Wednesday, July 24, 2002

دكتر شريعتي و جمهوري اسلامي

ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

پيدايش “ اسلام راستين “ ؛ « دكتر علي شريعتي » و نقش او در پيدائي “ جمهوري اسلامي “ ؛
ماهيت اختلاف “ اسلام خميني “ و “ مطهري “ با “ اسلام دكتر شريعتي “ و “ مجاهدين “ و وجوه اشتراك آنها را بررسي ميكنيم.
مرحوم« دكتر علي شريعتي » كتاب “ سير تدريجي تحول قرآن “ را كشفي ؛ همسنگ كشف “ اسحق نيوتن “ ميداند !!!
در اين كتاب “ وحي “ بودن قرآن به همان اندازه بديهي مي نمايد كه علمي بودن طبيعت . نگاه كنيد به : ( شيعه ؛ يك حزب تمام - ص 81 - م . آ 7 ).
دكتر شريعتي در بارة “ حالت خطرناك دين “ و رواج فلسفه ها و عقايد “ بنياد كن “ در اين دوران تآكيد ميكند :
“ با حمله هاي پيگير و نيرومند امواج و حتي طوفان هاي بنيادكن اعتقادي و اخلاقي و مكتب هاي فكري و فلسفي اين عصر - كه از هر طرف بشدت دارد به نسل جديد

روشنفكر هجوم مي آورد ؛ احتمال اين هست كه در دوسه نسل ديگر ؛ بسياري از اصول اعتقادات خويش را از دست بدهيم و نسل هاي آينده اصولآ كوچكترين گرايش
و حساسيتي در اين زمينه ها (يعني اعتقاد به باورهاي اسلامي ) نداشته باشند ..... ؛ خطر اين است ؛ خطري كه هميشه حرفش را مي زنيم اين است ...
اگر محتواي اسلام را ( كه حقيقت ثابتي است ) در ظرف هاي بياني و علمي مناسب با زمان خويش تجديد و مطرح نكنيم ؛ ظرف و مظروف - هردو - نابود ميشوند “
««« ظرف و مظروف هردو نابود ميشوند »»»
( امت و امامت - دكتر شريعتي - ص 470 و471 - م . آ . 26 . + اسلامشتاسي - ج 2 - ص 56 و57+ ياد و يادآوران - ص 178 - م . آ 7 ).
“ لزوم نو كردن مذهب “ در “ ظرف هاي بياني و علمي مناسب “ ؛ نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( بويژه “ دكتر علي شريعتي “ ) را مجبور ساخت تا براي
“ هرچه علمي تر كردن اسلام “ و مطبوع و مقبول ساختن آن در ذهن مخاطبان شان ( ’عمدتآ جوانان و دانشجويان ) از مفاهيم و واژه هاي فلسفي و سياسي - اقتصادي -
مكاتب روز ( بويژه ماركسيسم ) استفاده كنند. آنها با استفاده ( يا سؤاستفاده ) از مفاهيم و مضامين ماركسيستي و جامعه شناسي مدرن ( از جمله تضاد ؛ ديالكتيك ؛ طبقه ؛
تاريخ ؛ جامعة بي طبقه و ..... ) و سوار كردن آنها بر مفاهيم قرآني و اسلامي كوشيدند تا “ اسلام “ و “ تشيٌع “ را بعنوان عالي ترين و علمي ترين مكتب فلسفي و -
سياسي - اجتماعي تاريخ به جامعهٌ در حال تحول ايران ؛ معرفي نمايند و سرانجام نيز - با غرور - مدعي شوند كه :
“ اين ما نيستيم كه تازه اين حرف ها را از ماركسيستها گرفته باشيم ؛ اين ماركسيست ها هستند كه اين حرف ها را از اسلام و مذهب ( شيعه ) گرفته اند “.
( جهت گيري طبقاتي در اسلام - دكتر شريعتي - ص 2 و 3 ) همچنين نگاه كنيد به : ( اسلام و مالكيت - سيد محمود طالقلني - ص 223 و 224 +
مالكيت ؛ كار و سرمايه -از ديدگاه اسلام - دكتر حبيب الله پايدار - ص 97 و 217 و 231 و 232 و 261 و 262و263و264 +
جزميت فلسفهٌ حزبي ؛ نقدي بر اسلام در ايران پطروشفسكي -ابوذر ورداسبي - ص 144و158و168 + ............ )
بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام رآستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جدٌي و اساسي به آن پرداخت .
زيرا - همانگونه كه گفته ايم - ترويج و تبليغ اين افكار در سال هاي 1340 -- 1357 باعث انحطاط و اغتشاش فكري جامعه ( بويژه جوانان ) شد .
انحطاط و اغتشاشي كه ضمن تآثيرات مخرب بر جامعة در حال تحول ايران ؛ باعث احياء عقايد متروك اسلامي و در نهايت موجب پيدائي و مقبوليت نظري
« جمهوري اسلامي » حاكم بر ايران گرديد . هم از اين روست كه نهادها و رسانه هاي فرهنگي “ جمهوري اسلامي “ اينك - مثلآ - از مرحوم “ دكتر شريعتي “
بعنوان “ عامل بوجودآورندة يك انقلاب فرهنگي كم نظير در تاريخ “ ياد ميكنند. نگاه كني به : ( كيهان فرهنگي - شمارة سوم - خردادماه 1363 - ص 37 ).
“ سيد احمد خميني “ دربارة نقش “ دكتر شريعتي “ در پيدائي “ حكومت اسلامي “ تآكيد ميكند :
“ پدر من ( آيت الله خميني ) براي مردم و انقلاب چيزي نداشته و كاري نكرده است ؛ همه از آن شريعتي است ......
( ’موحدٌين انقلابي - هواداران مكتب دكتر شريعتي - اطلاعية 29 ديماه 1364 - ص 2 - نقل از صفحات شورا - نشرية مجاهد ) .
در بررسي آراء و عقايد متفكران اسلام معاصر ( از آيت الله خميني ؛ طباطبائي و مطهري تا دكتر علي شريعتي ؛ بني صدر و مجاهدين )
آيا ميتوان همة آن ها را در يك “ دسته “ و “ رديف “ قرار داد ؟؟؟ و بعنوان“ نظريه پردازان اسلام راستين “ ؛ عقايد همة آن ها را - يكجا - به بررسي گرفت ؟؟؟
جواب اين سؤآل و بقية مسائل را فردا دنبال خواهيم كرد .
“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة : “ علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن اينجا يا اينجا كه رسيدي

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home