اسلام را بهتر بشناسيم.
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
تاريخ رشد و گسترش اسلام را نميتوان فهميد مگر آنكه - ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آن را بشناسيم
حكومت اسلامي ؛ جمهوري كاسبكارانة محمد و پيروان او !!!
حضرت محمد - از دير باز - سوداي فتح سرزمين هاي حاصلخيز همسايه ( چون ايران و روم شرقي ) را در سر داشت
و بر اين اساس به اصحاب و ياران خويش - همواره - تصرف قصرهاي “حيره “ ( دولت عرب وابسته به ايران ) و كاخ هاي “ مدائن “
( پايتخت ساساني ) را وعده ميداد. « نگاه كنيد به : قرآن - سورة فتح - آية 19 - 20 + تفسير طبري - ج 7 - تفسير سورة انعام - ص 123 »
اما ادامة “ مسلمان سازي “ قبايل و طوايف عربستان و در نتيجة : ضرورت جنگ هاي متعدد داخلي ؛ و سر انجام :
مرگ ناگهاني پيغمبر فرصت آنرا نداد تا “ محمد “ به آرزوي خويش « در تصرف و تسلط بر ايران » جامة عمل بپوشاند.
سركوب شورش هاي “ ارتدادي “ قبايل و طوايف و در نتيجه : وجود آرامش در حوزة شبه جزيرة عربستان ؛ قحطي ها و خشكسالي هاي متعدد ؛
و ظهور مشكلات اقتصادي شديد همه وهمه باعث شد تا جانشينان محمد ؛ براي فتح سرزمين هاي حاصلخيز و دست يابي به منابع اقتصادي
و توسعة قلمرو اسلامي ؛ جنگ هاي گسترده اي را تدارك ببينند. « نگاه كنيد به : تاريخ طبري - ج 3 - ص 1130 + حبيب السير - ج 1 - ص 302 و 401 »
نويسندگان اسلامي و ( خصوصآ محققان ايراني ) در توضيح استيلاي اعراب و استقرار اسلام در ايران ؛ داوري هاي شتابزده و نادرستي كرده اند.
گروهي به اين گمان كه : فرهنگ ايراني از بنياد و نا گزير در تحولاتش ديني بوده . نفوذ و گسترش اسلام در ايران را در فرهنگ ديني ميدانند.
بسياري ديگر معتقدند كه : “ وجود فساد و تبعيض طبقاتي در جامعة ايران و نفرت مردم از رژيم ساساني و انزجار آنها از روحانيون زرتشتي ؛
باعث شد تا ايرانيان ؛ اسلام را با آغوش باز بپذيرند ... “علي شريعتي “ ميگويد :
« ايراني بعداز برخورد با اسلام اوليه (؟) احساس كرد كه دين اسلام همان گمشده اي است كه به دنبالش ميگشته است ...
براي همين مذهب خودش را ول كرد ؛ مليت خودش را ول كرد ؛ سنت هاي خودش را ول كرد و بطرف اسلام رفت ... »
( از جمله نگاه كنيد به : “ علي ؛ حيات بارورش پس از مرگ - علي شريعتي - ص 417 و 418 و 434 و 435 + بازشناسي هويت ... ص 12 و 13 و 52 )
( اسلام و مالكيت - سيد محمود طالقاني + غرب زدگي - جلال آل احمد )
همة اين نظريات - با تمام اختلافات خويش - داراي دو وجه مشتركند : اول اينكه : همة آنها به نقش قهر و سركوب در تصرف ايران و “ مسلمان سازي “ي
مردم ؛ اعتنائي ندارند . دوم اينكه : همة اين نظرات به مقاومت هاي متعدد و مبارزات طولاني مردم ايران عليه اعراب و تسلط اسلام توجهي نميكنند .
آنچنان كه مثلآ “ دكتر علي شريعتي “ در نظرات خويش تا بدانجا پيش ميرود كه معتقد است :
“ كجا ايراني از همان اول در برابر اسلام قرار گرفت و نخواسته اسلام را بپذيرد ؟ كجا چنين چيزي است ؟ يكجا يك نمونه نيست !!!.
اين ؛ ايران اسلامي است “ ( علي ؛ حيات بارورش پس از مرگ - ص 425 مقايسه كنيد با نظر سيد محمود طالقاني - اسلام و مالكيت - ص 160 )
چنين نگاهي به تاريخ ايران از يك نا آگاهي و ( تعصب و تجاهل ) عظيم حكايت ميكند . نگاهي به متون و منابع معتبر تاريخي اين حقيقت را آشكار ميكند كه :
اسلام در كشورهاي اشغال شده ( خصوصآ در ايران ) اساسآ از طريق اعمال “ قهر “ و “ خشونت “ ؛ قتل عام هاي گسترده ؛ ايجاد ترس و وحشت و از طريق انواع فشار هاي مختلف اجتماعي و خصوصآ اقتصادي مثل ( خراج و جزية ) مستقر شده است .
قرآن دستور ميدهد : “ با كساني كه به خدا ايمان ندارند و با كساني كه پيرو دين خويش اند - حتي با آنان كه كتاب داشته اند ؛ پيكار كنيد تا اسلام را بپذيرند ؛
و يا با حقارت و ذلت “ جزية “ ( ماليات سرانه ) بپردازند “ نگاه كنيد به : « سورة توبه - آية 29 ـ 23 - 5 - 36 - 120 - 129 + سورة بقره - آية 193 و 216
سورة تحريم - آية 9 + سورة مائده - آية 27 - 33 - 40 + سورة نساء - آية 76 - 91 + سورة احزاب - آية 25 + سورة انفال - آية 39 و ........ »
فساد و اختلاف دروني دربار ساساني ؛ بروز جنگهاي طولاني با دولت روم شرقي ( بيزانس ) و در نتيجه : خالي شدن خزانة دولت و تشديد فشار و تحميل
ماليات هاي سنگين بر توده ها و نيز قحط و غلا و شيوع وبا ؛ بي توجهي و بي اعتنائي روحانيون و موبدان زرتشتي و اختلاف بين لشكريان خراسان و عراق -
بي شك - عوامل مهم ومساعدي در حملة اعراب به ايران و شكست سپاهيان ساساني بوده اند ....
همة آن عوامل - اما - باعث “ پيشواز ايرانيان از اعراب و استقبال مردم از اسلام “ نگرديد ؛ بلكه تقريبآ در همة شهرها و ولايات ايران ؛
اعراب مسلمان با مقاومت هاي سخت مردم روبرو گرديدند .
در اكثر شهرها ؛ پايداري و مقاومت ايرانيان ؛ بي رحمانه سركوب گرديد ؛ بطوريكه در سقوط “ مدائن “ و مقاومت مردم در
جنگ “ جلولا “ ( سال 16 هجري = 636 ميلادي ) اعراب مسلمان ؛ خشونت بسياري از خود نشان دادند آنچنانكه مورخين از آن بنام “ واقعة هولناك جلولا “
ياد كرده اند . در اين جنگ ؛ صد هزار تن از ايرانيان كشته شدند و تعداد فراواني از « زنان و كودكان ايراني » به اسلرت رفتند ؛ و از بس كه كشته ؛
دشت و صحرا را پوشانيده بود ؛ اين جنگ به “ جلولا “ ( پوشانيده ) معروف شد .
در جنگ “ نهاوند “ ( سال 22 هجري = 624 ميلادي ) نيز ايرانيان : مقاومت بسيار و اعراب : خشونت بسيار از خود نشان دادند
“ مقدسي “ در بارة جنگ “ نهاوند “ و مقاومت ايرانيان مينويسد :
“ و دسته هاي ايراني - كه گويند چهارصدهزار نفر بودند ... در آنجا بودند و به شكيبائي و پايداري سوگند ياد كرده بودند ... و اعراب از ايشان ( ايرانيان )
چندان كشتند كه خدا داند ... و اموال . غنيمت ها ؛ چندان نصيب اعراب مسلمان گرديد كه در هيچ كتابي اندازة آن ذكر نشده است “
« آفرينش و تاريخ - مقدسي - ج 5 - ص 192 »
« تاريخ طبري - ج 5 - ص 1829 + كامل - ابن اثير ج 2 - ص 340 + فتوح البلدان - بلاذري - ص 65 + اخبار الطوال - دينوري - ص 141 ».
بنابراين نظر “ دكتر علي شريعتي “ ( ص 162 - بازشناسي هويت ... ) كه معتقد است : حملة اعراب به ايران “ بي هيچ مقاومت درخشاني در
“ نهاوند “ و “ جلولا “ روبرو شد “ عميقآ “ - نا درست ميباشد.
به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة : “ علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي ؛ براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني ؛ حياتي و ضروريست ؛ ادامة آن را فردا دنبال خواهيم كرد.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن ++اينجا++ كه رسيدي.
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home