نگاهي به سورة زنان !!!
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
تاريخ رشد و گسترش اسلام را نميتوان فهميد ؛ مگر آنگه - ابتداء خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آن را بشناسيم .
نگاهي به سورة زنان
نادره افشاري -- آلمان
در رابطه با تعدد زوجات هم بر همين نظر “ عبدالحميد آيتي “ -- منتها با جملاتي شسته / رفته تر -- تآكيد ميكند كه :
مردان در جاهليت هزار ها زن ميگرفتنه اند { كدام مردان ؟؟} و پيامبر آمده است و اين بي نهايت باز را به يك بي نهايت بستة دو دو ؛ سه سه وچهار چهار
و هر آنچه كه مالكش شويد و ...... هر چقدر كه در ازدواج موقت بخواهيد ؛ و از كنيزان و اسيران ..... حق مردان مسلمان را تقليل داده است !!!
اساس برهان هاي قاطع اين توجيه كنندة قوانين مادون قرون وسطايي اسلامي هم اين است كه :
در اين دايرة بسته ؛ آزادي زنان و حقوق عادلانة ايشان ؛ تنها در كنف حمايت متوليان دين عدالت گستر اسلام امكان تحقق دارد و نه هيچ جاي ديگري !!!
در آية شمارة دوازدهم همچنان بر قانون نصف الارث بودن زنان ؛ در رابطه هاي متفاوت وارث و مورث تآكيد شده است.و باز هم در انتهاي آيه :
« ... اين اندرزي است از “ خدا “ به شما و خدا دانا و بردبار است . »
در آية بعدي ( شمارة سيزدهم ) هم براي دو قبضه كردن اين احكام آمده است كه:
« اين ها احكام خداست. هر كس از خدا و پيامبرش فرمان برد ؛ او را به بهشت هائي كه در آن نهر ها جاري است ؛ در آورد و همواره در آنجا خواهد بود
و اين كاميابي بزرگي است.» به بياني ديگر جايزةاي هم براي كساني كه اين احكام الهي را مجري ميدارند ؛ مقرر شده است و آن بهشت هائي است
با نهر هايي كه در آن جاري است و .... »
در آية بعد ( شمارة جهاردهم ): « و هر كه از “ خدا “ و رسولش فرمان نبرد و از احكام او تجاوز كند ؛ او را داخل آتش كند ؛
و همواره در آنجا خواهند بود و براي اوست عذابي خوار كننده . »
اما جالبترين بخش اين سوره ؛ در رابطه با زناني است كه به كنترل جنسي / ديني مردانة تن نداده اند و بر اساس خواست و تمايل خودشان ؛ با مردي رابطه بر قرار كرده اند.
لفظ « فحشا » كه در زبان فارسي هم بسيار از آن استفاده ميشود ؛ بيشتر در رابطه با زناني است كه به رابطه اي خارج از اين نوع ازدواج ها تن داده اند.
به اين معني كه مردان مسلمان حق دارند از هر زني كه ايشان را خوش آمد ؛ دو دو ؛ سه سه و چهار چهار و يا هر كه را كه مالك شدند ؛ همچنين از كنيزان و اسيران
هر كه راكه خواستند و توانستند به بسترشان بكشانند ؛ اما براي زنان هر گونه ارتباطي خارج از اين قوانين مردانه ؛حكم « فحشا » و فساد را دارد.
« و از زنان شما آنان كه مرتكب فحشا ميشوند ؛ از چهار تن از خودتان { يعني چهار مرد } بر ضد آنها شهادت بخواهيد. اگر شهادت دادند ؛
زنان را در خانه محبوس داريد تا مرگشان فرا رسد يا “ خدا “ راهي پيش پايشان نهد.» آية شمارة پانزدهم
اين البته از رقيق ترين نوع تنبيهات ديني / مردانه اي است كه براي زناني كه به « فحشا » متهم ميشوند ؛ و اتهامشان هم با چهار شاهد مرد ؛
دو قبضه جرم تلقي ميشود ؛ مقرر شده است . مشخص هم نيست كه چنين زناني چگونه جرآت ميكنند در برابر چشمان باز و دهان هاي باز ماندة اين گونه مردان ؛
تا آخر قضيه رابطه شان را به تماشا بگذارند ؛ تا جماعت چهار نفرة شاهدان بعدها به محكمه بروند و مشاهداتشان را در محكمه هاي شرع مقدس گواهي بدهند ؟؟؟!!!
تآسف انگيز اين كه در سوره هاي ديگر قرآن ؛ غلظت اين تنبيهات بالاتر و بالاتر ميرود ؛ تا جائي كه به مرحلة سنگسار ميبالد.
در اين سوره اما به آزردن دو تني كه مرتكب « فحشا » شده اند ؛ پسنده شده است . اما اگر مكانيزم فرمان هاي حقوقي قرآن را بشناسيم ؛
خواهيم ديد كه اينگونه تآكيد بر « آزار اين زنان » در مراحل ديگر انشاي اين كتاب ؛ به همان سنگسار باليده و تآئيد و تحكيم شده است.
« و آن دو تن را كه مرتكب آن عمل شده اند ؛ بيازاريد ... » ( آية شماره شانزدهم )
لازم به توضيح است كه بخش بعدي اين آيه كه « چون توبه كنند و به صلاح آيند ؛ از آزارشان دست بر داريد ... » به بخش اين كتاب تبديل شده است و
متهمين به خروج از دايرة كنترل جنسي { زنان } تهايتآ تنها ميدان سنگسار را انتظار خواهند كشيد !
در آية شمارة بيست و چهار حكم « غريبي » ثبت شده است كه زمينة عملي بيشتر تجاوزات جنسي اي است كه مردان مسلمان در يورش به ديگر سرزمين ها از آن الهام گرفته اند :
« و نيز زنان شوهر دار بر شما حرام شده اند؛ مگر آنها كه به تصرف شما در آمده اند. » اين حكم ؛ يكي از حكم هايي بوده است كه
زنان كشور هاي غير مسلمان را به عنوان غنيمت جنگي حتا زنان شوهردار را -- نصيب دلپذيري براي مجاهدين و غازيان جنگ ميكرده است.
توجه بكنيم كه جريان موسوم به طالبان نيز در كشور افغانستان ؛ با تكيه به همين آيه و آياتي نظير آن ؛ هرگونه تجاوزي را به زنان مسلمان كشور افغانستان
حلال و حق اسلامي خود ميشمرده اند. در جنگ بين ايران و عراق هم -- هر چند كه حكومت اسلامي از افشاي علني اين داستان بيم دارد -- زنان ايراني بسياري در مناطقي
كه چندي تحت سلطة نيرو هاي عراقي بود ؛ مورد تجاوز و« تصرف » قرار گرفته اند.؛ خيلي از ايشان هم باردار شده اند ؛ كه عمال حكومتي براي پاك كردن اين ردپاي اسلامي ؛ فرزندان « دورگة »ي اين زنان مسلمان ايراني را پس از پاكسازي منطقه ؛ تحت عنوان حرام زاده سر يه نيست كرده اند.
همين داستان را ما در تراژدي هولناك تري در زندان هاي حكومت اسلامي هم به جان تجربه كرده ايم كه زنان ايراني -- با هر باوري -- در هر بازجوئي ؛
بينمازي يك پاسدار اسلامي جيره اش است. شيخ حسين علي منتظري هم در زندگي نامه اش و در نامه هايي كه به محضر مبارك امام جماران نگاشته است ؛
به نوعي به اين نوع « تصرفات » بر زنان زنداني اذعان دارد !
كارگزاران حكومت اسلامي در زندان ها فرزندان اين زنان را پس از اين كه در شرايط اسفناكي در زندان به دنيا مي آمده اند ؛ سر به نيست ميكرده اند.
در واقع اين زنان مسلمان هم كه از خانه هاشان و در كشور خودشان دزديده شده ؛ و به زندان ها كشانده ميشوند -- هم -- مشمول همان قانون اسلامي ؛
«هر چه را كه مالك آن ميشويد ؛ حتا زنان شوهردار » هستند ! داستان تجاوز به دختران باكره هم در شب هاي قبل از اعدام داستاني به واقع شرم آور
از همين تفسير هاي علماي شيعي از منابع ديني است.
آنچه ميخواهم در اين بحث نشان بدهم ؛ زمينه هايي است كه دست مردان مسلمان را براي هر نوع تجاوزي به حريم زنان باز گذاشته و همچنان باز ميگذارد.
زناني هم كه به اين تفاسير و اين برداشت ها از منابع مذهبي گردن نميگذارند ؛ اتهام والاي « فاحشه » را يدك ميكشند
كه برايشان انواع و اقسام شكنجه ها و تنبيها و آزارهاي جسمي و رواني ؛ به عنوان دستورالعمل انشاء شده است !!!
« ...و بايد كه { اين زنان اسير كه ايشان را نكاح ميكنيد } پاكدامن باشند؛ نه زناكار و نه از آنها كه به پنهان دوست ميگيرند و چون شوهر كردند ؛
هر گاه مرتكب «فحشا» شوند؛ شكنجة آنها نصف شكنجة زنان آزاد است ... » ( آية شماره بيست و پنجم ) در زير نويس شمارة 9 كتاب ؛
در همين صفحه در توضيح زناني كه خارج از خواست مالكانشان ؛ به ديگري دل بسته و با ايشان رابطه بر قرار كرده اند؛ توضيح مكرر داده ميشود كه :
« مراد؛ زناني است كه در جنگ با كفار ؛ مسلمان شده اند.» يعني همان دختران و زنان شوهرداري كه به عنوان غنيمت جنگي بين غازيان اسلام تقسيم شده اند.
در حكومت فعلي اسلامي در ايران ؛ چون چنين جنگي موضوعيت نيافت ــ با تمام تلاشي كه حاكمان اسلامي براي صدور اسلامشان به دارالكفر{!} عراق و
دارالحرب ديگر كشورها كردند -- اين بلاياي اسلامي مستقيمآ بر سر زنان مسلمان و غير مسلمان شهروند ايران نازل شد و ايشان بودند كه حكم غنايم جنگي را
يافتند و به ايشان تجاوزها شد و بر ايشان تحقيرها و تخفيف ها روا شد !!!
در آيه بعد ( شمارة سي و چهار) زمينة خيلي از نابرابري هائي كه به نوعي احكام اسلامي تعبير ميشوند ؛ زمينة نظري يافته است :
« مردان؛ از آن جهت كه “ خدا “ بعضي را بر بعضي {ديگر} برتري داده است ؛ و از آن جهت كه از مال خود نفقه ميدهند ؛ بر زنان تسلط دارند.»
اين البته دليل نارسائي است كه چون مردان به زنان نفقه ميدهند ؛ پس اجازه دارند بر ايشان مسلط باشند ؛ چرا كه به عنوان نمونه
محمد خود همسري به نام خديجه داشته است كه زندگيش را تآمين ميكرده است.بنابراين نفقه دادن دليلي بر برتري بعضي بر بعضي ديگر نيست.
و اگر مبنا نفقه دادن باشد ؛ مرداني كه از زنانشان نفقه ميگيرند -- مثل خود محمد -- هيچ دليلي براي سلطه بر زنانشان ندارند.
و البته زناني كه كار ميكنند و هزينة زندگيشان را خود تآمين ميكنند ؛ از اين دايرة « كنترل جنسي»و سلطه گري خارج ميشوند.
و سلطه محدود ميشود به زناني كه از مردانشان نفقه دريافت ميكنند. اما داستان پيچيده تر از اين حرف هاست.
حتا اگر بپذيريم كه در همين دستگاه اسلامي ؛ كار در خانه و كار در بيرون خانه -- با چشم بستن بر دلايل جنسي -- نوعي تقسيم كار بوده است ؛
نمي تواند دليلي براي برتري و تسلط مردان باشد!!!
به ذكاوت بي نظيري نياز نيست تا پي ببريم كه ميدان تسلط مردان بر زنان ؛ با تاكيد مشخص بر برتري جنسي مردان بر زنان ؛ اساسآ يك فرمان الهي است و
بهانه ي نفقه دادن هم از آن بهانه هائي است كه موضوعيت چنداني ندارد. كما اينكه در قرآن ؛ در رابطه با زناني كه درآمدي و يا پولي دارند ؛ مطرح ميشود
كه براي تصاحب ثروت و مهرية زنان ؛ به ايشان تهمت زنا مزنيد تا اموالشان را به غارت ببريد !!!
مرحلة بعدي ؛ باز هم تاكيد بر كنترل جنسي زنان در دايرة اي است كه براي مردان مسلمان ؛ شرعآ و عرفآ نهادينه شده است:
« پس زنان شايستة ؛ فرمانبردارند و در غيبت شوي ؛ عفيفند و فرمان “ خدا “ي را نگاه ميدارند ...» ( آية شمارة 34 )
اين آيه هنوز تمام نشده است و در ادامة اين كنترل جنسي زنان ؛ همان حكمي را صادر ميكند كه محمد در بخشي از حجه الوداع ؛ به عنوان وصيت سياسي اش؛
بر آن تاكيد ميكند : « و آن زنان را كه از نافرماني شان بيم داريد { نه اينكه نافرماني كرده اند } اندرز دهيد و از خوابگاهشان دوري كنيد و بزنيدشان .
اگر فرمانبرداري كردند ؛ از آن پس ديگر راه بيدادپيش مگيريد.» ( آية شمارة 34 )
دايرة كنترل جنسي اسلامي در مستندترين و اساسي ترين سند اسلامي يعني « قرآن » اين چنين تعريف ميشود :
تسلط مردان ؛ عفت و نجابت ؛ و در صورت احتمال عدم فرمانبرداري؛ شكنجه و آزار جسمي و روحي زنان. و همچنين تقليل حقوق ايشان به نيمة حقوق مردان
ودر همين رابطه ايشان را نيمة مرد و ساخته و پرداختة شده از اضافات گل مرد انگاشتن ؛ يا از دندة چپ مرد آفريده شدن !!!
لازم به تاكيد است كه من آيات بخصوصي را كه در رابطه با كنترل جنسي زنان است ؛ از ميان آيات متعدد اين سوره و سوره هاي ديگر دست چين كرده ام.
قصدم هم تفسير و يا به روال كار مذهبييون دمده و دفرمه و رفرميست ؛ تآويل و توجيه هم نيست. بلكه گشودن گرهي است كه براي خيلي از ما ايرانيان
ناگشوده و ناشناخته مانده است و چون ما ايرانيان بيشترمان شنونده و گوينده هستيم ؛ تا خواننده و پژوهشگر ــ آن هم در اين حيطه ها كه به آينده و زندگي مان لطمه ها ميزند ــ
بررسي اين كتاب كه در زمينة نظري رفتار مردان ايراني مسلمان است ؛ الزامي چند صد باره دارد!!!
در آية شمارة 57 به مردان مسلمان كه همة وعده هاي اسلام را باور كرده و دستورات ديني شان را انجام داده اند ؛ بجز جوي هاي شير و عسل كه « تا ابد در آنجا خواهند ماند »
زناني نيز پيشكش ميشود كه به تملكشان در ميآيد كه « در آنجا صاحب زنان پاك و بي عيب شوند و ... » لابد براي ذهن ايراني / اسلامي هموطنان ما ترجمه اي رساتر از
آيات پيشين براي « زنان پاك و بي عيب » نيست كه اين مومنان تصاحب و تصرفشان ميكنند.
اين چند جمله ؛ تمامي « حقوق » ي است كه در سورة 176 آية اي نساء { سورة زنان } در مورد « زنان » نازل شده است.
به راستي اگر حقوق ما زنان در كنف حمايت اين دين است ؛ همگي حقوقمان را به متوليان اين دين صلح ميكنيم .
مهرمان حلال و جانمان آزاد !
نادره افشاري -- آلمان « رونويسي از شهروند -- 4 تير 1381 »
NaderehAfshari@gmx.de
همزبان حرفي بزن ؛ چيزي بگو ؛ كاري بكن
سرخ و آذر گونه و هشيار باش .
اگر نوشته هاي ما ارزش خواندن دارند ؛ لطفآ وبلاگخونة ما را به ديگر ياران معرفي كنيد. با سپاس
احساس غريبي مكن ++اينجا++ كه رسيدي.
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home