Tuesday, October 22, 2002

انقلاب اسلامي ايران



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ” »»»

««««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»»»

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

س - با اين توضيحات ؛ فكر ميكنم - الاٌن - بتوانيم دربارهْ « انقلاب اسلامي ايران » صحبت كنيم. دربارهْ انقلاب ايران « آيت اللٌه خميني »
و استقرار حكومت اسلامي در ايران ؛ مقالات و كتابهاي فراواني چاپ و منتشر شده اند. اگثر اين تحقيقات ؛ انقلاب اسلامي ايران را از ديدگاه ” ساختاري”
( بر اساس ” رشد ناموزون سرمايه داري ” و ” مدرنيزاسيون شتابان جامعهْ ايران ” بررسي كرده اند ؛ چيزي كه شما هم - در علل بنيادگرائي اسلامي - به آن اشاره كرده ايد...

ج - اوٌل اجازه بدهيد دربارهْ خصلت ” اسلامي ” يا ” غير اسلامي ” انقلاب ايران اشاره اي بكنم. ميدانيم كه قبل از پيدائي ” جمهوري اسلامي ” ؛
جامعهْ ما ؛ بطور مشخص سه رويداد ’مهم سياسي - اجتماعي را پشت سر گذاشت :
اوٌل : انقلاب مشروطيت.
دوٌم : جنبش مليٌ كردن صنعت نفت.
سوٌم : شورش 15 خرداد 42.
توجه به اين سه دورهْ ’مهم در بحث ما از اين نظر اهميت دارد كه ميتواند پاسخي به ماهيٌت ” اسلامي ” يا ” غير اسلامي ” انقلاب 57 بدست دهد.

انقلاب مشروطيٌت ايران ؛ در حقيقت تبلور اجتماعي مقابلهْ ” بدعت ” ( تجدٌد ) با ” ’سنٌت ” ( شريعت ) بود.
متفكران مشروطه براي اولين بار كوشيدند تا ” هويٌت مليٌ ” را جايگزين ” هويٌت اسلامي ” سازند.
نوعي ” ’رنسانس ” ( يعني بازگشت به تاريخ و فرهنگ و تمدٌن ايران باستان ) در عقايد متفكران مشروطه ( مانند ” ميرزا آقا خان كرماني ؛ ميرزا فتحعلي آخوندزاده )
وجود داشت كه يادآور انديشه هاي متفكران دورهْ ’رنسانس اروپا ( يعني بازگشت به فرهنگ و تمدٌن يونان و ’رم باستان ) بود.
متفكران دورهْ مشروطيت نيز مانند متفكران عصر رنسانس اروپا ؛ معتقد بودند كه راز رهائي جامعه از درماندگي و فلاكت تاريخي ؛
گسستن از فرهنگ ” ديني ” و رهائي از سلطهْ اسلامي است. با چنين ديدگاهي ؛ در انقلاب مشروطيت ؛ روزنامه ها و گروهاي سياسي ؛
شعارها و خواست هاي مردمي - عمومآ - ” غيراسلامي ” بودند ؛ و ” مشروعه ” - عليرغم داشتن رهبران برجسته اي مانند ” شيخ فضل اللٌه نوري ” -
نتوانست بر هواداران ” مشروطه ” پيروز شود.
انزواي اجتماعي و سياسي ” مشروعه خواهان ” آنچنان بود كه چاپخانه هاي ” تهران ” و مراكز استانها ؛ از چاپ و انتشار اعلاميه هاي آنان خوداري ميكردند.
جالب است بدانيم كه تعدادي از علماي اسلامي نيز - خواسته يا نا خواسته - خود ؛ در حقيقت ؛ ايدئولوگ ” مشروطه خواهي ” بودند ( مانند ” علامه محمد حسين نائيني ” ).

در جنبش مليٌ كردن صنعت نفت به رهبري « دكتر مصدق » نيز عليرغم حضور رهبران مذهبي برجسته اي مانند ( آيت اللٌه كاشاني )
رهبري جنبش - اساسآ - دردست نيروهاي ” غير اسلامي ” ( لائيك ) بود. اعلاميه ها و نشريات آن زمان ؛ به روشني فضاي ” غيرمذهبي ” جنبش مردم را نشان ميدهند.
در اين زمان نيز ؛ نشريات و روزنامه هاي مهم ؛ اتحاديه هاي كارگري ؛ كشاورزي ؛ زنان و كميتهْ اصناف - بطور كلي - فاقد خصلت اسلامي بودند.

در شورش 15 خرداد 42 نيز توده هاي شهري و روستائي - عمومآ - پاسخي به نداي ” آيت اللٌه خميني ” ندادند ؛
بهمين جهت ؛ اين شورش - در يكي دو روز اوٌل - در تهران و قم خاموش شد.

مطمئنآ شما قبول داريد كه چه در انقلاب مشروطيت ؛ چه در جنبش مليٌ كردن صنعت نفت و چه در 15 خرداد 42 ؛ جامعهْ ايران به اصطلاح ” اسلامي تر ”
از سال 57 بود و ” انقلاب اسلامي ” ميبايست در اين سه دورهْ مهم از تاريخ سياسي ايران صورت ميگرفت نه در سال 57 كه بخاطر رفرم ارضي
و اجتماعي شاه ( در سال 40 ) و تحولات اقتصادي و اجتماعي متعاقب آن ؛ مذهب ( بعنوان يك آرمان حكومتي ) اساسآ به حاشيهْ ” حوزه ”ها و ” تكيه ”ها
رانده شده بود و اساسآ نقشي در تحولات سياسي - اجتماعي ايران نداشت.
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home