علم تاريخ نويسي
ايران آرا
از اين دين مردم فريب ريائي
««« ملتي كه تاريخ خود را نشناسد ؛ ناچار است آنرا تكرار كند. »»»
تاريخ ر’شد و گسترش اسلام و “ مسلمان سازي “ را نميتوان فهميد ؛ مگر آنكه: ابتدا خصلت “ خشن “ ؛ “ تند “ ؛ “ متجاوز “ و “ مهاجم “ آنرا بشناسيم .
. ««« آنچنان به ” ايران ” علاقمندم كه حتا تمامت ” بهشت ” را به يك وجب ” خاك ايران ” ؛ معاوضه نميكنم..... »»» ” عارف قزويني ”
گفتگو با « علي ميرقطروس » و « ديدگاه ها »ي او را دنبال ميكنيم :
بخش هاي قبلي اين گفتگو را حتمآ مطالعه بفرمائيد
امٌا تاريخ نويسي - بعنوان يك ” علم ” - در قرن چهاردهم ميلادي و در آراي « ابن خلدون » ( مورخ و متفكر بزرگ ” تونسي ” ) خود را نشان داد.
بطوريكه گفتم : شيوهْ مورخين گذشته ( مثل ” طبري ” ؛ ” مسعودي ” ؛ ” يعقوبي ” و ... ) اساسآ متكي بر نقل اخبار و روايات و رويدادها بود ؛ به عبارت ديگر :
’متكي بر ” توصيف ” حوادث بود نه ” تبيين ” آنها. امٌا با نگارش ” ’مقدمه ”ي كتاب ارزشمند ” العبر ” ( = عبرت ها ) بررسي هاي تاريخي به
” فلسفهْ تاريخي ” و ” جامعه شناسي ” يا بقول « ابن خلدون » با ” علن ’عمران ” در آميخت و نقل يا ” تآْليف تاريخ ” با ” تحليل تاريخ ” همراه شد.
او كوشش كرد تا با نقد و بررسي حوادث تاريخي ؛ به قانون مندي هاي دروني حاكم بر تطوٌر تاريخي جوامع بشري آگاه شود و در اين راه - در مجموع -
” عقل نقٌاد ” را اساس قرار داد. نكتهْ ’مهم در شيوهْ تفكر « ابن خلدون » اينست كه او با اينكه انساني مذهبي بود ؛ امٌا بندرت با معتقدات ديني به تبيين حوادث تاريخي پرداخت.
او در تشريح زندگي شهري ؛ بسياري از مسائل جامعه شناسي شهري و ديني و جمعيت شناسي كنوني را مطرح ساخت و ظهور و رشد شهرها را بررسي كرد
و ’مهم تر از همهْ ؛ تبيين اقتصادي جامعه را مورد توجه قرار داد. او حتٌي’ به موضوع ’پر اهميت ” روشنفكري ” نيز اشاره كرد و تآكيد نمود :
« در جامعهْ شهري ؛ خردمندي بيش از زورمندي ؛ بكار آيد. »
« ابن خلدون » بسيار زودتر از متفكران اروپائي به ««« تفكيك ” دين ” از ” دولت ” »»» اشاره كرده.
اينكه بعضي از ’محققان « ابن خلدون » را ” پيشاهنگ جامعه شناسي ” و بنيانگذار ” فلسفهْ تاريخ ” ناميده اند ؛ بدور از واقعيت نيست.
در اينكه ” بي طرفي در تاريخ ” چقدر امكان پذير است ؟ بايد بگويم كه اين مسئله تا حدودي “ نسبي ” است. بنظر من ؛ نمي توان از يك مورخ
” مطلقآ بي طرف ” سخن گفت ؛ زيرا تحليل تاريخي - اساسآ - يك واكنش انساني است و انعكاسي از ذهنيٌت ؛ برداشت و جهان بيني فرد انساني است.
علوم انساني ( از جمله علم تاريخ ) بر خلاف علوم طبيعي يا رياضي ؛ داراي قوانين ثابت و روشن و پايدار و به اصطلاح ” دو دو تا ؛ چهارتا ” نيستند
و اگر بپذيريم كه هر مورخٌي ؛ درك ؛ دريافت ؛ برداشت ؛ حساسيٌت ؛ ديدگاه و تفكر فلسفي خود را داراست ؛ بايد قبول كنيم كه مجموعهْ اين عوامل -
- آگاهانه يا نا آگاهانه - در نگرش به حوادث تاريخي و ارزيابي آنها ؛ تآثير دارند. بنابراين :
” بي طرفي در تاريخ ” امري نسبي است . من - خودم - ’معتقدم كه در كتاب ««« حلاج »»» تا حدودي ” مجذوب ” شخصيت « حلاج » شده ام
( همانطور كه در چاپ سيزدهم ” حلاج ” به آن اشاره كرده ام ) و فكر ميكنم كه استاد ” لوئي ماسينيون ” نيز در تحقيق بسيار ارزشمند خود -
- بنام ” مصائب حلاجٌ ” - ’دچار اين نوع شيدائي و شيفتگي شده باشد ( خصوصآ در مقايسهْ ” حلاجٌ ” با ” مسيح ” ) يادم هست كه استاد بزرگوار
« دكتر عبدالحسين زرين كوب » نيز بفاصلهْ 4 - 5 سال بعداز چاپ اول كتاب ارزشمند « دو قرن سكوت » پاره اي از نظرات مطروحه در اين كتاب
را ” ناروا ” و حاصل ” خامي ” و ” تعصٌب ” دانسته اند. اين ها ؛ ’مهم نيست ؛ چرا كه تنها ” ’مرده ”ها ؛ كاري نمي كنند و لذا اشتباه هم نمي كنند ؛
’مهم اينست كه با كتاب ها و كوشش هاي موجود ؛ آيندگان مي توانند تاريخ كامل تر و بهتري بنويسند. متآسفانه در دوره هاي اخير ؛
” درك مسلكي ” يا ” ايدئولوژيك ” از تاريخ ؛ اختلالات فراواني در بررسي هاي تاريخي بوجود آورده است.
نوعي ” تاريخ حزبي ” ( مثلآ در شوروي و اقمار آن ) در حقيقت به ” تاريخ سازي ” ( بجاي تاريخ نويسي ) دامن زده است.
ما نيز - خودمان - انعكاس اينگونه ” تاريخ سازي ”ها را در جامعهْ خود احساس ميكنيم. خصوصآ در رابطه با تاريخ ’معاصر ” ايران ”
( چه از طرف مورخين راست ؛ و چه از طرف مورخين چپ ).
بعداز ” آوار جمهوري اسلامي ” ( كه اينك هستي تاريخي ما را نابود ميكند ) و پس از فرو ريختن ديوارها و ’دگم هاي ” ايدئولوژيك ” ؛
من فكر ميكنم كه ما بايد بيش از پيش ” فروتن ” باشيم. هنگام آنست كه ما بدور از كينه ورزي هاي به اصطلاح ” طبقاتي ” به يك درك معتدل
و مشترك از تاريخ خويش نائل آئيم. اين درك ’معتدل و ’مشترك از ” تاريخ ايران ” ؛ بستر ’مناسبي براي تفاهم و همبستگي ملي ما خواهد بود.
برگرفته از كتاب «« ديدگاه ها »» گفتگو با : ” علي ميرفطروس ” به همتٌ : بهروز رفيعي
فردا ادامهْ اين گفتگو را دنبال خواهيم كرد.با ما باشيد ؛
هميشك و خبرچين يادتان نرود.
((( هميشك )))
0 شـمـا چــه می گوئيـد؟:
Post a Comment
<< Home