ولايت فقيه ؛ ديكتاتوري و توتالتر
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
توده هاي محروم ؛ ستمديده ؛ در خون نشسته ؛ قتل و غارت شده و بي پناه ايران پس از 24 سال تحمل و تجربة خونين حاكميت اسلامي ؛
بتدريج به آگاهي هاي تاريخي - طبقاتي خويش دست مي يابند ؛ اينك وظيفة همة نيروهاي آزاديخواه و انقلابي است كه - با حفظ همبستگي هاي درون خلقي -
ضمن مرزبندي دقيق و روشن با نيروهاي مبارزي كه براي استقرار (( جمهوري دمگراتيك اسلامي )) ميكوشند --
در تحقق يكي از مضمون هاي اساسي انقلاب دمكراتيك ايران يعني ((( اصل جدائي كامل دين از دولت ))) مبارزه نمايند.
بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جٌدي و اساسي به آن پرداخت.
(( اختلاف من « علي شريعتي » با او « آخوند سنتي » اختلاف پسر و پدري است در داخل يك خانواده ... )) “ اسلامشناسي - ج3 - ص 14 و 15 “
ادامة ملاحظات از روز پيش را دنبال ميكنيم ؛ حتمآ بخش هاي قبلي اين پژوهش را مطالعه بفرمائيد.
3 ــ ««« ارآئة نوعي “ ولايت فقيه “ و استقرار ديكتاتوري “ توتاليتر “»»»
فلسفة سياسي : آزادي و دموكراسي در نظام اسلامي “ امامت “ ؛ “ امت “ و “ جامعة بي طبقة توحيدي “ :
اسلام مانند ديگر اديان سامي - اساسآ يك دين “ خدا سالار “ است و انسان ها - در تحليل نهائي - يا “ عبدالله “ ( بندة خدا ) هستند ؛ يا “ اغنام الله “ ( گوسفندان خدا ).
تصوير “ خدا “ در قرآن ؛ تصوير يك فرمانرواي مطلق قبايل دوران “ پدر سالاري “ است و ضرورت وجودي ظهور پيغمبران ؛ گمراهي ؛ ظلالت ؛ طفوليت و ناداني
انسان ها و نياز فطري آنان به يك “ هدايت كننده “ و “ پيشوا “ 0 رسول و امام ) ميباشد .
مسئلة “ خدا گونگي انسان “ در قرآن ( سورة حجر - آية 29 ) و خليفه بودن انسان در زمين بجاي خدا “ ( سورة بقره - آية 82 ) كه مستقيمآ از “ تورات “ اخذ و اقتباس
شده است ( سفر پيدايش - باب اوٌل - 26 - 28 ) در اسلام و خصوصآ در شيعه نه به “ نوع انسان “ بلكه ناظر بر “ فرد “ ( يعني پيغمبر ؛ امام و ولي فقيه ) ميباشد.
در چنين ديدگاهي پيغمبر و امام چونان “ پدر “ يا “ شبان “ي است كه از طرف “ خدا “ رسالت “ذ و “ ولايت “ ( سرپرستي ) دارد تا خيل عظيم گلهٌ هاي انساني را
از ورطة ضلالت و خهالت ؛ بسوي “ كمال “ ( نه سعادت ) هدايت نمايد.
مرگ پيغمبر ( در سال 11 هجري = 631 ميلادي ) و مشخص نبودن جانشين او ؛ اختلاف و منازعات فراواني را در جامعة اسلامي آن زمان بدنبال داشت ؛
زيرا هيچگونهدستور صريح و روشني در تعين جانشين از طرف “ حضرت محمد “ در دست نبود ؛ بنابراين : از يكطرف : “ ابوبكر ؛ عمر و عثمان “ --
( بعنوان شيوخ و بزرگان عرب و از اصحاب نزديك پيغمبر ) مبارزه و كشمكش هاي متعددي را براي تصاحب قدرت سياسي - مذهبي آغازكردند.
سر انجام در “ سقيفة بني ساعده “ ؛ “ ابوبكر “ - بعنوان خليفة اوٌل “ انتخاب “ شد در حاليكه “ علي “ و گروه قليلي از ياران او - با استناد به حديث “ غدير ’خم “
( هر كس من مولاي اويم ؛ علي مولاي اوست ) معتقد به “ وصايت پيغمبر “ جهت “ انتصاب “ غلي به امامت ( خلافت ) گرديدند.
گروهي از “ ’محدٌثان خاصٌه “ ( شيعي ) نيز اين حديث پيغمبر را دليل بر جانشيني “ حضرت غلي “ دانستند :
“ اي مردم ! من ميان شما دو چيز گرانبها ميگذارم : يكي كتاب خدا و ديگري خويشان خاص و “ اهل بيت “ من است ( تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام - محمد جواد مشكور -
-- ص 6 در بارة “ غدير ’خم “ و بي پايه بودن استدلال شيعيان نگاه كنيد به : ( اسلامشناسي - غلي ميرفطروس - چاپ نهٌم - ص 71و73 ).
در جريان “ سقيفه “ ؛ “ ’سنٌي “ها ( اهل اجماع ) معتقد به “ انتخاب “ خليفه از طريق “ اجماع مسلمين “ بودند و شيعيان - با تمايلات سلطنت طلبانة خود - “ امامت “ ( خلافت )
را مبتني بر اصل “ وصايت “ ؛ موروثي و محتٌص به خاندان پيغمبر ( علي ) مي دانستند . در اين باره نگاه كنيد به : ( خاندان نوبختي - اقبال آشتياني - ص 53 - 58 +
-- فرق الشيعه - ص 74 و 160 و 176 + تاريخ طبري - ج 4 - ص 1328 - 1336 و 1342 - 1354 ).
شيعه “ با نفي اصل “ انتخاب “ و اراذة اكثريت مردم و با اعتقاد به “ وصايت “ و “ انتصاب “ ؛ فلسفة سياسي خود را مبني بر “ الهي و موروثي بودن امامت “ ( خلافت )
در خاندان “ علي “ - در طول دوارده نسل - اعلام ميكند : “ تداوم و استمرار رهبري پيامبر را - در طول دوارده نسل - دوازده امام بعهدة دارند كه از بالا و از طرف
فرماندهي انقلاب اسلامي و نخستين ايدئولوگ نهضت ( يعني حضرت محمد ) بر اساس “ وصايت “ تعيين شده اند كه آخرين آنان امام دوازدهم است كه تا قيامت ؛
رهبري جامعة اسلامي را بر عهده دارد ....“ وصايت “ اينست ؛ مردم بايد زمام خود را به دست “ ولي “ ( امام ) بدهند وگرنه به گمراهي افتاده اند.....( زيرا )
««« امامت ؛ منصبي است الهي و نه شورائي و انتخابي»»» ...امامت يك حق ذاتي است ناشي از ماهيت خود امام نه ناشي از عامل خارجي “ انتخاب “....
“ ( شيعه يك حزب تمام - دكتر علي شريعتي - ص 151 و167 - م.آ7 + امت و امامت - ص 577 - 579 و 631 - م.آ 26 + اسلامشناسي - ص 31 - م.آ 30 -
- مقايسه كنيد با نظرات : آيت الله خميني - ملايت فقيه - ص 21 و 70 + آيت الله مطهري - خلافت و ولايت از نظر قرآن و ’سنت - مقالة ولاء ها و ولايت ها - ص362 +
+ استاد محمد تقي شزيعتي - خلافت و ولايت در قرآن و ’سنت - ص 65و187و189و199 + آيت الله سيد صادق روحاني - نظام حكومت در اسلام - ص 29و30 +
+ ضرورت عام رهبري - محمد حسين حبيبي - ص 145 و 148 + ولايت فقيه و حاكميت ملت - ص 95 و 96 ).
بدين ترتيب : فلسفة سياسي تشيٌع - بطور آشكار - ماهيٌت تبعيض نژادي و برتري قومي و ارثي خود را - با انحصار حق حكومت در خاندان “ علي “ در طول دوازده نسل
به نمايش ميگذارد . اين فلسفه ؛ اصول اساسي و جوهر بتيادي خود را از آموزش ها و تعاليم قرآن ميگيرد زيرا - بطوريكه گفته ايم : در ديدگاه قرآني ؛
پيغمبر ( و امام ) چونان “ پدر “ يا “ شبان“ي است كه از طرف خدا “ رسالت “ و “ ولايت “ ( سرپزستي ) دارد تا خيل عظيم گله هاي انساني را
از ورطة ضلالت و جهالت بسوي “ كمال “ هدايت كند. در اين ديدگاه ؛ ناداني ؛ طفوليٌت فكري و گمراهي اكثريت مردم جامعه - بعنوان يك واقعيت امري ’مسلم و پذيرفته شده است.
قرآن در بيش از 20 مورد اكثريت مردم را جاهل و نادان “ ( و اكثر’هم لايعلمؤن )ميداند و در بيش از 19 مورد اكثريت مردم را “ بي خرد و بي عقل “
و “ فاسق “ معرفي ميكند و در موارد متعددي آنان را “ ناسپاس “ و “ فاسد “ ؛ “ گمراه “ ؛ “ منكر حق “ و “ گمراه كننده “ مينامد.
بنابراين به پيغمبر توصيه ميشود كه : از آراء و خواست اكثريت مردم ؛ پيروي مكن زيرا “ اگر از اكثريت مردم پيروي كني ؛ آنان ترا از راه حق و حقيقت بدر برده
و منحرف ميسازند “ ( وان ’تطع اكثرمن في الارض ’يضلوك عن سبيل الله ـ سورة انعام - آية 116 = همچنين نگاه كنيد به : ( سورة مائده - آية 59 و 103 +
+ سورة آل عمران ـ آية 110 + سورة اعراف ـ آية 102 + سورة توبه ـ آية 8 + سورة ’ز’خرف - آية 78 + سورة فجر ـ آية 12 و سورة هاي ديگر ).
ادامة اين ملاحظات را فردا دنبال خواهيم كرد.
“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة :
“ علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش
هميشك و خبرچين يادتان نرود.
((( هميشك ))) + ((( خبرچين )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home