Friday, July 19, 2002

اسلام را بهتر بشناسيم 9

ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

در اين فصل ؛ نكاتي در بارة انقلاب مشروطيت و مسئلة جدائي “ دين “ از حاكميت “ دولت “ ؛ سوسيال دموكراسي ايران در برخورد با دين ؛
التقاط ماترياليسم و ايده آليسم در جنبش ماركسيستي ايران ؛ / جلال آل احمد و “ اسلام راستين “ ؛/
رفرم ارضي اجتماعي سال 1342 و رشد خرده بورژوازي مدرن شهري ؛/
متزلزل شدن ساختار فئودالي جامعه ايران و تآثير آن بر ديدگاه هاي روحانيون سنتي ؛ / مرتضي مطهري ؛ دكتر علي شريعتي ؛ و ....
پيدايش “ اسلام راستين “ / دكتر علي شريعتي و نقش او در پيدائي «« جمهوري اسلامي »»
ماهيت اختلاف اسلام “ آيت الله خميني “ و “ مطهري “ با اسلام “ دكتر شريعتي “ و “ مجاهدين “ و وجوه اشتراك آنها ؛/
فلسفة سياسي : آزادي و دموكراسي در نظام اسلامي ؛/ امامت ؛ امت و جامعة بي طبقة توحيدي ؛/
انقلاب ايدئولوژيك مجاهدين خلق ؛/ “ اسلام راستين “ و “ جدائي “ دين “ از “ دولت “ ؛ / “ اسلام راستين “ و توتاليتاريسم ؛/ را مورد بررسي قرار ميدهيم.
انقلاب مشروطيت ايران ؛ اگر چه ضربات مهمي بر سيادت شريعتمداران و سلطة ديرپاي علماي مذهبي وارد ساخت اما بخاطر ضعف بورژوازي ملي -
خهت پي گيري در اعمال نظرات خويش براي خاتمه دادن به سلطة “ دين “ در حاكميت “ دولت “ - منجر به نوعي “ مصالحه “ در تدوين قانون اساسي
مشروطيت و نظارت “ هيآتي از مجتهدين و علماي اسلام “ در تدوين و تنظيم قوانين شد .
نگاه كنيد به : (ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران - فريدون آدميت - ص 412و413و415 + لوايح - شيخ فضل الله نوري - ص 16و17و18و19 )

جنبش سوسيال دمكراسي ايران نيز از آغاز پيدايش خود ( اجتماعيون - عاميون ) به سال 1905 ميلادي ؛ در برخورد با دين - عمومآ - و با دين اسلام
خصوصآ - هيچگاه سياست درست و قاطعي نداشته است . در مادة 11 نظامنامة “ اجتماعيون - عاميون “ تصريح شده بود كه :
“ مجموع كار و رفتار اعضاء حزب ؛ بايد متوجه يك نكته باشد : نيكروزي و ترقي ؛ ولي به نحوي كه به شرف و قدس مذهب ؛ خللي وارد نيايد ... “
( دستور نامة حزب سوسيال دموكراتهاي ايران - اسناد جنبش كارگري ؛ سوسيال دموكراسي و كمونيستي ايران - ج 1 - ص 43 . )
“ حزب تودة ايران حامي جدي تعاليم مقدس اسلام خواهد بود و با آن ذره اي معانده و مخالفت نخواهد داشت و هر گونه مخالفتي را ( با اسلام )
ابلهانه خواهد پنداشت و هر كسي را كه بنام حزب تودة ايران دم از مخالفت با دين بزند ؛ آنآ و شديدآ از صفوف خود طرد خواهد كرد “
( مردم - ارگان مركزي حزب تودة ايران - شمارة 62 - اول تير ماه 1324 ).
“ حزب تودة ايران “ هيجده سال بعد ( در رابطه با شورش ارتجاعي 15 خرداد 1342 ) در مقاله اي خطاب به “ پيشوايان ديني و روحاني “ ؛
نوشت : “ آيت الله « خميني » مستغني از توصيف است. مردم از همة روحانيون - بخصوص از پيشوايان ’مبرز مذهبي انتظار دارند كه مانند « آيت الله خميني » ؛
آيت الله ميلاني ؛ آيت الله طالقاني و آيت الله شريعتمداري و امثال آنها در اين جهاد مقدس و عمومي آزاديخواهانه و استقلال طلبانة مردم ايران شركت كنند و نيروي
معنوي خود را در راه پيروزي اين جهاد بكار اندازند “ ( نامة مردم - شمارة 1 - دورة پنجم - 15 خرداد 1343 )
آقاي “ احسان طبري “ - بعنوان بزرگترين نظريه پرداز حزب تودة ايران - در تطبيق خلاق ماركسيسم و اسلام و شبهه آفريني
بين سوسياليسم علمي و اسلام كوشش بسيار كرده اند. در اين مورد مقالة ايشان بنام “ سوسياليسم و اسلام “ - خصوصآ - داراي اهميت فراوان ميباشد.
نگاه كنيد به :( ما و روحانيت مترقي - از انتشارات حزب تودة ايران - سال 1358 + سوسياليسم و اسلام - دنيا - شمارة 6 و 7 - سال 1357 ).
سي و سه سال بعد ؛ آقاي “ طبري “ در مقالة ديگري بنام “ سدة پانزدهم هجري آغاز ميشود “- از “ اسلام انقلابي “ و “ آزاديبخش “ چنين ياد ميكنند :
“ اگر اين نكات : مانند زندگي گرائي ؛ خردگرائي ؛ انسان گرائي ؛ پيكاردوستي ؛ دشمني با اشراف و مال اندوزان و عشق به ناتوانان روي زمين را در
اسلام و قرآن برجسته كنيم ؛ از آن تعبيري اصيل و انقلابي پديد ميشود كه ميتواند پاسخگوي خواست هاي امروزين باشد.
« اسلام نوين انقلابي » كه در وجود “ امام خميني “ مظهريت مي يابد در اين سبيل ؛ پوياست و ’سنن دموكراتيك اسلام - مانند شورا ؛ بيعت و اجماع را مورد
تآكيد قرار ميدهد و به اين دين - كه در زير غبار قرون ؛ جلوة خود را از دست داده بود ؛ جلائي نو بخشيد ... گر چه متآسفانه برخي ؛
تنگ نظرانه نمي خواهند اين قرابت ( اسلام ) با سوسياليسم را ببينند يا در “ مصلحت “ خود ندانند ...
ما اكيدآ خواستاريم كه اين قرابت دوبينش ( بينش توحيدي اسلامي و بينش سوسياليسم علمي ) در كنار هم قرار بگيرند تا بتوانند “ ’اسوة حسنه “ ( نمونة نيك )
را در همة زمينه ها بوجود آورند و بر جذابيت « اسلام انقلابي » بازهم بيفزايند “ ( دنيا - شمارة 3 - ص 12و13 - سال 1358 )
و يك ديدگاه ديگر : دفاعيات “ خسرو گلسرخي “ در دادگاه نظامي شاه - بهمن ماه 1352 :“ چنين است كه ميتوان در اين لحظة از تاريخ از « مولا علي »
بعنوان نخستين سوسياليست جهان نام برد و نيز از سلمان فارسي و اباذر غفاري ها ... “
روشن است كه در اين دو نقل قول نه درك درستي از تعاليم « ماركسيسم - لنينيسم » دربارة دين - وجود دارد ؛ و نه آگاهي درستي از تاريخ ايران و اسلام -
چرا كه - حداقل - قرن ها قبل از “ مولا علي “ ؛ تاريخ ايران شخصيتي چون «« مزدك »» داشته است.
( در مورد شخصيت واقعي و مواضع سياسي - طبقاتي “ حضرت علي “ و “ امام حسين “ نگاه كنيد به : ( پندار يك “ نقد “ و ... - علي ميرفطروس - ص35 و37و.. )
و در مورد شخصيت واقعي “ سيد عبدالله بهبهاني “ در نهضت مشروطيت ؛ نيز نگاه كنيد به : ( حيات يحيي - دولت آبادي - ج2 - ص 106و107و219و220و...)
به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة : “ علي ميرفطروس
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ ادامة بررسي اين مباحث را فردا دنبال خواهيم كرد.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن ++اينجا++ كه رسيدي

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home