Friday, July 26, 2002

دين و دولت

ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

توده هاي محروم ؛ ستمديده ؛ در خون نشسته ؛ قتل و غارت شده و بي پناه ايران پس از 24 سال تحمل و تجربة خونين حاكميت اسلامي ؛
بتدريج به آگاهي هاي تاريخي - طبقاتي خويش دست مي يابند ؛ اينك وظيفة همة نيروهاي آزاديخواه و انقلابي است كه - با حفظ همبستگي هاي درون خلقي -
ضمن مرزبندي دقيق و روشن با نيروهاي مبارزي كه براي استقرار (( جمهوري دمگراتيك اسلامي )) ميكوشند --
در تحقق يكي از مضمون هاي اساسي انقلاب دمكراتيك ايران يعني ((( اصل جدائي كامل دين از دولت ))) مبارزه نمايند.
بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جٌدي و اساسي به آن پرداخت.
(( اختلاف من « علي شريعتي » با او « آخوند سنتي » اختلاف پسر و پدري است در داخل يك خانواده ... )) “ اسلامشناسي - ج3 - ص 14 و 15 “


1 -- جوهر ضد ماركسيستي و ضد كمونيستي
گفتيم كه بدنبال اصلاحات ارضي و اجتماعي شاه ( در بهمن 1342 ) و رشد طبقة متوسط شهري در عرصة مناسبات اقتصادي -- اجتماعي ؛
اين طبقة نوين بنابر سرشت طبقاتي خود ؛ جهان بيني و ديدگاه هاي نويني را در برخورد با طبيعت و انسان طلب ميكرد كه نمي توانست آنرا
در تعاليم اخلاقي و اجتماعي “ اسلام ’سنتٌي “ پيدا نمايد.
گسترش دانشگاه ها و مراكز عالي آموزشي ؛ ورود و رونق تكنولوژي و دانش مدرن ؛ انتشار عقايد و آراء متفكران اروپائي و فروريختن بسياري از “ ’دگم “ها
و باورهاي مذهبي ؛ضمن اينكه موقعيت اجتماعي و سلطة ديرپاي روحانيون “ ’سنتٌي “ را با خطر جٌدي روبرو ساخت ؛ باعث شد تا نسل جوان --
( بويژه روشنفكران و دانشجويان ) به مطالعة آثار ماركسيستي و ماترياليستي جلب و جذب شوند.
اين جريان -- كه در طول سال هاي پس از ديكتاتوري “ رضا شاه “ ( 1320 -- 1332 ) و در نتيجة پيدايش نوعي “ تعادل سياسي “ و آزادي احزاب ؛
سنديكا ها و سازمان هاي چپ ؛ بسيار نيرومند بود -- پس از سركوب هاي پليسي كودتاي 28 مرداد 1332 -- با رفرم ارضي - اجتماعي شاه و عليرغم
سانسور و سركوب پليسي - بار ديگر - خود را نشلن ميداد .
“ ’حجٌتالاسلام خاتمي “ ( وزير ارشاد جمهوري اسلامي ) در اين بلره ياد آور ميشود : “ مدارس جديد ( دانشگاه ها ) پايگاههاي روشنفكري الحادي براي
برداشتن آخرين مقاومت دين در مقابل تفكر و نمدن ضد ديني و ضد خدائي استكبار شرق و غرب بود و قهرمان اين صحنه و اين پايگاه ها ؛
روشنفكران بي دين ؛ غرب زده و ’ملحد ... بودند “ ( كيهان هوائي - 27 خرداد 1366 - ص 26 و مقايسه كنيد با نظر “ دكتر شريعتي “ در همين باره -
بازگشت به خويش - ص 284 - م . آ 27 ).
نفوذ عقايد ماركسيستي و ماترياليستي در اين دوران عليرغم سانسور ؛ تعقيب و اختناق شديد پليسي - سبب پيدايش و پرورش نسل جديدي از ماركسيست هاي ايراني گرديد
كه گروه “ بيژن جزني “ و سپس گروه “ پرويز پويان “ و “ مسعود احمدزاده “ ( از شاگردان اوٌليه “ كانون نشر حقايق اسلامي “ محمد تقي شريعتي در مشهد )
از آن جمله اند عقايد ماركسيستي و ماترياليستي در اين دوران ؛ همچنين بر بخش مهمي از انقلابيون مذهبي تآثير اساسي گذاشت ؛
اين تآثير را ميتوان در عقايد نخستين بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق ( سعيد محسن ؛ محمد حنيف نژاد ؛ ناصر صادق و .... ) بخوبي مشاهده كرد
نگاه كنيد به : ( اقتصاد - محمود عسگري زاده + شناخت - محمد حنيف نژاد - از انتشارات سازمان مجاهدين خلق ).
تآثير انديشةهاي ماركسيستي و ماترياليستي بر بخش عمده اي از كادرها و اعضاي مركزي “ سازمان مجاهدين خلق “ - يعدها - به انشعاب بزرگ سال 1354 و
موجب پيدايش “ مجاهدين ماركسيست “ ( سازمان پيكار ) شد . مرحوم “ دكتر شريعتي “ در همين دوران “ بازكشت به خويشتن تاريخي “ خود ( يعني اسلام ) يادآور ميشود :
“ بطور كلي مدرنيسم و ماركسيسم در دو جبهه و از دو سوي مختلف ؛ آنچه را كه “ شخصيت وجودي “ يا “ خويشتن تاريخي “ ملت ها ميناميم ؛
مورد هجوم قرار دادند “ ( بازگشت به خويش - ص 85 )
’حجٌت الاسلام “ سيد محمد خاتمي “ ( وزير ارشاد اسلامي رژيم خميني ) ضمن يادآوري از رونق ماركسيسم در اين دوران و ضعف و زبوني اسلام
در ميان اقشار تحصيل كرده و دانشگاهي مينويسد : “ دانشگاه ها ؛ مرعوب هياهوي تبليغي الحاد بودند - بويژه الحاد ماركسيستي - بجه هاي مسلمان ما -
در دانشگاه هاي ايران - قاچاقي زندگي ميكردند “ ( مقالة : نهاجم هنرمندانه به مبادي الحادي مدرن - در بزرگداشت استاد محمد تقي شريعتي - كيهان هوائي - 27 خرداد 66 )
همة اين روندها و رويدادها باعث شد تا از يكطرف رژيم شاه - براي مبارزه با “ خطر كمونيسم “ ضمن اجراي شديد قانون 1310 ( معروف به قانون سياه رضاشاهي )
و با تشكيل “ سپاه دين “ ؛ به تقويت اسلام ؛ روحانيون و شريعتمداران و توسعة مساجد و ديگر مراكز مذهبي بپردازد ؛ م از طرف ديگر :
موجب گرديدند تا كتفكران و روشنفكران اسلامي از “ حوزه “ها و “ ’حجره “هاي خويش بيرون خزيده ؛ با استفاده از متون و منابع دست دهم ( مثل “ اصول مقدماتي فلسفه “
كه داشتن يا خواندن آن براي جوانان و دانشجويان ؛ سال ها زندان و شكنجه بهمراه داشت ) به اصطلاح به “ نقد ماركسيسم “ و “ نفي ماترياليسم “ بپردازند.
انجمن هاي اسلامي “ نهضت آزادي ( به رهبري مهندس بازرگان و آيت الله طالقاني ) ؛ كانون نشر حقايق اسلامي “ ( به سر پرستي محمد تقي شريعتي ) ؛
“ حسينيه ارشاد “ ( به سر پرستي مرتضي مطهري و - بعد - دكتر شريعتي ) - اساسآ - در جهت مبارزه با ماترياليسم و ماركسيسم فعاليت ميكردند و
لذا - تا مدت ها -- فعاليتهاي آنها با نظر “ مساعد “ رژيم شاه همراه بود.
ادامة اين ملاحظات را فردا دنبال خواهيم كرد.
“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة :
“ علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( هميشك ))) + ((( خبرچين )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home