Friday, October 18, 2002

تبٌ اسلامگرائي! (2)



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»


تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ” »»»

««««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»»»

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

2 - پيدايش دولت ” اسرائيل ” در سرزمين هاي اشغال شدهْ اسلامي و حمايت كشورهاي غربي از اين ” دولت غاصب ” ؛
باعث شكوفائي و تشديد تعصٌبات اسلامي و موجب ظهور كينه و مخالفت با ” غرب ” گرديد.

3 - ناتواني جنبش هاي استقلال طلبانهْ خاورميانه ؛ شمال آفريقا و خصوصآ شكست ناسيوناليسم عرب ( ناصريسم ) در مصر و سوريه ؛
درماندگي حكومت هاي مذكور در استقرار آزادي و عدالت اجتماعي و در نتيجه : تداوم حكومت هاي فردي و استبدادي در كشورهاي خاورميانه ؛
زمينهْ مساعدي براي روكردن توده هاي مردم به ” ايدئولوژي رهائي بخش اسلام ” بود. در اينجا ؛ دوران ” صدر اسلام ” ( حكومت حضرت محمد )
چنان ” ايده آليزه ” شد كه در آن - گوئي - آزادي ؛ عدالت اجنماعي ؛ برابري و برادري ؛ در اوج بود.

4 - شكست اعراب از اسرائيل در جنگ 6 روزهْ 1867 و اكتبر 1973 كه در آن ؛ دولت هاي عربي - پنهان و آشكار - در كنار ” اسرائيل ” بودند.

5 - ’رشد مناسبات سرمايه دارانه در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا. از اوايل سالهاي 1970 با صعود قيمت نفت و سرازير شدن دلارهاي نفتي ؛
ساختار ’سنتٌي كشورهاي خاورميانه دگرگون شد. در بعضي از كشورها ؛ اين دگرگوني ؛ شتاب بي سابقه اي داشت . اين شتاب ؛ واكنش فرهنگ ’سنتٌي
حاكم بر اين كشورها - در برابر فرهنگ بيگانه ( غربي ) را بدنبال داشت. توجه به اقتصاد ” تك محصولي ” ( نفت ) و عدم توجهْ دولت ها به رشد
و گسترش صنعت كشاورزي و در نتيجه : خانه خرابي و كوچ روستائيان به شهرها و نواحي صنعتي ( خصوصآ به حاشيهْ پايتخت ها )
و پيدايش طيف گسترده اي از ” حاشيه نشينان ” در شهرها ؛ تركيب اجتماعي نويني را بوجود آورد. اين ” حاشيه نشينان ” كه از فرهنگ و ذهنيٌت ’سنتيٌي
و روستائي نبريده بودند و در مناسبات جديد شهري نيز جايگاهي نداشتند ؛ در حقيقت كساني بودند كه از روستا ها ” رانده ” و در شهرها ” مانده ” بودند
و براي مبارزه با فقر ؛ بي ثباتي ؛ بي عدالتي و دست يافتن به آرامش روحي و معنوي ؛ سلاحي جز مذهب و ’سنٌت در دست نداشتند
و لذا در جنبش هاي اعتراضي آينده ؛ مي توانستند بهترين و فداكارترين ارتش براي ” ’اپوزيسيون اسلامي ” در كشورهاي مسلمان باشند.
بهمين جهت ؛ بر خلاف جنبشهاي اسلامي اوليه ؛ جنبش هاي اسلامي نوين ؛ ” خصلتي توده اي و مردمي ” يافت.

6 - رشد آزادي و دموكراسي سياسي در كشورهاي اسلامي با رشد شتابان مناسبات سرمايه دارانه در اين كشورها تناسبي نداشت.
استبداد و اختناق سياسي ؛ فقدان آزادي بيان و وجود سانسور كتاب و مطبوعات و هراس حكومت ها از ” شبح كمونيسم ” باعث شد تا اين جوامع از ” حافظهْ تاريخي ”
و غناي سياسي - فرهنگي محروم بمانند. در حقيقت : استبداد سياسي و فقذان آزادي و دموكراسي ؛ در كنار بحران هاي اقتصادي - اجتماعي ؛
دو رمينهْ اساسي براي رشد و كسترش ” بنيادگرائي اسلامي ” ميباشند.
در فقدان تشكل هاي دموكراتيك و احزاب سياسي ؛ ” مساجد ” در حقيقت ” زرادخانه ”اي بودند كه ارتش ” حاشيه نشينان ” ؛ تهي دستان
و خرده بورژوازي شهري را به سلاح ” شهادت ” و ” اللٌه’ اكبر ” مجهز ميكردند.
در عرصهْ روشنفكري هم ” غرب زدگي ” تبديل به حربه اي عليه ” تجدٌد گرائي ” و مخالفت با روشنفكران غير مذهبي گرديد. ( در ايران ” جلال آل احمد ” )
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home