Saturday, November 02, 2002

انقلاب 1357 و روشنفكران



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ” »»»

««««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»»»

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

س - بنظر ميرسد كه بعداز انقلاب 1357 يك تحول كيفي عظيم در ديدگاه هاي روشنفكران و هنرمندان ما بوجود آمده ؛
شما اين ” تحول كيفي ” را چطور ارزيابي ميكنيد و اساسا“ نظر شما دربارهْ شاعران امروز ايران چيست ؟

ج - بديهي است كه انقلاب 1357 تآثيرات ژرفي در جامعهْ ايران ( و از جمله در ميان شاعران و هنرمندان و روشنفكران ما ) ايجاد كرده ؛
امٌا ارزيابي اين تآثيرات - بعنوان ” يك تحول كيفي عظيم ” كمي اغراق آميز است. آنچه كه نمايان است ؛ نوعي ” بازگشت به فرهنگ ”
و ارجگزاري به تاريخ و فرهنگ و هنر و ادبيات است. اما در كنار اين تحولات ؛ مي بينيم كه گروهي از روشنفكران ما - هنوز -
- بر اسب باورها و عقايد قديمي خود سوارند و چه بسا كه - گاهي - ” تند ” هم ” مي تازند ” ( گويا ” آوار ديگر ”ي لازم است
تا بنام ” انقلاب اسلامي ” ايندسته از روشنفكران ما را هوشيارتر كند ! ) بهر حال جاي خوشبختي است كه نسل آگاه و هوشيار
كنوني را ديگر نمي توان با شعارها و انگ هاي به اصطلاح ” انقلابي ” يا ” ضد انقلابي ” فريفت ...

من - بعلت عدم دسترسي به كتابهاي شعر شاعران كنوني ايران - بي شك نمي توانم ارزيابي درستي در اين باره داشته باشم.
آنچه كه از نشريات و مجلات ادبي ايران بر ميآيد ؛ نوعي بازگشت به ” جوهر شعري ” و يا بعبارت ديگر :
بازگشت به ” خانهْ شعر ” است بدور از تب و تاب هاي ’تند سياسي ... توجه به ساختار ” زيبا شناسي ” و هنري شعر -
- الان - اهميٌت زيادي يافته است. بهرحال ؛ بنظر من « احمد شاملو » هنوز ؛ سالار شعر امروز ايران است
( چه در حوزهْ زبان و چه در حوزهْ انديشه ؛ تصوير و عاطفهْ شعري ) ... و بعد ميتوانم از اين شاعران نام ببرم :
« منوچهر آتشي ؛ علي باباچاهي ؛ شمس لنگرودي ؛ احمد رضا احمدي ؛ براهني ؛ اوجي ؛ محمد مختاري ...
در اينجا حتما“ بايد از خانم « سيمين بهبهاني » ياد كنم كه با اشعار جديدش ؛ زبان و ظرفيت هاي جديدي در غزل فارسي ارائه كرده
و به حق « نيماي غزل فارسي » تاميده شده است . همچنين بايد از « هوشنگ ابتهاج » ( سايه ) نام ببرم
كه غزل هايش ما را به افق هاي روشن عشق و عرفاني ايراني مي برد.

اما در مورد شاعران خارج از كشور ميتوانم نظر روشن تري داشته باشم . فكر ميكنم مهاجرت و تبعيد تآثيراتش را بر شاعران
و هنرمندان ايراني در اروپا و آمريكا باقي گذاشته و باعث گسترش ديدگاههاي هنري آنان شده است.
بهمين جهت است كه مي بينيم هنر و خصوصا“ شعر ما - در خارج از كشور - بيشتر حالت ” تآمل ” ؛ دروني ترين حالات عاطفي ؛
اجتماعي و روحي خويش را ابراز ميكنند. در اينجا هم ؛ شعر به جوهر خويش بازگشته و از جان و جهان شيدا و شوريدهْ شاعر بسوي ما مي تراود.
بهمين جهت ؛ صميمي تر و خواندني تر است و در ما ” زمزمه ” ميشود.
گذشته از نادرپور ؛ خوئي و رؤيائي ( كه جاي خودشان را دارند ) ميتوتنم بطور گذرا ؛ از : ميرزا آقاعسگري ( ماني ) ؛ بتول عزيز پور ؛
رضا مقصدي ؛ مهدي اخوان لنگرودي ؛ مينا اسدي ؛ م . پيوند ؛ كمال رفعت صفائي ؛ رضا فرمند ؛ ژيلا مساعد ؛ جلال سرقراز ؛
محمود فلكي ؛ مريم غفاري ؛ م . سحر ؛..... نام ببرم.

” ميرزاآقاعسگري ” ( ماني ) با چهار پنج كتاب شعرش - بي شك - پركارترين و غني ترين شاعر در اين ده سالهْ اخير است.
مشخصهْ شعرهايش : زبان فاخري است كه به زبان ” شاملو ” نزديك ميشود و كلام تصويري و واژه هائي كه با هوشياري و دقت شاعرانه اي انتخاب شده اند:

«« در اين بامداد ؛ كه اش ؛ خورشيد دانائي افروخته ميدارد / و جستجوگران حقيقت ؛ پنهان ترين ذرٌه را باز مي يابند / و يقين بر ’كشتهْ شك ؛
پاي استوار كرده است / فرسودگان ؛ نعش قديمي خويش را مي آرايند / تا مگر به قلمرو زندگانش حمل كنند / (گاهي ’گمان ؛ چه رقت انگيز است ! ) ...
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home