Monday, September 23, 2002

مسلمان سازي مردم ايران



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»




تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


.

««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”

««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم. »»»


گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

من در بارهْ چگونگي ورود اسلام به ايران و ” مسلمان سازي مردم ” ؛ در كتاب « ’ملاحظاتي در تاريخ ايران و اسلام » صحبت كرده ام ؛
امٌا در اينجا بازهم تآكيد ميكنم كه :
««« عامل زور و خشونت و تحميل انواع ماليات ها و فشار هاي اجنماعي و اقتصادي ؛ در ” مسلمان سازي ” مردم ايران ؛ تآثير اساسي داشته اند. »»»

( ظاهرآ رويدادهاي هولناك و فجايع خونين 13 سالهْ اخير در استقرار حكومت اسلامي ايران ؛ بايد ما - ” ايرانيان ” - را به مفهوم عامل
« زور و خشونت » در « مسلمان سازي ايرانيان » ؛ آگاه تر كرده باشد ).

پس از اينكه مهاجمان ” اسلام پناه ” ؛ مقاومت ها و پايداري هاي ” ايرانيان ” را در هم شكستند ؛ از كشته ها ؛ پشته ها ساختند و از خون مردم ؛ آسياب ها گرداندند
و اجساد مبارزان را براي عبرت مردم بر دو طرف جاده ها آويختند
و « منكران توحيد بارتعالي’ را به برهان قاطع شمشير ؛ ’مسخر گردانيدند و بوم اعتقاد ايشان را در دام اسلام افكندند »
و در نتيجه : از نظر نظامي بر جامعهْ ” ايران ” « غالب » گرديدند ؛ اينبار ؛ شاعران و نويسندگان ” ايراني ” ؛ وارد پيگار شدند ...
اساسآ يكي از ويژگي هاي مردم ما - در طول تاريخ - اين بوده كه وقتي مورد تهاجم يا تجاوز اقوام بيگانه قرار گرفتند ؛
پس از مقاومت ها و مبارزه هاي نظامي هنگامي كه در دفاع از ميهن خود شكست خوردند ؛ زبان و تاريخ و فرهنگ را بعنوان
پناهگاه و پايگاه مقاومت خويش انتخاب كردند. يعني آنجا كه خشونت ها و قتل عام هاي گستردهْ مهاجمان ؛ تمام قلعه هاي نظامي جامعه را فتح كرد
و به اصطلاح ؛ دشمن ” غالب ” شد ؛ شاعران و نويسندگان و فرهيختگان جامعه ؛ در حصار زبان و فرهنگ ” سنگر ” گرفتند
و با خلاقٌيت در عرصهْ شعر و هنر و انديشه ؛ به تداوٌم حيات تاريخي جامعه كمك كردند.

وجود آنهمه ” شاهنامه ”ها و ” ابومسلم نامه ” ها و ... در ايران بعداز اسلام ؛ نشانهْ هوشياري تاريخي و همٌت بلند نياكان ما ؛ در ثبت و ضبط
خاطره هاي قومي جهت حفظ و تداوم ” حافظهْ تاريخي ” جامعه بوده است.
وقتي ” هايدگر ” ميگويد : « زبان ؛ خانهْ وجود است »
و يا ” الفونس دوده ” ميگويد : « ملت مغلوب تا وقتي زبان خويش را بخوبي حفظ كند ؛ گوئي كليد زندانش را در دست دارد. »
ناظر به اهميٌت و نقش ” زبان ” در تداوم حيات تاريخي ملت هاست. اينكه « فردوسي » ميگويد : ” بسي رنج بردم در اين سال سي / عجم زنده كردم بدين پارسي ” ؛
دقيقآ به اهميت ” زبان ” در پايائي و ماندگاري مليت ما توجه كرده است.
( در اين باره نگاه كنيد به بحث ارزشمند ” شاهرخ مسكوب ” در كتاب « مليت و زبان » ).
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد ؛

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home