Wednesday, June 04, 2003






مـــن ايــــرانـــيـــم آرمــــانـــم رهــــائــــي
ازايـــن ديـــن مــردم فـــــــريـــب ريـــــائــــــي

« مــــزدک »


ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم ، و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
« بــابـــک دوســــتـــدار »

::::::::::::::::::::::::::::::::::::
11 سـپــتــامـــبــر : ريــشــه هـا , بــازانــديـــشــی هـا و رهــائـــی مــلــّی مــا

گـفـتــگو نشریهً تــلاش بـا « عــلــی مــيــرفــطــروس »


تلاش ـ آقای ميرفطروس ! يکسال از 11 سپتامبر , عملی که به قيمت جان هزاران انسان تمام شد می گذرد . هرچند دست بنيادگرايان اسلامی در اين واقعه آشکار است , امّا برسر دلائل و ريشه های آن موضعی يگانه وجود ندارد . نشرية تلاش با توجه باينکه از مدتها پيش تصميم داشت شمارة سپتامبر خود را به واقعه ترور 11 سپتامبر , ريشه ها و پيامدهای آن و بويژه در مورد ايران اختصاص دهد , با توجه به آشنائی با ديدگاههای شما در مورد اسلام گرائی , نقش روشنفکران مذهبی درتحولات ايران و بنيادگرائی اسلامی نمی توانست از نظرات شما در مورد ريشه های فکری حوادثی نظير 11 سپتامبر صرف نظر نمايد . لذا بازهم ما با پرسشهائی نزد شما آمديم .

جهان هنوز در توضيح ريشه ها و دلايل ترور 11 سپتامبر حيران و فاقد زبان مشترکی است . عده ای براين نظرند که اين واکنشی است در برابر تحميل يکجانبه و عجولانه ارزشهای دمکراتيک و ارزشهای جوامع غربی به جوامع اسلامی . برخی از "ستيز فرهنگها " سخن می گويند و اقدامات خشونت باری نظير اين ترورها را نيز حاصل خشم و دشمنی و بعضاً بغض و کين نسبت به ثروت و قدرت و فرهنگ مدرن در سراسر جهان اسلام و بويژه در ميان عربها می دانند . و عده ای ديگر عمليات تروريستی 11 سپتامبر را ناشی از ناسازگاری , حقارت و احساس يأس انسانهائی می دانند که در اثر مواجه با دگرگونيهای پرشتاب و بنيادين در راستای مدرنيزاسيون , شاهدند که چگونه ارزشها و سُنتهای مقدسشان بی اعتبار می شوند و روند ميرائی و زوال را می پيمايند .

از نظر شما ريشة اين کنشهای فاجعه بار را در کجا بايد جست ؟


ميرفطروس ـ بنيادگرائی اسلامی را می توان واکنش قهرآميز مسلمانان افراطی در مقابله با نفوذ فرهنگ و ارزش های غرب دانست . در واقع با حضور و سلطة استعماری انگليس و فرانسه ( و بعداً آمريکا ) در کشورهای عَرَبی , جوامع اسلامی خود را مورد هجوم " اروپای استکباری و مسيحی " احساس کردند , اروپائی که بنظر اين مسلمانان , در حال تدارک حملات ويرانگری عليه ارزش های دينی و فرهنگی شان بوده است .

با چنين حسّ و حالتی , جوامع اسلامی خود را مانند قربانيان مظلومی می ديدند , قربانيان مظلومی که در يک حالت مرگ و زندگی , خود را " برحق " می دانستند تا در برابر هجوم ارزش های غربی ايستادگی کنند .

بنيادگرائی اسلامی , اساساً يک ايدئولوژي جهان سومی است و بهمين جهت در کشورهای دموکراتيک و پيشرفته و صنعتی , پايگاهی ندارد . اين ايدئولوژي از آغاز قرن بيستم و همزمان با حضور روزافزون دولت های استعماری غرب در کشورهای مسلمان , آشکار شد که در مصر و سوريه بصورت گروه " اخوان المسلمين " و در ايران بصورت گروه " فدائيان اسلام " ظاهر گرديد .

پيدايش دولت اسرائيل در سرزمين های اشغال شدة فلسطين و خصوصاً شکست حقارت بار اعراب از اسرائيل ( در جنگ شش روزة 1967 و اکتبر 1973 ) و حمايت بيدريغ دولت های غربی از اسرائيل , به کينه و نفرت جوامع اسلامی نسبت به " غرب " بُعد ديگری داد و با توجه به نفرت تاريخی مسلمانان نسبت به يهوديان ـ که از ظهور پيغمبر اسلام آغاز شده و در سراسر سوره های قرآن آشکار است ( اين کينه و نفرت حتی در زمان محمد باعث کشتار دسته جمعی يهوديان" بنی قُريظه " وسرانجام , موجب تغيير قبلة مسلمانان از " بيت المقدس " به " بيت الحرام " ( مکه ) گرديد . ) اين مسائل , به " جهاد " مسلمانان عليه " غرب استکباری " و " اسرائيل غاصب " مشروعيّت دينی و سياسی داد .

تفسير واقعة 11 سپتامبر بعنوان " برخورد " يا " جنگ تمدّن ها " ( که در نظرات پروفسور ساموئل هانتينگتون Samuel Huntington ارائه شده ) شايد اغراق آميز باشد چرا که ابتدا بايد وجود چيزی بنام " تمدّن اسلامی " را احراز کرد تا سپس به علل جنگ و برخورد آن با تمدن غربی پرداخت . بطوری که در گفتگوهای گذشته گفتم : " تمدن اسلامی " ـ اساساً ـ يک مسئلة " تاريخی " است و مانند بسياری پديده های تاريخی اينک تنها در اسناد و افسانه های تاريخی می تواند وجود داشته باشد , بعبارت ديگر : تمدن اسلامی , قرن ها است که مرده است و مردگان , امکان برخورد و گفتگو ندارند !


بنظر من : ريشة فاجعة 11 سپتامبر را بايد در خصلت تعاليم اسلام جستجو کرد . اين , مسئله ای است که متأسفانه در تحليل های مربوط به فاجعة 11 سپتامبر توجهی به آن نشده است . ببينيد ! قرآن کتابی است که کلمة " قتال " ( کشتن ) و اشتقاقات اين کلمه , در آن فراوان تکرار شده است بطوری که می توان آنرا " مـانـيـفـسـت خــشــونــت " ناميد .

از طرف ديگر : در تاريخ اديان , پيغمبر اسلام به " پيغمبر مسلّح " مشهور است , پيغمبری که بقول دکتر علی شريعتی : برای پيشبرد عقايدش می گفت : " يا از سرِ راه من کنار برويد ! و يا نابود می شويد ! " فلسفة سياسی حضرت محمد در اين جملة معروف او خلاصه شده که می گفت :

" مــن آمــده ام کــه درو کــنـم نــه بــکــارم ! بــهــشــت , در زيــر ســايــة شــمــشـيــر عــَرَبـان اســـــــت "


در تاريخ اديان بزرک جهان , هيچ دينی را نمی توان يافت که مثل اسلام برای پيشبرد تعاليم و انديشه هايش , اينهمه به تهديد و قتل و ارعاب متوسّل شده باشد . درواقع , تاريخ رشد و گسترش اسلام را نمی توان فهميد مگر اينکه ابتداء خصلت خشن , تند و مهاجم آنرا بشناسيم .

مسئلة ديگر , مفهوم " شهادت " , در اسلام است که نوعی حقانيت دينی و تاريخی به " شهيد " می دهد که طی آن , اگر چه فرد ( شهيد ) از زندگی دنيوی دست می شويد , امّا با شهادت خويش به " لقاالله " نائل می گردد و در " آن دنيا " جاويد می ماند , اين چنين است که بقول دکتر شريعتی : " شهيد , قلب تاريخ است " يا بقول مرتضی مطهری : " شهيد , شمع تاريخ است " . . . اعتقاد به " شهادت " , از خودبيگانگی فرد را دامن می زند و در ارتکاب عمل باعث نوعی " بی حسی اخلاقی " می گردد که طی آن هر عمل و جنايتی , " مشروع " می شود , اعتقادی که بی باکی , جسارت و دليری مجاهدان اسلامی را بر می انگيزد و معمولاً باعث " پيروزی حق بر باطل " می گردد . فاجعة 11 سپتامبر , بارزترين نمونة اين اعتقاد و " پيروزی " است !

بنيادگرائی اسلامی ـ بصورت جنبشی تمام خواه و ايدئولوژيک ـ چه در حوزة عمل و چه در حوزة عقايد , شباهت های فراوانی با توتاليتاريسم و خصوصا ًفاشيسم دارد . ( نگاه کنيد به : ملاحظاتی در تاريخ ايران , بخش سوم )


متن کامل این گفتگو در سایت نشریه { تــلاش } بایگانی میباشد.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::
مـــردم فـــريــبــی پــيــامـــد اســــلام زدگــــــی اســـــت!


واژه هايی چون آزاداند يشی، دمکراسی، مردم سالاری، همه پرسی، دادگری، دادگستری، برابری، و هر واژه ای که ازِ خرَدِ نيالوده می تراود، در بينش هر د ين يا مسلکی به گروگان گرفته می شوند، معنای خود را از دست می دهند و از رُشد باز می مانند.

مجاهد ين اسلام، بخصوص بعد از تسخير مکه، با شعار "الله اکبر" و "لا اله الا الله" به هر قبيله و شهری حمله کرد ند و با خشم و توحشی کم نظير نامسلمانان را کشتند، اموالشان را غارت کردند، زنان و کودکان را به اسارت گرفتند، خانه ها و معابد آنها را به آتش کشيدند و به تصرف درآوردند، در پناه شمشير کسانی چون محمد، عمر، علی و حمزه، از خون و ثروتِ کشتگان نيرو گرفتند.

چرا رفتارِ وحشيانه ی مسلمانان با د گراند يشان درتاريخ کشورهای جانباخته ای مثل ايران محو و تحريف شده است. مردم سرکوب شده که به اسارتِ تازيان درآمده بودند، برای نجات جان خود تنها يک راه داشتند. بايستی از همه ی فرهنگ خود بُبرند و مسلمان شوند. در اين را ايرانيان، که با خدای مهر و خرد آشنا بودند، بعد از تحميل اسلام هم نمی توانستند الله را، با همان تصوير قهر و جبر و غضب قرآ نی، بپذ يرند. اين بود که، از شرم و سرزنشِ منش خود، بر جنايات خشم تخمگانِ تازی سر پوش می گذاشتند و می کوشيد ند، تا در ترکيبِ بينش فرهنگ مهرپرورِ خود با اللهِ قهار، از خشم و رفتار ستمکاران مهاجم بکاهند. ولی به مرورِ زمان ايرانيان، با فرهنگ پيشرفته ی خود در خد مت تبه کاران مهاجم در آمد ند، هرچه را که برای خدايی نيک می پنداشتند در گمان خود به الله پيوند زدند و هر چه را که درالله زشت می د يد ند مخفی و يا به گونه ای ا نسا نی تفسير کردند. الله را، خداوند ( تخم خود زا)، پرورد گار ( سيمرغِ گستردهِ پر)، کردِ گار ( باردار کننده) نام بخشيدند تا شايد چون خدايانِ نام نهاده زاينده و مهربان گردد. ولی الله همانطوريکه در قرآن معرفی شده، نه زاييده شده و نه میزايد، قهار و جبار و مکارتر از مکاران است، و کسانيکه را که به او ايمان نياورند با عذاب هايی وحشتناک مجازات می کند.

امروز ما می دانيم که اين گونه نيک اند يشئ ايرانيان چيزی از خشم خونريز الله نکاست، ولی با تصوير دروغیِ که از الله در ذهن مرد مان به وجود آوردند، آنها را در برابر ستمکاريهای متوليان اسلام برد بارتر کردند، و در نتيجه قدرت الله در ايران روز به روز بيشتر و آزاداند يشئ خرد مندان کمتر شد. مردم از راست منشی جدا و با دروغوندان هم آواز گشتند. بد بختی در اين است که ايرانيان اسلام زده در طولِ اين هزاره نه تنها دروغ پرور شد ند و بدون احساس شرم دروغ می گويند، بلکه به دروغ عشق می ورزند واز راستی هراس دارند. اين است که اسلام زد گان حاضر نيستند به چهره ی خشمناکی که از الله در قرآن تصوير شده بنگرند، چون چهره ی بی حجابِ الله برائ آنها زشت و نا پسند است، و می کوشند که چهره الله را با نقابهای دروغين خود بپوشانند. درحاليکه آيه های قرآن سند محکمی از اوامر الله برای کشتار و غارت کسانی است که به اسلام ايمان نمی آوردند. نشانه های ستمکاريهای اسلام دردوران زندگئ خود محمّد به کردار و تکرار در قران باقی مانده، غزواتی که اصحابِ رسول الله برای معد وم کردن کفار و غنيمت گرفتن اموال آنها به کار می برد ند، عباد ت و هنوز هم بخشی از افتخارات تازيان مسلمان، و اسلام زدگان خود باخته، به شمار می آيند.



نگارش : آنــاهـــــیـــد
دریافت باز تاب از دیدگاه خوانند گان: MarduAnahid@yahoo.de
متن کامل این نوشته در تارنمائ { فــرهــنــگـــشــهــر } بایگانی میباشد.

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
::
هــمــراهــی بــرای دمــوکــراســی آری ،
هــمــراهــی بــرای نــجــات جــمــهــــوری اســلامــی هـــــــرگــز !. ::



دمـــکــراســــی به فرهنگ دمکراتیک نیاز دارد ، و این فرهنگ را نمی توان وارد کرد ؛
بلکه آن را باید زايــانــيــد ، رویــانـــیــد ، پــرورانـــيــد و فــراگــســتـــرانــيـــد .....
««« ایـــرج ارجـــمــنـــد راد »»»

""""""""""""""""""""""""""""

((( خــــــــــبــرچـيــن)))

:::::::::::::::::::::::::::::::::::

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home