Saturday, September 21, 2002

تفسير تاريخ گذشته



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .


««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد

تفسير تاريخ گذشته و ارزيابي آن با ارزش ها و ديدگاه هاي امروز ؛ ” ضٌحاك ماردوش ” و « كاوهْ آهنگر »
ج -- تاريخ - مانند ديگر مقولات هنري و فرهنگي - در گذشته ؛ اساسآ در دربارها و با كمك و حمايت پادشاهان و اميران رواج يافت ؛
بنابراين : در ارزيابي تاريخ گذشته ؛ اولآ بايد به محدوديت هاي سياسي و تاريخي آن زمان توجه كرد ؛ و ثانيآ - و خصوصآ - از ” قرينه سازي ”
و ” اينهماني ” در بررسي اعتقادات متفكران گذشته بايد پرهيز كرد.
اينكه بعداز گذشت 700 - 800 سال ؛ الان و در آستانهْ قرن بيست و يكم بنشينيم و با تورٌقي در ديوان ” مولانا ” و « حافظ » و يا ” شاهنامهْ فردوسي ”
آنان را ” فئودال ” ؛ ” ضد زن ” ؛ و ” مردسالار ” ؛ ” مداح شاه شجاع خونخوار ” و ... بدانيم مطمئنآ نه به نفع ماست ؛
نه به نفع « حافظ » و ” مولانا ” و ” فردوسي ” است و نه به نفع تحقيقات تاريخي است.
اينگونه باورها و اعتقادات در آثار اكثر فلاسفه و متفكران قديم ” يونان ” و ” اروپا ” نيز وجود دارد.
فراموش نكنيم كه مثلآ در كشور ’مدرن و ’متمدٌن ” سوئيس ” ؛ زنان تا 15 سال پيش ؛ حق رآي نداشتند و از بسياري از حقوق اجتماعي - سياسي محروم بودند :
يعني ’ساطه و تداوم ” مردسالاري ” در اواخر قرن بيستم آنهم در يكي از پيشرفته ترين كشورهاي اروپائي ! .

آثار و اشعار شاعران و متفكران ” ايران ” در قرون وسطي’ را در ” ’كليت ” آن ها بايد بررسي كرد.
بهمين جهت است كه عليرغم ضعف هائي كه به آن اشاره ميكنند ؛ مردم ما - در طي قرون و اعصار - با اشعار
« حافظ » و « مولانا » و « سعدي » و « فردوسي » زندگي كردند و آنان را بزرگ و گرامي داشته اند.

مسئله اينست كه در بررسي تاريخ ” ايران ” ؛ بايد حقيقت را - و همهْ حقيقت - را گفت و از « دستچين كردن وقايع » بايد پرهيز كرد ؛

اينكه پايداري و مقاومت ” ايرانيان ” در جنگ هولناك « جلولا » و « نهاوند » ( بقول ” طبري ” )
و يا قرن ها مقاومت ” ايرانيان ” در برابر اعراب و اسلام را نديده بگيريم ........
و يا نقش قهر و خشونت ( بعنوان وسيله اي براي ’سلطهْ و اعمال حاكميٌت ) ؛ قتل عام هاي گسترده ؛
ايجاد ترس و وحشت و تحميل ماليات هاي سنگين و انواع فشارهاي اجتماعي براي ” مسلمان سازي ” ايرانيان را نديده بگيريم ؛
امٌا از « استقبال ’مشتاقانهْ ” ايرانيان ” از اعراب و اسلام » سخن بگوئيم.

اينكه 30 سال رنج « فردوسي » را به حساب ” شعر دوستي ” سلطان محمود غزنوي ( كه اصلآ فارسي بلد نبود ) بگذاريم
و يا كشمكش هاي خونين ” اصحاب فقه ” و ” اهل فلسفه ” را تا حدٌ يك ” كشمكش داخلي براي حفظ اسلام ” تنزٌل بدهيم
و يا اقدامات ” زضاشاه ” - در جهت نوسازي و توسعهْ اجتماعي و صنعتي ايران بازمانده از شرايط هرج و مرج و « خان خاني قاجار » را نديده بگيريم
و جايگاه تاريخي او را تا حٌد ” رضا خان ’قلدر ” تنزٌل دهيم ..... از حقيقت گوئي تاريخي بدور است.
ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم.
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد ؛

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home