Saturday, October 12, 2002

حقوق بشر در اسلام (؟)



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

حدود ساعت هشت و سي دقيقهْ شب چهارشنبه ١۷ مهر ١٣٨١ – ۹ اكتبر ٢٠٠٢ – « بابا بزرگ هم شديم »

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ” »»»

««««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.»»»»»

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

س - امٌا ايدئولوژي اسلامي هم ؛ از ” آزادي ” و ” دموكراسي ” سخن ميگويد.
اخيرآ يكي از متفكران ” اسلام راستين ” - حتا - كتابي دربارهْ « حقوق بشر در اسلام » نوشته و ...

ج - درست است ! آنان نيز از آزادي ؛ دموكراسي و عدالت اجتماعي صحبت ميكنند ؛ امٌا ” آزادي در چهارچوب اسلام ”.
در عقايد آنان - اساسآ - آزادي با اسارت در دين آغاز ميشود. در نظر اين متفكران ؛ « اسلام ؛ عين آزادي و آزادي ؛ عين اسلام » تلقي ميشود.
بهمين جهت است كه متفكران معروف اسلامي مانند : ( طباطبائي ؛ آيت الله مطهري ؛ دكتر شريعتي و مسعود رجوي ) تآكيد ميكنند :
« اگر بنا باشد عدالت و آزادي باشد ؛ امٌا از نام و ياد خدا و اسلام خبري نباشد ؛ ما از چنين آزادي و عدالتي بيزاريم. »
بقول آقاي ” رجوي ” : « حكومت اسلامي هرگز مشابهتي با دموكراسي غربي ندارد. »
در بينش متفكران اسلامي ؛ تعارض بين ” حاكميت مردم ” و ” حقوق بشر ” با تئوري ” ولايت ” ( ولايت امام ؛ رهبر ؛ يا ” ولي فقيه ” )
انچنان آشكار است كه تنها ” نسخه نويسان دارالشفاي جامعهْ بي طبقهْ توحيدي ” آنرا تجاهل ميكنند.

اعتقاد به ” ولايت ” ( يعني رهبري جامعه بوسيلهْ امام ؛ رهبر مذهبي يا ولي فقيه ) و نا بالغ دانستن مردم براب اظهار نظر و ” انتخاب ” ؛
مشخصهْ اساسي فلسفهْ سياسي اسلام ( خصوصآ شيعه ) است. بهمين جهت : اسلام بخاطر سرشت ضد دموكراتيك خود ؛
هيچگاه نتوانسته و نخواهد توانست حامل آزادي ؛ دموكراسي و حقوق بشر باشد.


تناقض اساسي حكومت اسلامي معاصر در اينست كه از يك طرف ؛ جامعه يا نيازهاي اقتصادي - اجتماعي و فرهنگي - سياسي ” امروز ” زندگي ميكند
و از طرف ديگر ؛ رهبران اسلامي كوشش ميكنند تا اين جامعه را با قوانين 1400 سال پيش رهبري نمايند.
در حكومت اسلامي ايران ؛ مسئلهْ ديگري هم برعوامل بي ثباتي و هرج و مرج اضافه ميشود و آن اينكه :
« فقدان ” مركزيت واحد ” و تعدٌد ” مراجع تقليد ” ( بر خلاف مذهب ’سنٌي ) و در نتيجه : تعدٌد مراكز تصميم گيري ديني ( اجتهاد ؛ ’فتوي’ ) در مذهب ” تسيٌع ” ؛
دستگاه ديني يا حكومت اسلامي را بسوي نوعي ” آنارشيسم ” و هرج و مرج سوق ميدهد. »

آشوب ها و هرج و مرج ها و درگيري هاي دروني و اقدامات فلج كنندهْ كنوني ( بويژه در ” قوهْ ’مجريٌه ؛ قضائي و .... )
خصلت ” ملوك الطوايفي ” نهادهاي اجرائي جمهوري اسلامي ” ايران ” را نشان ميدهد و همانطور كه گفتيم :
” اين « آنارشيسم » هم ناشي از اصول اعتقادي و هم ناشي از ساختار تشكيلاتي مذهب ” شيعه ” در حكومت ” ايران ” است.

برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home