Sunday, September 22, 2002

فلاكت تاريخي



ايران آرا



من ايرانيم آرمانم رهائي
از اين دين مردم فريب ريائي

««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»



تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .

««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”

گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد
««« ما - اينك - بيش از هر زمان ديگر نيازمند به شهامت و شجاعت اخلاقي هستيم تا حقيقت را ( همهْ حقيقت را ) ابراز كنيم
و آنچه را كه تا حالا ( بدلايل مذهبي يا سياسي ) مدفون بوده از دل تاريخ مان استخراج كنيم. »»»


س - شما در كتابهاي خود از شكوفائي شهرها و رونق فرهنگ و تمدٌن ” ايران ” در قرون وسطٌي’ ياد كرده ايد ؛
سؤالي كه پيش ميايد اينست كه : با آنهمه شكوفائي و رونق اجتماعي و فرهنگي ؛ چرا و چگونه جامعهْ ما تكامل تاريخي خود را طي نكرد
و اينك به اين « فلاكت تاريخي » ’دچار شده است ؟

ج - متآسفانه مدتهاست كه در گوش ما خوانده اند تا از تاريخ و مدنيٌت مان يا سخني نگوئيم و يا از آن بعنوان ” موزه اي خاموش ” ياد كنيم ؛
مانند ” كوزه ”اي تاريخي و قديمي امٌا ’تهي - يا بقول ” اخوان ثالث ” : ” از ’تهي سرشار ” . امٌا - خود - در سخن گفتن از تاريخ و مدتيٌت غرب ؛
آنچنان پيش ميروند كه گوئي ؛ ” غرب ” ؛ آغاز و پايان تاريخ و تمدٌن بشري است.

تآكيدهاي من بر روي گذشتهْ شكوفاي فرهنگ ” ايران ” ؛ براي اينست كه نشان بدهم كه در تاريخ ’پرآشوب جهاني ؛ ما چه بوده ايم ؟
چگونه ” شديم ”؟ و در اين شرايط حساس كنوني ( كه هستي تاريخي ما عميقآ تهديد ميشود ) چه بايد باشيم ؟ زيرا كه معتقدم :
رفتن به ” آينده ” مستلزم داشتن پايگاهي در ” گذشته ” با ” گذشته گرائي ” يا ” اسارت در گذشته ” اشتباه نشود!

روشن است كه تاريخ يك ملتٌ ؛ نه ” موزه ” است و نه ” پرستشگاه ”. ما با درك و شناخت گذشتهْ تاريخي خود ؛ بايد ” حال ” و ” آيندهْ ” خو.د را قراتر ببريم.
بنابراين : بررسي و شناخت گذشته ؛ براي ما - امروز - انگيزهْ و اهميت سياسي نيز دارد ( آنهم در شرايطي كه همهْ تاريخ و فرهنگ ما ” تكفير ” ميشود. )
ما با سخن گفتن از گذشتهْ تاريخي خود ؛ ” خويشتن ” را ” اثبات ” ميكنيم و با ” اثبات هويٌت خويش ” ؛ براي استقلال و آزادي خود تلاش ميكنيم...
بايد بدانيم كه ما از جملهْ نخستين ملت هائي بوده ايم كه در عرصهْ جهاني نه تنها ” حضور فيزيكي ” بلكه ” حضور تاريخي ” داشته ايم
و از طريق اين ” حضور تاريخي ” ؛ ” هويٌت ” خود را سازمان داده ايم. « هگل » ” ايران ” را « خانهْ خود » مي نامد كه در آن ؛ فرد اروپائي ؛
با سرشت ها و جوانمردي ها و عاطفه هاي انساني برخورد ميكند. ( در نظر ” هگل ” در خانهْ خود ؛ يعني آزاد بودن و احساس امنيٌت كردن )
او سرشت ها و جونمردي ها و عاطفه هاي انساني ” پارسيان ” را با سرشت ها و عاطفه هاي انسان غربي ؛ شبيه ميداند و تآكيد ميكند :

تاريخ جهان ؛ نخست با امپراطوري « پارسيان » تحقٌق يافت و « پارسيان » نخستين قوم تاريخي هستند ...
بين تفكر « پارسي » ( ايراني ) با تفكر و تمدٌن ” غرب ” همانندي هاي بسيار وجود دارد. به اعتقاد « هگل » :
تفكر غربي ؛ اصول و مباني خود را از « روشنائي زرتشت » ميگيرد.


’مهم تر اينكه : ما به اين ” هويٌت تاريخي ” آگاه بوده ايم و اين ” آگاهي ” باعث گرديد كه عليرغم ’گسست هاي متعدد تاريخي ؛ « ايرانيٌت » خود را - همچنان - حفظ كنيم.
در جهان امروز ؛ كمتر ملتٌي را ميتوان يافت كه آثار مكتوب هزار سال پيش شان را بتوان - امروزه - خواند و فهميد ؛ در حاليكه پس از گذشت
هزار سال ؛ ما هنوز ” شرح تعرٌف ” يا ” تاريخنامهْ طبري ” ( اصيل ترين و ’كهن ترين ’متون زبان فارسي هستند ) و يا اشعار « رودكي » را -
- براحتي - ميخوانيم و از آنها لذٌت مي بريم.
اينكه « فردوسي » تقريبآ تمام « شاهنامه » را وقف بازسازي ” ايران ” باستان ميكند و تقريبآ هيچ اعتنائي به
دوران اسلامي ندارد ؛ بسيار بسيار تآمٌل انگيز است. او طي 30 سال رنج و مرارت ؛ با سرودن شاهنامه ؛ خواست تا به معاصران
و به آيندگان خويش يادآوري كند كه با آن پشتوانهْ تاريخي و فرهنگي ؛ چيزي بنام ” تمدٌن اسلامي ” يا ” هويٌت اسلامي ” يك جعل جابرانه و جاهلانه است.
چرا ؟ - براي اينكه بقول ’متفكر معروف اسلامي ( دكتر شريعتي ) : ” اعراب صدر اسلام ؛ اصلآ خط و فرهنگ و حتٌي’ يك صفحه كتاب نداشتند. ”
بنابراين چگونه مي توانستند الهام بخش و بنيانگذار چيزي بنام ” تمدٌن اسلامي ” باشند؟؟؟
جالب است كه وقتي از ” تمدٌن درخشان اسلامي ” صحبت ميكنيم ؛ بيرون از ” عربستان ” است و در غير عرب !!!
كدام اديب و حكيم و طبيب و مورٌخ و شاعر و هنرمند ” اسلامي ” ؛ عرب است ؟؟؟ بقول ” شريعتي ” :( ” هيچكس ! همه ” ايراني ” اند.... )
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد ؛

هميشك و خبرچين يادتان نرود.


((( خبرچين)))
((( هميشك )))

0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:

Post a Comment

<< Home