينك - حتا نسبت به رنج هاي مان حساس باشيم و نسبت به آنها احساس ” مالكيت ” بكنيم
( بي آنكه در اين مورد بخواهيم به دوستان مان - در ايران - ” منٌت ” بگذاريم و ... ) .

دربارهْ تحقيقات محققاٌن ايراني بايد بگويم كه به جز چند استثناء انگشت شمار مانند : ( دكتر عبدالحسين زرين كوب ؛ دكتر ذبيح اللٌه صفا ؛ --
- دكتر احسان يارشاطر ؛ دكتر غلامحسين يوسفي ؛ دكتر غلامحسين صديقي ؛ دكتر محمد رضا شفيعي كدكني ؛ دكتر فريدون آدميٌت ؛ شاهرخ مسكوب .... )
ديگران ؛ تازه از ” خانهْ تاريخ ” به كوچه ها و خيابان هاي تاريخ و ادبيات ايران قدم گذاشته اند.

رويدادهاي 13 سالهْ اخير در ايران ؛ چشم و گوش بسياري از محققان ما را براي درك و فهم بهتر تاريخ و ادبيات ايران بعداز اسلام گشوده است.
همهْ اين تحقيقات - بي ترديد - ارزشمند و مغتنم اند ... دربارهْ « حلاج » بايد بگويم كه : « حلاج » محصول دوراني است كه به جو عمومي آن اشاره كردم
و بنابراين - خواه و نا خواه - متآثر از آن فضاي عمومي است. بهمين جهت ؛ من اين كتاب را حاصل ايام ” جواني ”ام ميدانم ؛
با آن شورها و شتاب هاي معمول ( يعني زماني كه دانشجوي حقوق دانشگاه ملي بودم ).
كمبودها و ضعف هاي اين كتاب را با توجه به سانسور حاكم و با توجه به شرايط و زمان تآليف كتاب بايد ديد...
اما معتقدم كه خط اصلي تحقيق در بررسي زندگي « حلاج » درست بوده و هست ( يعني ” دورهْ بندي ” زندكي و عقايد « حلاج »
و بررسي هر ” دوره ” با اتكاء به اسناد و مدارك تازيخي ). محققي كه در بررسي زندگي « حلاج »
تنها - مثلا” - روايت ” ابن خفيف ” يا ” تذكرهٌ الاولياء ” ( عطار ) را اساس قرار دهد ؛ سر از خرافات و افسانه پردازي در خواهد آورد.
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home