بيطرفي در تاريخ
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
. . ««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”
گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد
««« بعداز ” آوار جمهوري اسلامي ” ( كه اينك هستي تاريخي ما را نابود ميكند ) و پس از فرو ريختن ديوارها و ’دگم هاي ” ايدئولوژيك ” ؛
ما بايد بيش از پيش ” فروتن ” باشيم. هنگام آنست كه ما بدور از كينه ورزي هاي به اصطلاح ” طبقاتي ” به يك درك معتدل
و مشترك از تاريخ خويش نائل آئيم. اين درك ’معتدل و ’مشترك از ” تاريخ ايران ” ؛ بستر ’مناسبي براي تفاهم و همبستگي ملي ما خواهد بود. »»»
س -- اين ” بيطزفي در تاريخ ” در آثار ايرانشناسان غربي و خصوصآ روسي تا چه حدٌي رعايت شده ؟
ج -- ” شرقشناسي ” و ” ايرانشناسي ” - در آغاز - بخاطر تآمين منافع سياسي - نظامي و اقتصادي كشورهاي استعماري انگليس و فرانسه و روسيه پديد آمد.
در اين دورهْ استعمارگران با تسلط سياسي - نظامي بر كشورهاي آسيائي ؛ بعنوان ” قيٌم ” و بنام ” تمدٌن بخشي به بربرها ” ( يعني مردم آسيا )
به ترتيب كارمندان اداري و متخصصان فرهنگي براي تدوين و تآليف تاريخ كشورهاي مستعمره پرداختند.
در آثار ” شرقشناسان ” و ” ايرانشناسان ” اين دورهْ ؛ ملل مستعمره ( از جمله ايران ) مردمي عقب مانده ؛ خرافاتي ؛ ساده ؛ زودباور ؛ زورگو ؛
رشوه گير ؛ دوستدار استبداد ؛ چاپلوس ؛ راهزن ؛ حريص و ... تصوير شده اند ؛ نمونهْ اينگونه تحقيقات استعماري ؛
كتاب ” تاريخ ايران ” تآليف ” سر پرسي سايكس ” ( انگليسي ) است كه متآسفانه هنوز هم بعنوان يكي از كتب معتبر ؛ خوانندگان فراوان دارد.
با ضعف امپراطوري هاي استعماري و آغاز مبارزات آزاديخواهانه و استقلال طلبانه در ” هند ” و ” الجزاير ” و ” مصر ” و ” ايران ” ؛
بتدريج ؛ ’محققاني پديد آمدند كه بدور از منافع دولت ها ؛ با همدلي صادقانه و با نوعي علاقهْ واقعي براي شناخت تاريخ و فرهنگ كشورهاي شرقي ؛
به مطالعه پرداختند. در حوزهْ ” ايرانشناسي ” ؛ در اين دوره ؛ ما داراي چهره هاي برجسته اي مانند :
لوئي ماسينيون ؛ گيرشمن ؛ رنه گروسه ؛ هانري ماسه ؛ كلود كاهن ؛ ژان ’ابن و ژان كالمار ( فرانسوي ) ؛ ادوارد براون ؛ ريچارد فراي ( انگليسي )
آرتور كريستن سن ؛ آسموسن ( دانماركي ) ؛ دخويه ( هلندي ) ؛ مادلونگ و ... هستيم.
بدرستي مينوان گفت كه ما - ” ايرانيان ” - بخش مهمي از شناخت ناريخي خود را مديون تحقيقات و كوشش هاي بيدريغ اين استادان هستيم .
اينك گروه بزرگي از اين ” ايرانشناسان ” به همٌت استاد « احسان يارشاطر » در تدوين كتاب عظيم « دائرهْ المعارف ايرانيكا »تلاش ميكنند.
اين كتاب - بدرستي - « شناسنامهْ اصيل و كامل تاريخ ؛ فرهنگ و مدنيٌت ايراني است. »
در بارهْ آثار ’محققان روسي بايد بگويم : تحقيقات مريوط به دورهْ قاجاريه به بعد - عمومآ - همراه به ” محدوديت ” ها و منافع دولتي هستند
( خصوصآ در رابطه با آذربايجان و ارٌان ) . متآسفانه ؛ اخيرآ بعضي از دوستان فاضل ما - متعصبانه و كينه مندانه - بر تحقيقات استادان برجسته اي مانند :
پطروشفسكي ؛ برتلس ؛ بارتولد ؛ پيگولوسكايا و ..... هم ( بخاطر متد ماركسيستي آنها ) قلم ’بطلان ميكشند ! روشن است كه اين تحقيقات
( نهضت سربداران ؛ مناسبات ارضي در ايران عهد ’مغول ؛ ناصر خسرو و اسماعيليان ؛ و ... ) با همهْ كمبودهاي شان ؛ داراي ارزش بسيارند.
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد ؛
هميشك و خبرچين يادتان نرود.
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home