اسلام را بهتر بشناسيم 4
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
لطفآ سه بخش قبلي اين ملاحظات را حتمآ بخوانيد.
محققان شيعه خصوصآ ( مرحوم دكتر علي شريعتي ) در توضيح مسلمان شدن و “ شيعه گرائي “ ايرانيان يادآور ميشود :
“ علي ؛ براي تودة مردم ايران ؛ هم مرجعي بود كه اسلام محمد را با اطمينان مطلق از او فرا مي گرفتند و هم اسلامي بود كه بروي آنان شمشير نزده و
هم امامي بود كه سرشان را به بند حكومت جبارانه نكشيده بود و هم مجسمة آن حق خواهي و عدالت طلبي بود كه قرن ها پيش در تلاش و آرزوي آن بودند ......
براي همين ، (ايرانيان) مذهب خويش را ول كردند ، مليت خويش را ول كردند ، سنت خويش را ول كردند و بطرف اسلام رفتند ..... “
( باز شناسي هويت ايراني - اسلامي - ص 194 + علي ؛ حيات بارورش پس از مرگ - ص 434 - 435 - 437 و 442 - م.آ 26 ) .
چنين اعتقادي - بر اساس منابع معتبر تاريخي - عميقآ نادرست ميباشد ؛ زيرا “ علي “ نيز - يه پيروي از “ محمد “ - شمشير و ارتش را
دژي مستحكم براي پيشبرد اسلام ميدانست ( نهج البلاغه - فبض الاسلام - خطبة 54 - ص 1004 ).
“ علي “ نيز چون پيغمبر معتقد بود :
“ مجاهدان اسلام ؛ بينش ها ( عقايد )شان را بر شمشيرهاي شان حمل ميكنند “ ( نهج البلاغه - خطبة 150 - ص 460 )
بر اين اساس بود كه : “ چهل سال ؛“ شمشير“ از دست علي نيفتاد تا اركان اسلام ؛ ’مشيد (استوار) گرديد “. + ( زندگاني امام حسين - عمادزاده - ص 106 ).
حفظ و گسترش اسلام براي “ علي “ آنقدر اهميت داشت كه عليرقم حق كشي ها و توهين ها و اهانت هاي “ ابوبكر “ ؛ “ عمر “ و “ عثمان “ به او و به خانواده اش --
“ علي “ در برابر دشمن مشترك يعني ( ايرانيان ) و « ديگر ملل غير مسلمان » دست در دست حكومت ظالمانة آنان ميگذارد و بقول “ دكتر شريعتي “ :
مانند يك بازو در برابر دشمن يعني ( ايرانيان ) و« ملل غير مسلمان » مي ايستد و در امر حكومت و جنگ مورد مشورت آنان قرار ميگيرد و براي
“ عمر “ و “ عثمان “ خير انديشي و صلاح انديشي ميكند. “ او ضمن بيست و پنج سال سكوت در برابر حكومت “ جابر “ و “ غاصب “ « ابوبكر ؛ ’عمر و عثمان»
از مشاوران “ صديق “ و همكاران نزديك “ ابوبكر “ ’عمر “ و “ عثمان “ يا بقول “ دكتر شريعتي “ : « “ تجسم هاي اشرافيت » و « مركز و مظهر ارتجاع سياسي“ »
بشمار ميرفت. »نگاه كنيد به : ( پندار يك نقد ... “ دربارة اسلام و اسلامشناسي - علي ميرفطروس - ص 49 - 52 ).
“ علي “ در حملة اعراب به “ ايران “ و خصوصآ در جنگ “ نهاوند “ از عوامل مهم و از مشاوران نزديك “ ’عمر “ بود.
در همين جنگ ؛ وقتي سپاهيان اسلام - ابتداء - شكست خورده بودند ؛ “ ’عمر “ براي تشويق و ترغيب سپاه ؛ خواست كه شخصآ - به جنگ « ايرانيان »
برود ؛ اما حضرت “ علي “ او را از اين كار منع كرد و به “ ’عمر “ توصيه كرد : تو “ سر “ اين سپاهي و اگر بروي و كشته شوي ؛
سپاه اسلام بكلي متلاشي ميشود ؛ تو بايد مركز خلافت را داشته باشي تا اگر سپاه اسلام شكست خورد ؛ دشمن ( ايرانيان ) بدانند كه ؛ اينجا پشت دارد “
«نگاه كنيد به : ( تاريخ طبري - ج 5 - ص 1943 و 1945 + اخبار الطوال - ص 147 + نهج البلاغه - ص 443 - 446 ).
پس از شكست « ايرانيان » و پيروزي اعراب ؛ “ علي “ خطاب به مردم “ كوفه “ گفت :
“ اي مردم كوفه ! شما شوكت عجمان « ايرانيان » را از بين برديد “ ( تاريخ طبري - ج 6 - ص 2408 ).
در جنگ “ مدائن “ يك پاره از فرش معروف “ كسري “ به حضرت “ علي “ رسيد كه آنرا به بيست هزار(دينار؟) فروخت. ( كامل - ج 1 - ص 213 ) +
( تاريخ طبري - ج 5 - ص 1825). اين سند نشان ميدهد كه حضرت “ علي “ در جنگ عليه « ايرانيان » شركت مستقيم داشته و « بروي آنان شمشير كشيده »
و لذا - بر اساس سورة انفال (آية 41 و 69) سهم خود را از غنائم جنگ گرفته است.
در بارة فرش “ كسري “ كه به فرش “ بهارستان “ معروف بوده نوشته اند كه :
“ فرشي بود 60 در 60 ( به مساحت يك جريب = 10 هزار متر مربع ) كه در آن ؛ راهها ’مصور بود و آب نما ها چون نهرها و لابلاي آن همانند مرواريد بود ؛
و حاشيه ها چون كشتزار و سبزه زار بهاران بود ؛ از حرير به پودهاي طلا ؛ كه گلهاي طلا و نقره و امثال آن داشت.
آنرا براي زمستان بافته بودند كه ’گل و سبزه نبود ؛چون ميخواستند شراب خواري كنند ؛ بر آن مي نشستند كه گوئي در باغي بودند.
اين فرش آنچنان سنگين بود كه عرب ها از حمل آن عاجز ماندند و لذا به پيشنهاد “ علي “ ؛ آنرا پاره پاره كردند و بعنوان سهمي از غنائم ؛
به هر يك از سربازان و سرداران ؛ پاره اي دادند “ . «نگاه كنيد به : ( تاريخ طبري - ج 5 - ص 1824 - 1825 + كامل - ج 1 - ص 212 و 213 ).
در جنگ “ صفين “ نيز “ علي “ به ياران خويش گفت : “ از شما هركس كه از جنگ با “ معاويه “ كراهت دارد؛ عطاء ( مقرري و حقوق ) خويش بستاند و
به جنگ ديلميان ( در شمال ايران ) رود « چهار و يا پنج هزار تن از ياران “ علي “ از جنگ با “ معاويه “ خوداري كردند و حقوق خويش گرفتند
و “ علي “ آنان را - به فرماندهي “ ربيع بن خثيم ثوري “ به جنگ “ ديلميان “ فرستاد ( فتوح البلدان - ص 157 و 158 ).
در زمان خلافت “ حضرت“ علي “ نيز سياست “ مسلمان سازي “ توده هاي “ ايراني “ - با قهر و خشونت - رواج فراوان داشت بطوريكه ؛
در مدت كوتاه خلافت “ علي “ شورش هاي متعددي عليه حاكميت اعراب و اسلام در ايران روي داد:
به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة : “ علي ميرفطروس
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛
قيام و شورش هاي ايرانيان در زمان خلافت حضرت “ علي “ را فردا دنبال خواهيم كرد.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن ++اينجا++ كه رسيدي
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home