Wednesday, June 26, 2002

نگاهي به سورة زنان !!!

ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

مقالة نگاهي به سورة زنان نوشته خانم “نادرة افشاري “ ــ آلمان كه در نشريه شهروند مورخ چهارم تير ماه هزاروسيصدوهشتادويك به چاپ رسيده است؛
را براي نوشته امروز انتخاب كرده ام كه در زير ميخوانيد :



سورةي نساء يكي از معدود سوره هاي قرآن است كه در متن آن در رابطه با « حقوق !» زنان سخن رفته است.
عبدالحميد آيتي يكي از بي شمار مترجمين قرآن به زبان فارسي كه ترجمةي قرآن چاپ 1379 او را در دست دارم { بجز ترجمه ي سنتي الهي قمشه اي }
در زير نويس اول ترجمة كتاب { صفحةي 77 } نوشته است :« در اين سوره از حقوق زنان! سخن رفته است ؛
به همين سبب النساء ( = زنان ) نام گرفته است. 176 آيه دارد و در مدينه نازل شده است » اين سوره چهارمين سورة “ قرآن “ هم هست.
سوره با « ترس » از خداوند آغاز ميشود. ترسي كه يكي از پايه هاي اساسي استمرار حكومت اين دين در ذهن توده هاي مردم است.
در ادامة اين ايجاد وحشت ؛نويسنده يا انشاء كنندة كتاب تاكيد دارد كه خداوند «شما را از يك تن بيافريد ؛ و از آن يك تن ؛همسر او را و از آن دو ؛
مردان و زنان بسيار پديد آورد. »در اين جا باز هم انشا كنندة كتاب {يا خدا } از ترس و ترساندن سخن ميگويد و اين كه خود {خدا}
همواره و هميشه « مراقب شماست.» در زير نويس همين صفحه در رابطه با آن بخش از آية شمارة يك كه اشاره به آفريده شدن همة
انسان ها از يك تن واحد دارد ؛ يادآوري ميكند كه « خداوند ؛ حوا را از پهلوي آدم ؛ يا آنچه از گل او افزون آمد ؛ آفريده است.»
ترجمة آية شمارة سه هم ؛ چنين آغاز ميشود : « اگر شما را بيم آن است كه در كار يتيمان عدالت نورزيد ؛ از زنان هر چه شما را پسند افتد ؛
دو دو ؛ سه سه و چهار چهار به نكاح در آوريد .... » البته مشخص نيست چرا كساني كه نمي توانند در كار يتيمان عدالت ورزند ؛
اين اجازه را دارند كه « از زنان هر چه را پسندشان افتد ؛ دو دو ؛ سه سه و چهار جهار به نكاح در آورند ؟؟؟!!! » و لابد در مورد ايشان هم عدالت به كار نبرند !
تاكيد بر دو دو ؛ سه سه و چهار چهار هم مشخص نيست. به همين دليل بهتر است كه داستان دو دو ؛ سه سه و چهار چهار را
به حساب بي خبري مان از ادبيات كلاسيك عرب بگذاريم و درباره اش سخن نگوئيم. اما آنچه در اين جملة دو بخشي توجه را جلب ميكند ؛ ارتباط نداشتن
دو بخش به هم پيوستة جمله است. به بياني ديگر با كمي دقت مينوان به اين نتيجة رضايت بخش رسيد كه دو دو ؛ سه سه و چهار چهار زن گرفتن ؛
جايزه اي است كه {الله} اين جماعت ؛ براي مرداني در نظر گرفته است كه نمي توانند در كار يتيمان عدالت بورزند ؛ مي ترسند ؛ و مشخصآ بر ضعف و ناتواني شان
براي عدالت به خرج دادن آگاهي دارند. سواي نا مفهوم بودن و بي ارتباط بودن اين دو بخش از آيه { بر اساس تبيين و تاكيد مترجم } ميتوان به اين
جمع بندي رسيد كه اولين بخش از حقوق زنان از زبان { الله } اين است كه افتخار دارند دو دو ؛ سه سه و چهار چهار به حصن يك مرد آيند؛
حتا مرداني كه در كار يتيمان عدالتي به خرج نمي دهند. اين اولين « حق » زنان در سوره ي نساء { زنان } است !!!
مترجم در زيرنويس بعدي در همان صفحه ؛لابد براي اين كه زهر عوضي فهميدن ها را بگيرد ؛ شايد هم براي شير فهم تر كردن دستورات { الله }
در رابطه با حقوق «حقة زنان » تاكيد ميفرمايد كه : « در بارة اين آيه در تفسير ها بسيار سخن گفته اند. يك وحه آن اينست كه همچنان كه بايد
در كار يتيمان راه عدالت پيش گيريد ؛ در كار زنان نيز راه عدالت پيش گيريد. و به شيوة جاهليت بي حساب زن مگيريد .
« يا هر چه مالك آن شويد ........زنان اسير يا كنيزان .»
با اين تآكيد معلوم ميشود كه مفسرين بسياري در اين باره سخن ها گفته و در توجيه و تآويل اين بخش از آية سوم سورة نساء كاغذ ها سياه كرده اند.
به بياني ديگر كوشيده اند تا اين حكم { الله } را اينگونه تآويل فرمايند كه در جاهليت ؛ اعراب بي حساب زن ميگرفته اند و حكم دو دو ؛ سه سه و چهار چهار
در نهايت تعديلي در حقوق مردان و ارتقاي كيفي حقوقي زنان شمرده ميشود.
در تفسير قرآني هم در بارة « هر چه مالك آن شويد » بسيار سخن گفته اند و چون يكي از بحث هاي شيرين و دلپذير براي علما و مفسرين اسلامي است ؛
حتمآ بخش بزرگي از تفاسير مذهبي را به خود اختصاص داده است. در اين بررسي ؛ كار من نه وجه تفسيري اين آيه و در نهايت وضع زنان در اين كتاب
كه بحث حقوقي اين داستان است. به همان مفهومي كه مترجم { عبدالحميد آيتي } در تفسير اطلاق نام « النساء » به اين سوره يادآوري كرده است : « حقوق زنان »
من در كتاب « خشونت ؛ زنان و اسلام » در يك تصوير فوري از عدم وجود تعدد زوجات به اين كيفيت در همان جوامع اعراب جاهلي ياد كرده ام
و نشان داده ام كه اين تفسير ؛ نوعي دروغ تاريخي است و اعراب در عموميت خود اين امكان را نداشته اند كه چندين زن داشته باشند.
حتا متمكنين مكه از قبيل ابوسفيان و عثمان و ديگران هم در دوران جاهليت حرمسرا نداشته اند ؛ يا ما چنين خزعبلاتي را از زبان تاريخ نخوانده و نه شنيده ايم !!!
بنابراين حكم دو دو ؛سه سه و چهار چهار اجازه نامة تازه و رسمي اي بوده است كه بعد ها علماي اسلام از آن استفاده ها كرده اند و با اتكاء به آن ؛
زنجير هاي مضاعفي را بر دست و پاي زنان و دختران مسلمان و غير مسلمان { آنچه كه مالك شده اند } بسته اند.اگر هم فرض كنيم كه اين حكم
در رابطه با پادشاهان ايران بوده است كه چند صد همسر داشته اند ؛ چون چنين پديده اي { چند همسري بي رويه } حكم كلي نمي توانسته است باشد؛
پس پرداختن به آن در يك كتاب « آسماني » عمومي زير عنوان « حقوق عموم زنان » موضوعيت ندارد ؛ چرا كه براي عامة مردم ؛
چه در ايران ؛و چه در عربستان و ديگر پهنه هاي بعدها به تصرف در آمدة اعراب ؛“ چند همسري “؛ دقيقآ رابطة مشخصي با حاكميت و قدرت داشته است ؛
و بنابراين از حيطة امكان عمومي توده ها خارج بوده است .
در آية شمارة هفت آمده است : « از هر چه پدر و مادر و خويشاوندان به ارث ميگذارند ؛ مردان را نصيبي است و از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان به ارث ميگذارند ؛
چه اندك و چه بسيار ؛ زنان را « نيز نصيبي است . نصيبي معين . » شيوة بيان نصيب معين زنان از ميراث پدر و مادر و خويشاوندان از دست رفته ؛
گواهي بسيار ساده است بر اين كه اين « نصيب معين » كه الزامآ در بخش هاي ديگر كتاب هم انشاء شده است ؛ با نصيب غير معين مردان ؛ تفاوتي كيفي دارد.
و زنان بايد بر سقف و ميزان معين حقشان در اين رلبطه كاملآ آگاه و راضي باشند ؛ چرا كه اين نوع تقسيم بندي اساسآ بر اساس فرمان خلل ناپذير { الله }
انشاء شده است و تفسير و تجديد نظر هاي عرفي را اساسآ در آن راهي نيست !!!
در آية يازده « خداوند در بارة فرزندانتان به شما سفارش ميكند كه سهم پسر برابر دو سهم دختر است. و اگر دختر باشند و بيش از دو تن ؛ دو/ سوم ميراث از آن هاست.
و اگر يك دختر بود ؛ نصف برد. و اگر مرده را فرزندي باشد ؛ هر يك از پدر و مادر يك ششم ميراث را برد .و اگر فرزندي نداشته باشد ؛ و ميراث بران تنها
پدر و مادر باشند ؛مادر يك / سوم دارائي را برد . اما اگر برادران داشته باشد ؛ سهم مادر ؛ پس از انجام وصيتي كه كرده و پرداخت وام او يك/ ششم باشد.
و شما نمي دانيد كه از پدران و پسرانتان كدام يك شما را سودمندتر است. اين ها حكم خداست كه خدا دانا و حكيم است . »
با تمام نا مفهوم بودن ترجمة جناب آيتي ؛ اين داستان ساده را مينوان از ترجمه و خود آيه ؛ به روشني درك كرد كه ميزان تقسيم ثروت بين ميراث بران ؛
تنها بر اساس جنسيت ايشان است. چه اين ديگران { زنان } مادر ؛ خواهر ؛ همسر و يا دختران فرد مرده باشند.براي تآكيد بر خلل ناپذير بودن اين حكم هم در انتهاي آيه بر اين كه اين « حكم ؛ حكم خداست و خدا دانا و حكيم است » هم تآكيد شده است. اينجا ديگر زير نويسي در كار نيست تا بر نصف الارث بودن زنان تآكيد شده باشد؛
چرا كه حتمآ تا سال 1379 خورشيدي كه اين ترجمه به چاپخانه برده شده است ؛ اين حكم كلي جا افتاده و به قوانين حقوقي كشور هاي اسلامي راه يافته است.
“ علي شريعتي“ ؛ تئوريسيني كه در توجيه و تآويل اين قبيل تبعيض هاي اسلامي ؛ به حق شايستة عنوان استادي بر ديگر تئوريسين هاي بيچاره اي از سنخ
شيخ مرتضي مطهري و ديگران است ؛ در اين دو مورد خاص { ارث و تعدد زوجات } تفسير و تآويل هاي جالبي دارد. يكي اينكه ميفرمايد :
در ميان اعراب همين حقوق نصفه/ نيمه هم اساسآ وجود نداشت و پيامبر با اين كار ؛ در واقع حقوقي براي زنان قائل شده است كه در جاهليت ؛ زنان عرب از آن
به كلي محروم بودند و اگر كل ارث و ميراثي كه زنان از مردان و مردگان دور و برشان مي بردند ؛ جمع و تفريق كنيم ؛ سهمشان بيشتر از سهم مردانشان ميشود .
من البته با اينكه در رشتة رياضي دورة دبيرستان را به پايان برده ام ؛ و دروسي هم كه در دانشگاه به آن علاوه كرده ام ؛
حتا با كمك ماشين حساب و اينترنت و فرمول هاي جبر و مثلثات و حساب و هندسه و ديگر مباحث نظري و علمي نفهميدم
چگونه ميشود زنان همه جا نصف سهم الارث را ببرند ؛ ولي در كل ؛ جمع سهم الارثشان بيشتر از سهم الارث دوبلة مردان باشد ؟؟؟!!!
خود“ حضرت شريعتي“ هم در اين رابطه توضيحي ندارد و با طرح يك شعار و بدون ورود به بحث حقوقي قضيه ؛ مسآله را درز ميگيرد.
در واقع جنابش در يك جملة ساده ؛ اين مسآلة حقوقي پيچيده را ميبندد و به شعار « عدالت اسلامي در همة زمينه ها » بسنده كرده ؛
خود و پيروان مسلمانش را از عذاب تحقيق و تفحص در چند و چون قضيه راحت ميفرمايد.
نادره افشاري -- آلمان
NaderehAfshri@gmx.de
دنبالة اين بحث اساسي در رابطه با تعدد زوجات در قوانين اسلامي را فردا برايتان رونويسي خواهم كرد.

همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن ++اينجا++ كه رسيدي.




0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home