Wednesday, July 24, 2002

دكتر شريعتي و جمهوري اسلامي

ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

بررسي آراء و عقايد نظريه پردازان “ اسلام راستين “ ( يعني خواستاران بازگشت به اسلام اوليهٌ ) مسئلة مهمي است كه بايد بطور جٌدي و اساسي به آن پرداخت.
در بررسي آراء و عقايد متفكران اسلام معاصر ( از آيت الله خميني ؛ طباطبائي و مطهري تا دكتر علي شريعتي ؛ بني صدر و مجاهدين )

آيا ميتوان همة آن ها را در يك “ دسته “ و “ رديف “ قرار داد ؟؟؟ و بعنوان“ نظريه پردازان اسلام راستين “ ؛ عقايد همة آن ها را - يكجا - به بررسي گرفت ؟؟؟
جواب اين سؤآل - كاملآ - ميتواند مثبت باشد ؛ زيرا كه شالودة نظري و جوهر فكري همة اين متفكران - بويژه دربارة “ اصالت اسلام “ بعنوان يك “ حقيقت برتر “
و نيز در مورد آزادي ؛ دموكراسي و حاكميت سياسي - يكي است ؛ همة اين متفكران ؛ “ حكومت صدر اسلام “ و “ اسلام ناب محمد و علي “ را بعنوان “ اسلام راستين “
شناخته و “ بازگشت به اسلام اوليٌه “ كه بقول “ دكتر شريعتي “ ( چهارده قرن از آن دور شده “اند را مقصد و مقصود همة اعتقادات و مبارزات سياسي - فرهنگي
خود قرار داده اند . نگاه كنيد به : ( پيرامون انقلاب اسلامي - آيت الله مطهري - ص 40 و 41 + امت و امامت - دكتر شريعتي - ص 465و466و472 - م . آ26 +
+ چه بايد كرد - ص 379 و 380 و 384 . م . آ20 + لوايح - شيخ فضل الله نوري - ص 50 و 52 و 55 + ولايت فقيه - آيت الله خميني - ص 10 و 32 و 52و53 +
+ تبيين جهان - مسعود رجوي - دفتر اول - ص 41 + ديدگاه هاي مجاهدين در بارة قانون اساسي دولت اسلام - ص 13 و 17و19و25و28 ).
بنابراين: اختلاف موجود بين “ اسلام خميني “ با “ اسلام مجاهدين “ يا “ اسلام مطهري “ با “ اسلام شريعتي “ در چيست ؟؟؟
و اين اجتلاف ها و افتراق ها را چگونه ميتوان توضيح داد ؟
پاسخ به اين سؤالات را ميتوان در آراء و آثار خود متفكران “ اسلام راستين “ يافت . مثلآ : “ دكتر شريعتي “

( يعني معروف ترين و راديكال ترين نظريه پرداز اسلام راستين )
دربارة ماهيت اختلاف خويش با روحانيون س’نتي و “ آخوند “ هاي حوزة علمية قم - به روشني - تصريح ميكند :
“ اختلاف من با او ( آخوند س’نتي ) اختلاف پسر و پدري است در داخل يك خانواده ... بنابراين كماكان انتقاد و پيشنهاد ميكنم ؛ اما در برابر بيگانه يعني :
(غير اسلامي ها ؛ غير مذهبي ها ؛ كافرها و كمونيست ها ) تسليم محض آنها ( ’ملاٌ ها ) هستم ... من در طول اين مدتي كه مي توانستم - در هر سطحي -
چه در اروپا و چه در اينجا ؛ كار كنم ؛ حرف بزنم و خدمتي انجام دهم ؛ هميشه قوي ترين ؛ مؤمنانه ترين و متعصبٌانه ترين دفاع را از روحانيت راستين و مترقي كرده ام ؛
نگاهباني و جانبداري از اين جامعة علمي ( يعني حوزة علمية قم ) وظيفة هر مسلمان مؤمن است ... بزرگترين پايگاهي كه ميتوان اميدوار آن بود كه توده هاي ما را آگاه كند ؛
“ اسلام راستين “ را به آنان ارائه دهد و در احياء روح اسلام عامل نيرومند و مقتدري باشد همين پايگاه “ طلبه “ و “ حوزه “ و حجره هاي تنگ و تاريك است.
تذكار اين مطلب نه بخاطر “ مصلحت “ است چرا كه خدا و خلق مي دانند كه تاكنون دروغي را بخاطر “ مصلحت “ نگفته بودم ؛ نگفته ام و نخواهم گفت “
( اسلام شناسي - ج 3 - ص 14 و 15 - م . آ 18 + قاسطين ؛ مارقين ؛ ناكثين - ص 372 و 374 - م . آ 26 ).
بنابراين : ما معتقديم كه افتراق و اختلاف “ اسلام شريعتي “ ؛ “ طالقاني “ و “ مجاهدين “ با “ اسلام خميني “ ؛ “ طباطبائي “ و “ مطهري “
يك اختلاف “ ريشه “اي و “ جوهري “ نيست .
ادامه اين مباحث را فردا دنبال خواهيم كرد.
“ به نقل از كتاب “ ملاحظاتي در تاريخ ايران ؛ اسلام و « اسلام راستين » “ نوشتة :
“ علي ميرفطروس “
آگاهي از اين واقعيات تاريخي براي جوانان دردمند و بي پناه ايراني حياتي و ضروريست ؛ بويژه در اين روزهاي حساس و سرنوشت ساز.
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن اينجا يا اينجا كه رسيدي

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home